ویالون سفید P1

نگاه کردن به قطرات بارون که به پنجره خورده ، میرم ویالون'م رو میارم و روی صندلی میشینم شروع به نواختن میکنم ، کل خونه صدای ویالون بوده... بعد از چند دقیقه دست از نواختن ور میدارم میرم یه بستنی توت فرنگی از تو یخچال ور میدارم و میخورمش... یه دوش ده دقیقه ای میگیرم و حاضر میشم و میرم موسسه...

وقتی رسیدم موسسه یه نسکافه گرفتم رفتم تو کلاس'م نشستم ، امروز اموزش پیانو و فلوت داشتم... سر ساعت، 2 همه بچه ها سر کلاس بودن و بعد از حال و احوال پرسی کوتاهی اموزش رو شروع کردم ... بچه ها همه متمرکز روی نوتاشون بودن، بعضیاشون از رو تنبلی هرچی بود میزدن. بعد از یک ساعت ، همشون رفتن .

تا کلاس بعدیم یک ساعت وقت داشتم ، نمیدونستم چیکار کنم ، شاید میرفتم زیر بارون قدم میزدم ، چتر'م رو ورداشتم برم ، که مدیر موسسه اقای هورمَن صدام کرد ، رفتم ببینم چی شده ... _ خانم جوزو ما خیلی خوشحالیم که شما کلاستون رو داخل موسسه ما برگزار میکنید . + ممنون _ میخوام یه خواهشی داشته باشم + بفرمایید _ میشه برای کنسرت هفته ی بعد شما هم اجرا داشته باشید ، میدونم شما کنسرت هایی که موسسات آموزشی میزارن نمیرین و همه‌ی کنسرت های شما خصوصیه ولی لطفا + باشه مشکلی نیست _ ممنونم ازتون ... وقتی دیدم از موافقت'م اینقدر خوشحال شده فهمیدم که براش مهمه + کار دیگه با من ندارید _ نه نه بفرمایید

وقتی از اتاق اقای هورمَن رفتم بیرون اصلا حواسم به اطرافم نبود و یکدفعه رفتم تو صورت یکی ... تا به خودم اومدم دیدم افتادم روش ، بلند شدم... + معذرت می خوام حواسم نبود × مشکلی نیست منم باید یکم بیشتر دقت میکردم برگه ای که از دستش افتاده بود رو ورداشتم و بهش دادم ، × مرسی این برگه رو باید سالم واسه اقای هورمَن ببرم ( یه لبخند کوچولویی زد ) شما هم اینجا تدریس میکنید درسته!! + بله × خوب فکر کنم همکار شدیم ، من هادسون چیزِر هستم، + منم مندی جوزو ام × باید برم با اجازه + موفق باشی