سکوت قلبم part1

اسم تو پارک سوناس یه برادر داری که خواننده‌س و توی کل جهان معروفه خودت مدلی و مثل برادرت محبوب و خوشگلی اسم برادرت پارک جیمینه همیشه حواسش بهت هس و عاشقته رابطه خوبی باهاش داری (خب جیمین اینجا عضو بی تی اسه پس بیوگرافی BTS رو تصور کنین) یه مدت هس که برادرت خیلی سرش شلوغه و تورو پیش یکی از هم‌ گروهیاش به نام کیم تهیونگ گذاشته رفتار خوبی باهات نداره و مدام‌لج میکنین ولی تهدید‌ت میکنه که اگه به برادرت چیزی‌بگی....چون برادرت خیلی‌روت حساس و غیرتیه 😉💜

از زبان ‌سونا=امروز رفتم خرید و کلی چیز خریدم ساعت ۱۲ شب بود رفتم خونه تهیونگ داشت فیلم میدید کفشامو در آوردم تهیونگ:کجا بودی نصف شبی؟؟ سونا:به توچه تهیونگ:گفتم کجا بودی سونا:هی حواست باشه چرا باید بهت بگم؟؟ تهیونگ:چون برادرت تورو به من سپرده و حق نداری هرکاری خواستی بکنی اوکی بیبی گرل سونا:اولا من بیبی‌گرل تو نیستم دوما رفته بودم خرید به برادرم هم چیزی نمیگی وگرنه همه چیزو میگم😒 و سریع از پله ها رفتم طبقه بالا خونه دوبلکس بود و کل طبقه بالا مال من بود و طبقه پایین هم مال تهیونگ دست و صورتمو شستم لباسام‌رو عوض کردم و فیلم گذاشتم که گوشی زنگ خورد جیمین بود😃😃 سونا:سلام داداشی😍 جیمین:سلام عشقم شب بخیر حالت خوبه بیبی؟؟؟ سونا:ممنون تو خوبی وای اینقدر دلم برات تنگ شده که نگو😭 جیمین:آخی نبینم آجی کوچولوم ناراحت بشه🥺🥺گریه میکنی سونا؟؟ سونا:نه داداشی هق هق فقط هق😭 جیمین:فقط چی؟؟ نکنه تهیونگ اذیت‌میکنه سونا:راستش تهیونگ😖 برگشتم و جفتمو دیدم تهیونگ یه نگاه شیطانی بهم کرد بازم نمیتونم چیزی بگم💔😭 جیمین:سونا؟؟خوبی سونا:نه نه اذیت نمیکنه خیلی هم‌پسر خوبیه😁(ای واییییی خاک عالم‌پسر خوبیه چیه خنگ احمق🤦‍♀️🤦‍♀️) جیمین:جدی؟؟نکنه ازش خوشت اومده؟؟😜😜😝😝 سونا:نه داداشی این چه حرفیه😅😅 تهیونگ یه‌پوزخند زد و رفت تو اتاقم و رو تختم خوابید سونا:داداشی یه لحظه غذام ته گرف الان میام😁😖 جیمین:اوکی نفسم😋 صدا رو قطع کردم و رفتم بالاسر تهیونگ چشام داش از حلقه میزد بیرون چنان دادی سرش زدم که از تخت افتاد پایین😜😜😂😂😂😂

تهیونگ:چته دیونه‌ حالت خوب نی😒😒 سونا:باز مست شدی و اومدی بالا برو تو تخت خودت بخواببب😡😡😡 تهیونگ:خوب میفهمی ولی نمیرم‌ من جام خوشه😏 از زبان سونا =دیگه نمیدونستم چیکار کنم‌برگشتم و به حرفم با جیمین ادامه دادم... جیمین:خوب سونا ببینم چی درست کردی؟؟به ته ته هم‌میدی😜 سونا:همم اوموسوبی با ناتو درست کردم ولی به تهیونگ شی نمیدم😌

جیمین:اوو هرکاری میخوای بکن ملکه من🤗😘حالا میشه گوشی رو بدی به تهیونگ میخوام یکم باهاش حرف بزنم☺☺ سونا:همم با...شش..ههه تهیونگ هی تهیونگ تهیونگ:اینبار که‌کاریت نکردم سونا:ششش🤫🤫🤫داداشم کارت داره تهیونگ:چیییی باشه گوشی رو ب..دد..ه تهیونگ:سلام هیونگ جیمین:سلام خوبی ته ته تهیونگ:مرسی جیمین:خواستم بهت بگم آجی من فرق داره میدونم اذیتش میکنی و نمیزاری به من بگه شخصیتت رو میشناسم تهیونگ:جیمین‌ خواهرت خیلی جذابه نمیتونم جلو‌ی خودمو بگیرم😒😅 جیمین:به من ربطی نداره فقط کافیه یه بغض یا ترس تو صداش باشه اونوقته که میدونی چی میشه تهیونگ:من از خواهرت دوری‌میکنم ولی بازم همو میبینیم هیونگ🙄 جیمین: هرچقدر سرم‌شلوغ باشه حواسم بهش هست

از زبان سونا=گوشی رو دادم به ته ته و رفتم اوموسوبی درست کنم که دیدم ته ته اومد بیرون تهیونگ:بیینم همیشه داداشت روت حساسه؟؟ سونا:آره چطور‌مگه تهیونگ اومد جلو و چسبوندم‌به دیوار و تو چشام‌زل زد .. تهیونگ:آخه نگرانته که یکی عاشقت نشه بهش بگو جلوی دل رو نمیشه گرف بیبی😒😒 و بعد با آرامش تمام رفت پایین قلبم اومد تو حلقم😖😖یعنی چی که جلوی دل رو نمیشه گرف نکنه😶😶

نکنه عاشقم شده😶 نه‌بابا دختر قعطی‌عه هوف از دستش خسته شدم بد تر اینکه به داداشم هم نمیتونم‌بگم همین روزاس که خودمو بکشم باید به داداشم بگم 😶😶تاحالا اینقدر نترسیده بودم😭😭😭 از زبان جیمین:خوب شد نگفتم صبح میخوام برم‌پیشش وگرنه هرجور شده سعی میکرد‌ که چیزی نگه تهیونگ اینقدر منحرف نبود چرا اینجوری شده آخه🙄 کوک:هی جیمین چی شده تو فکری جیمین:تهیونگ بازم منحرفیش گل کرده دقیقا میدونه منم رو آجیم خیلییییییییییی حساسم😑😑 کوک:هوفف بهتره زود تره بری و آجیتو نجات بدی جیمین:،صبح میرم ولی بهش نمیگم،خودمم کلید دارم یه جا قایم میشم که دقیق بفهمم چی میگذره اونجا😎😎 جین:عجب هوشی آر ام:تو آی کیوت زیر ۵ بود که😯😑 کوک:راستی اون روز گفتی آجیت تا صبح بیداره وی هم همینجوره پس بهتره همین الان بریم جیمین:بریم؟ کوک:آره دیگه همه بریم