4 اسلاید صحیح/غلط توسط: حدیث انتشار: 2 سال پیش 389 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر جونم رد نکن
خوب به دلیله حواس پرتی یه اسلاید رو توی پارته سه نزاشتم و باعثه گیج شدنه شما شدم (بعدی👈🏻)
یکم از اسلایده قبلشم میزارم تا متوجه شید کجاشه
(صبح) با صدای بلند بلند حرف زدنه اعضا بیدار شدم نگاه به ساعت کردم ساعت نه صبح بود نفسه عمیفی کشیدم بلند شدم و موهامو مرتب کردم و رفتم بیرون اعضا با دیدنه من دست از کارشون کشدن و سکوت عجیبی حکم فرما شده بود جیمین هم سرش توی گوشی بود که سرشو بالا اورد و منو دید ~سلا عش.قم بیدار شدی تعجب کردم جیمین هیچ وقت اینجوری صدام نمیزد _اممم اره ~بیا صبحونه برات نگه داشتم _ممنون رفتم سمته جیمین اونم دستم رو گرفت و بردم توی اشپز خونه و نشوندم روی صندلی و صبحونه رو چید روی میز و خودشم نشست _مگه تو نخوردی ~نه میخواستم با عش.قم بخورم ارو خم شدم و اون خم شد با صدای خیلی کم گفتم _بهم نگو عش.قم خجالت میکشم ~چرا نگم اصلا میخوام داد بزنم (با داد و خنده) _جیمین ~هی همه ایشون خانمه لی سولانگ عشقهم منه _جیمین بس کن ترو خدا ~چرا باید بس کنم همه ی اعضا داشتن به کار های ما دوتا میخندیدن دستام رو روی میز گذاشتم و سرمو گذاشتم روش _وای اما بعد از خنده ی اونا خندم گرفت خندمون که تموم شد داشتم لقمه میگرفتم که یه لقمه جلوی دهنم گرفته شد ~بخور نگاه به اعضا کردم که داشتن منفجر میشدن منم اروم دهنم رو بازکردم تا لقمه رو بخورم که دستشو کشید و دوباره گرفت جلو منم دستشو گرفتم و لقمه رو خوردم خلاصه بعده رمانتیک بازی هامون تصمیم گرفتیم بریم کمپانی اما جدا جدا چون من نباید با بی تی اس دیده میشدم تاکسی رسید و پیاده شدم هم زمان بی تی اس هم ونشون رسید و پیاده شدن وارده کمپانی شدیم که تی اکس تی رو دیدم سوبین کاشک بهت میتونستم بگم که خواهرتم کاش جرئتشو داشتم همینو گفتم که شخصی تفنگ به دست وارده کمپانی شد و بیشتریا با جیغ فرار کردن شخص تفنگ رو سمته سوبین نشونه گرفته بود +تو کی هستی (علامت اون مرد @) @مهم نیست من کیم +پس چی مهمه. @مردنه تو (با داد) داشت ماشه رو فشار میداد دویدم سمته سوبین و موقعه دویدن خاطرات مثله یه فیلم برام پلی میشد « _سوبین.... داداشی +بله ابجی _سوبین تو..... تو میخوای با مامان بری +اره _چرا.... چرا میخوای بری سوبین خواهش میکنم تنهام نزار(با گریه) +گریه نکن قول میدم برگردم پیشت قول میدم» میدونستم این راهی که میرم امکانه برگشتش خیلی کمه جلوی سوبین وایسادم و بغلش کردم و سرمو روی شونش گذاشتم که صدای شلیکه گلوله کله محوطه رو پر کرد سرم یکه خورد به سمته عقب و جاری شدن خون رو روی کمرم حس میکردم پاهام شل شد سوبین بغلم کرده بود اروم روی زمین گذاشتم دستام میلرزید چشمام سیاهی میرفت توی بغله سوبین بودم نگاهش کردم و لبخنده تلخی زدم اشک از چشماش جاری شده بود+چرا..... چرا این کارو کردی (با داد و گریه) _زدی........ زیره قولت......... اما خوشحالم....... خوشحالم که....... درد اجازه حرف زدن بهم نمیداد اما نباید تسلیم میشدم _که...... برای.... اخرین بار..... دیدمت..... و در...... اغو.شت گرفتم....... داداشی اینو گفتم و بعد دنیا برام تیره و تار شد
خوب اینم از این ممنون که تا اینجا اومدید و باز هم عذر میخوام
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
عالی بود
عالیییی بود 💜
عالیییی😍😍😍🍶🍶