رویا‌یک‌کوکی‌لاور فصل‌2پارت3

از زبان کوک:ا/ت رو پیدا کردم هیچی نگفتیم و همش‌ گریه کردیم‌که نامزد ا/ت اومد باورم نمیشد اون 😥😥اون بهترین دوست بچگیم عه 😔😔 فیلیپ:جونگ‌کوک تو اینجا چیکار میکنی🤩 کوک:بیشعور از اول با من لج داشتی و یقه فیلیپ‌رو گرف ... فیلیپ:هی هی آروم‌باش کوکی جلو یه دختر زشته😅😅 کوک:تو خیلی بی شرمی‌ اون دختر همسر منه پنج سال پیش اون رسما زن من شد حالا هم مال منه فیلیپ:بسه چطور الان یادش افتادی توی این ۵ سال کجا بودی ها😏😏 ا/ت: بس کنینننن بسههههه کاش همون روز میمردم بسه دیگه جونگ‌کوک‌از اول همسر من بود و هنوزم هست یادم نمیاد اسمش رو از شناسنامه حذف کرده باشم😏🤗 فیلیپ:چی میگی هااا ا/ت:کوک ولش کن نمیتونه هیچ کاری کنه اون یه ترسو بی شخصیته نترس من تورو فراموش نمیکنم😘😁 کوک:ا/ت؟؟دستت دستت چی شدههه😰😰

ا/ت:دستم مهم نیست کوک:داری میمیری مهم نیستتت؟؟؟؟؟؟ فیلیپ:کی چرا اینکارو کردی؟؟ ا/ت:خودتو نزن به اون راه خودت رگمو زدی صبح همین امروز با خودت آمبولانس آوردی چون فکر کردی من مردم‌درسته؟؟ کوک:فیلیپ؟؟ازت انتظار نداشتم💔

از زبان جیمین:ما رفتیم کافه خیلی خوش‌گذشت تا اینکه کوک بهمون زنگ زد داشت گریه میکرد گف‌ا/ت زخمی شده سریع خودمون رو رسوندیم اونجا و آمبولانس خبر کردیم ا/ت از هوش رفته بود ولی فقط جونگ کوک رو صدا میکرد اونم‌فقط گریه میکرد💔😔 ا/ت:جونگ‌کوک💔😭 کوک:جانم ا/ت جانم😭💔خواهش میکنم دوباره ترکم نکن خواهش‌میکنم💔😭 وی:اون اون پسره در رفت😦 آمبولانس اومد و کوک نشست تو آمبولانس و بقیه با ماشین اومدن اونقدری خون از ا/ت رفته بود که ... هدیه:چی شده چرا چرا ا/ت اینجوری شده سارینا:وی کی رگشو زده؟؟نکنه خودکشی کرده؟؟ وی:نه نامزدش بوده💔🙂 کوک:خواهش میکنم ا/ت برگرد 💔😭 یونگی:تا کی میخوایی بالاسر ا/ت بمونی و گریه کنی؟؟بهتره بری و اون پسره دوست بچگیت فیلیپ رو بکشی😏 فیلیپ:درسته جونگ کوک نمیخوایی انتقام بگیری؟؟ کوک:میدونستی من نمیتونم کاری بهت کنم‌از عمد کردی نه؟؟؟ فیلیپ:دقیقا👍

کوک:فیلیپ من کاری بهت ندارم فقط از ا/ت دوری کن همین😔 فیلیپ:همون مهربون قبلیی خب به خاطر ۱۲ سال دوستی مون ا/ت برای خودت ولی بدون زنده نمیونه چون چاقو سمی بوده😏😏 بعد این حرف کوک افتاد رو زمین صدای دستگاه قطع شد و ا/ت...

خب خب ملسی کیوتا بابت انرژی هاتون 💕💕👍🤩

کامنت یادت نله عخشم💕💜 بای بای😘😘