سلام خدمتتون پارت جدید
از زبان مرینت : الان یک ماه مکه منو ادرین هر روز همدیگه رو میبینیم (ببخشیددیگه ا چنقدزود زود داستان جلو میره برای اینکه هیجان انگیز تر بشه و حوصله شما سر نره میبرم جلو ) امروز باهاش قرار داشتم یه پیراهن که روش L o v Eنوشته شده بود رو پوشیدم و از خونه اومدم بیرون و راه افتادم سمت پارک رسیدم آدرین رو نیمکت نشسته بود رفتم نشستم پیشش گفتم سلام زیر چشمی نگاهی کردگفت سلام گفتم بیا اینجا تا یه چیزی بهت بگم
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
عالی بود ببخشید این چن وقت برات کامنت نزاشتم پارت بعد
ممنون اشکالی نداره عزیزم چشم امروز میزارم
سلام اجی خوبی ببخشید خیلی وقته کامنت نزاشتم اما همه داستانتو خوندم
لطفاااا زود تر قسمت های بعدو بزااار ممنون عشقم ❤❤😍😍🌹🌹
ممنون اجی چشم
به داستان منم سر بزن
رفتم سر زدم کامنت هم گذاشتم
عالی بود
مرسی
عالی بود منتظر پارت بعد هستم
۲۰۰ تایی شدنت مبارک ایشالله ۲۰۰۰۰۰ تایی بشی
اولین دستاوردت رو بهت تبریک میگم
ممنون عزیز دلم
عالیییییی
ممنون عزیزم
عالی بود خوشکلم😍
خسته نباشی😊
مرسی اجی
خیلیییی خوب بود بعدی رو حتما بنویس
ممنون چشم