✨من جیمین۲✨

سسلام خوفی._. برو تستو ببین کامنت بزار 💜

جیمین اومد نشست رو به من یعنی رو تخت ._.گفت :امممم سویی تو که بایست منم خب راستش میخوام یچیزی بهت بگم ._.تو خیلی کیوتی راستش احساس میکنم تورو یه جا دیدم ._. من :اممم فک کنم تو لایکی یا تیک تاک دیدی نه ؟ گفتت :😐😐😐یااا خداا تو همونی هستی که چالش رقص میری ۷۰kداری 😐😐 من امم ارع خب 😆😆 انقدر ذوق مرگ شد (میدونید که جیمین وقتی ذوق میکنه دستشو میکنه تو موهاش 😑)بلند شد دستشوکرد تو موهاشو گفت؛من باورم نمیشه الان دارم با تو حرف میزنم .-. خب خیلی خوب رقصاتو میری میگما میخوای شمارمو بدم با هم در ارطبات باشیم .-. من 😐شوخی میکنی جیمین :نه 😑😐

انقدر ذوق داشتم که یه جیغ زدمو از تخت افتادم پاین.-. جیمین :یاااااااا حالت خوبه 😂😂😑😐 گفتم؛ ببخشید اره وقتی خر ذوق میشم اینجوری میشم گف اوک اوک فهمیدم گوشیتو بده شماره بزنم من:اوممم بیا 🤗 خب گوشی رو دادم بهش وایییییییی یادم رفتتتتت 😐😐😐😐💔💔💔عکسای جیمین تو صحفه ی پروم بود 😑😑شتتتتتت

رمز گوشیمو باز کرد نمیدونم چجوری ._. تا باز کرد با قیافه ی خودش مواجه شد 😑 گفت؛یاااااا خدااااا ای ا این منم ._. این عکسو اصن من ندارم اینارو از کجا میاری من :امم چیزه از دوستم گف ؛خب اوکی رفت رو شماره گیر شمارشو زد ! گفت بیا هر موقع کار داشتی زنگ بزن به من ._. من!!ب ا باش 🙃 رفت بیرون مین هی اومد انقدر نگران بود عرق کرده بود گفتم چیشده مین هی ._. گفت زهر. مار میدونی چقدر ترسیدم گفتم موردی 😐💔من :ابراز علاقت تو حلقم گفت :حالا ولش الان حالت خوبه من ؛اره خوبم بریم خونه ✨ یا همون هتل گفت : تو برو من یه کاری دارم میام ._.کارت در اتاق هتل رو داد راهیم کرد رفتم از زبان مین هی : راهیش کردم بره میخواستم با جیمین حرف بزنم 💜 بهش زنگ زدم گفتم بیاد کارشدارم گف میام الان

اومد دنبالم سلام کرد گف چیزی شده مین هی 🙃 من اره نمیدونم میدونی یا نه ولی سویی زیاد استرس داشته باشه غش میکنه رو تو خیلیییییی کراش داره گفت :اممم واقعن ._. مین هی :نه به الکی گفت :از اولش میدونستم مین هی :حالا ولش چطور همین جوری زیاد نزدیکش بشی بهش وابسته میشیا 😐😂 ولی بعید بدونم حالا باش ممنون که به حرفام گوش دادی

خب از ماشین پیاده شدم بدون این که بزارم حرف بزنه رفتم سمت هتل درو زدم سویی باز کرد سیلاممم عشخم چطوری سویی: خوبم خر من بیا تو 😑💔 (دوستان توجه داشته باشید با خواهر بزرگ ترتون اینجوری حرف نزنید با تشکر )😂😆

برو بعدی

از زبون سویی :سوار شدی رفتی هتل وارد اتاقت شدی رفتی خوابیدی منتظر مین هی بودی بیاد دوساعت طول کشید تا لششو بیاره ._. تا دوساعت خوابیدی رفتی درو باز کردی دیدی مین هی 🤗😑 وارد شد اینا غذا خوردیمو تموم شد رفتیم خوابیدم

صبح خواب بودم مین هی :بیدار شدم شماره ی سویی رو دادم به جیمین یخورده باهاش درمورد رقصو ایما حرف بزنه ._. سین کرد جیمین 😑دودقیقه نشد ج داد :»گفت شماره ی سویی؟ گفتم رع از زبان جیمین :شماررو داد مث میگ میگ شماره رو سیو کرد رفت تو پرو سویی گفت بابا چقدر خوشگلی تو. تو ذهن جیمین (بچم عاشق شد رف جیمین ببند دهنو )باش ._. سیو کرد رفتم تو پی وی نوشتم سلام سویی خوبی منم جیمین تونستی یه زنگ بزن کارت دارم ._. بابای کیوتم..... سویی : از خواب بیدار شدم رفتم سر گوشیم دیدیم گوشیم یه پیام ناشناس اومده برام رفتم سین کنم که ...

این پارت تموم شددد کامنت یادت نره لاوم

♡♡♡♡♡♡♡♡💜💜💜💜💜💜