
گفتم ولم کن ممکن یه نفر بیاد گفت تا زمانی که من و نبخشی ولت نمیکنم گفتم باشه بخشیدمت گفت از ته قلب گفتم آره دستشو. آروم از دور کمرم باز کرد و رفت بیرون منم رفتم پایین داشتم با مهمون ها صحبت میکردم که یکی از مهمون ها که کنار من نشسته بود گفت اون نامزد ته
رد نگاهشو دنبال کردم که دیدم منظورش ادرین در حالی که سعی داشتم جلو خندمو بگیرم گفتم نه یکی از همکلاسی های دانشگاه مه گفت که این طور من هر سال این موقع بعض سنگینی تو گلوم بود ولی الان به خاطر ادرین دارم میخندم واقعا عجیب خلاصه غروب شد و مهمون ها رفتن منم چون خسته بودم زود خوابیدم صبح بیدار شدم و آماده شدم که برم دانشگاه
امروز چون دایی خونه بود با راننده شخصی اومدیم و گرنه میخواست یه روز تموم غر بزنه تو همین فکر ها بودم که کاگامی گفت میای بستنی بوخوریم گفتم حتما راننده نگه داشت من و کاگامی هم رفتیم تا بستنی بگیریم آندره گفت فکر کنم شما اولین بار میآید اینجا درست گفتم آره ولی تعریف بستنی ها تونو خیلی شنیدیم گفت خب یه اسکوپ نعنایی به رنگ چشم هاش و یه اسکوپ موزی هم به. رنگ موهاش و گرفت جلوم گفتم معلوم خیلی خوش مزست ولی من همچین کسی رو دوست ندارم
که کاگامی در گوشم گفت البته که داری ادرین گفتم خواهش میکنم بس کن خندید و گفت باشه ولی هر چقدر هم انکار کنی من باور نمیکنم کاگامی هم بستنی گرفت و خوردیم و رفتیم دانشگاه سر کلاس استاد اومد داخل و گفت امروز آخرین روز از این ترم شماست و قرار یه تعطیلات چند ماه داشته باشیم الیا که میز پشتی بود زد رو شونم و گفت. و این یعنی فرصت زیادی برای گفتن احساست به آدرین نداری تعجب نکردم که از کجا میدونه حتما کاگامی بهش گفته چیزی نگفتم چون ممکن بود استاد ما رو ببینه
بعد از دانشگاه بیرون منتظر بودیم که راننده اومد دنبالمون کاگامی گفت نمیای بریم گفتم من پیاده میام به دایی چیزی نگی ها گفت باشه راه افتادم سمت خونه احساس کردم یه ماشین دنباله یهو یکی و جلوی خودم دیدم چند نفر از اون ماشین پایین اومدن میخواستم برم یکی از پشت یه چیزی مثل دستمال گذاشت رو دهنم و چیزی نفهمیدم وقتی چشمامو باز کردم تو یه اتاق رو تخت بودم خواستم در اتاق و باز کنم ولی قفل بود محکم به در زدم و گفتم در و باز کنید که یه آقا اومد داخل گفت چی میخوای گفتم چرا من و آوردین اینجا گفت بهتر زیاد حرف نزنی الان رعیس میاد اگه خودش بخواد بهت میگه گفتم خب اون رعیس دیوونت کی که آدرین اومد داخل و گفت من
میدونم یکم عجیب شده ولی پارت بعدی همه چیز رو متوجه میشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بی نظیررررررررر
اجی داری منو سکته میدی و غششششش
دور از جون اجی 🥰
عااااالی😍
ممنون
راستی تولدت مبارک
همین الان متوجه شدم میدونم برای تبریک یکم دیر
عالییی بود نفس اجی😍👌🏼
کاور های جدیوت خیلی قشنگن😍💕
مرسی اجی جونم ❤️🖤❤️🖤
خیلی عجیب رمزآلود بود آجی😢😄❤
میدونم اجی پارت بعد همه چی معلوم میشه
عالییی بوددد بر خلاف تصورت الان می خوام بگم کهه از اون تیکه ایی که آدرین مرینت و دزدید خوشم اومدد
ممنون
خوش حالم که دوست داشتی
عالی بود اجی
مرسی اجی
عالییی بود😍
منو سکته ندههههههههه😱😱😱😱
ممنون
دور از جون