New days پارت ششم

تقدیم به پیپی استار

از زبان مرینت: وای نه دوباره دیر کردم. زود لباس پوشیدم و رفتم پایین و صبحانه خوردم. سابین: خدافظ عزیزم مرینت: خدافظ مامان سر کلاس خانم بوسیه: خانم بوسیه: بچه ها این شاگرد جدید استار واتسون هست استار تو پیش مری بشین باشه خانم بوسیه

بعد کلاس خانم بوسیه: از زبان لایلا: اع این دختره که تو کلاس اول ازش بدم میومد 😒😒😒 ولی کاری می کنم کسی باهاش دوست نباشه 😈😈😈 از زبان استار: دیدم یه دختر مو قرمز اومد دستمو گرفت و منو کشید یه گوشه ای وقتی که به صورتش دقت کردم دیدم لایلا عه همون دختری که ازم بدش میاد.

از زبان لایلا: جلوی چشم اون دختره یه چاقو دراوردم و کردم تو دستم و چاقو رو انداختم رو زمین. استار: داری چیکار می کنی چرا خودتو زخمی کردی که شروع کرد به گریه کردن از زبان آلیا: مثل همیشه داشتم به مرینت کمک می کردم که به آدرین بگه که دوسش داره که یهو صدای گریه ی کسی رو شنیدم رفتم به سمت صدا که دیدم لایلا داره دستش خون میاد و استار هم یه چاقودستش بود. آلیا: استار چطور تونستی به یکی از همکلاسی هات صدمه بزنی 😡😡

استار: نه من این کارو نکردم 😦😦😦🙅🏻‍♀️🙅🏻‍♀️🙅🏻‍♀️ لایلا: نه داره دروغ میگه خودم با چشمای خودم دیدم یه چاقو دراورد و زد تو دستم 🥺🥺🥺 آلیا: بسه الان میریم پیش مدیر تو دفتر مدیر: مدیر: استار تو کار بدی کردی و به کسی آسیب رسوندی تو سه روز اخراجی. استار: ولی آقای مدیر مدیر: گفتم اخرجی 😡👈🏻 باشه 🥺🥺 از زبان استار: از مدرسه رفتم بیرون استار: مثلاً اومدم اینجا تا دوست پیدا کنم ولی هیچکس دوست نداره با من دوست بشه 😢😢 ازت متنفرم لایلا 😡😡😡😡

از زبان هاکماث: اع کسی که هیچ کسو نداره که اونو دوست داشته باشه برو آکومای من و اونو شرور کن.. از زبان راوی: آکوما رفت تو کیفش هاکماث: سلام فرشته ی عدالت من هاکماث هستم من به تو قدرتی میدم که عدالت را در تمام دنیا بر پا کنی باشه هاکماث 😈😈 فرشته ی عدالت : لایلا کجایی که یه هدیه برات دارم که ازش خوشت میاد 😈😈 و رفت تو مدرسه و دنبال لایلا گشت

از زبان مرینت: میدونستم یه کاری می کنه لایلا تیکی تیکی: آره مرینت تیکی اسپاتس آن و رفتم با شرور جنگیدم از زبان آدرین: داشتم با کاگامی شمشیر بازی تمرین می کردم که صدای بوم از مدرسه اومد به کاگامی گفتم که قایم بشه اونم گفت باشه خودمم رفتم یه گوشه ای و تبدیل شدم و رفتم به سمت مدرسه دیدم که لیدی باگ داره با شرور می جنگه رفتم کمکش کتنوار: سلام مای لیدی لیدی باگ: سلام کیتی از زبان لیدی باگ: شرور و شکست دادیم و آکوما رو گرفتم و رفتم تو اتاقم و تعقیر شکل دادم که یهو یکی به اسم ناشناس بهم پیام داد: سلام خانم دوپن لطفا فردا ساعت شیش بعداز ظهر به برج ایفل بیا

چالش: به نظرتون فرد ناشناس کیه؟

چالش: به نظرتون فرد ناشناس کیه؟

چالش: به نظرتون فرد ناشناس کیه؟ یه عکس از روزی جون تقدیم به بلینکی های عزیز