♡من جیمین ♡

سیلام خوفی برو داستانو بخون

تو یه ارمی هستی اسمت سویی یه اجی داری پنج سال ازت بزرگ تره 😐💔 ۲۲سالته و کره زندگی میکنی مامانت سر زایدن تو یعنی وقتی به دنیا امدی یا امدم مورد و پدرمم مواد کش بودو دیگع از این حرفا خب بریم سر داستان هفته ی دیگه کیریسمس من چی کار کنم من ۲روز مونده به کیریسمس به دنیا اومد بودم از اتاقم زدن بیرون اومدم اشپسخونه غذا درست کردمو منتظر اجیم بودم صداش کردم من :اجی اجی هی کجایی هههههه وای ترسوندی منو مین هی ؛هی چیشد چرا اینجوری حالت خوب من: نه خ نیستم چرا جوری میای مث منگلا جیغ فرابنفشی بزنم ها مین هی :ببخشید گوگولیم ._. رفتیم اشپس مخفف غذا خردیم و از خونه زدیم بریون چون حوصلمون سر رفته بود

توصیف من سویی : نیم تنه ی سفید گوگپلی مگپلی با یه شلوارک ابی پاره پوره یه کفش اسپرت و ارایش ملایم ♡ رفتم چنتا لباس خریدم وقتی از مغازه اخری خرید کردم یه تابلوی گنده مث جن جلوم اومد 💨 خورم بهش بهش نگاه کردم پوکر بودم 😐😑😐😑گفتم واد ده فاخخ 😂کنسرت بی تی اس. فردا ساعت ۵بلیط بگیر رو تابلو نوشته بود منم ذوق مرگ چلی چون سرماخورده بودم فک کردم نمیتونم بیام یهو مین هی رو با دوتا بلیط گرفته که بریم کنسرت گفتم خیلی عنی 😐💔 نمیبینی مریضم لباسم که ندارم بپوشم دارم یخ میزنم 😂 گف گمشو بابا برو برا خودت ارمی بمب بگیر فردا حرکت داریم بدو من چشم سرورم 😑✨

رفتم ارمی بمب خریدم رفتیم خونه لباسای جدیدمو پوشیدم حال کردم 😂😂💔💔 انقدر صرفه میکردم داشتم میموردم گفتم کرونا 😂😂😑😑رفتم خوابیدمو فردا صبح منو مین هی صدا کردو گفت خنگه پاشو دیرمون شد 😐 وای نه نه نه بودو چمدونمو مث میگ میگ پور کردمو ارایش کردمو تمام

سوار شدیم رفتیم فرودگاه پرواز شماره ی ۱۲۵ پرواز ما بود از فرودگاه که خارج شدیم رفتیم سوار هواپیما شدیم من خیلی درد داشتم سرم درد میکرد گلوم ولی به چیزای خیلی خوب فک میکردم هواپیما پرواز کردو من خوابم برد

بعد دوساعت رسیدیم سوعل خیلی گرم بود سوار تاکسی شدیم رفتیم نزدیک ترین هتل از خستگی درد داشتم میموردم امروز ساعت ۵کنسرت داره بی تی اس و من هنوز هیچ غلطی نکردم 😂💔 دع بدو ارایش پر کردن معدع اروم کردن روح بدن 😂 دبلیو سی منظورمه ارمی بمبو برداشتمو ماسکمو زدمو با اجیم رفتیم کنسرت

وارد کنسرت شدیم خیلی ادم اومده بود ما ردیف اول بودیم گروه امد رو صحنه اهنگاشونو خندن دی ان ای دینامیت دیگه همینجوری میخوندن من هنجرمو در راه بیگ هیت گذاشتم جر دادم 😂😐 حالم خیلی بد شد گلوم درد میکردم اجیم گف هی دختر خیلی خش شانسی گفتم چرا گف از اونموقعی که اومدیم جیمین داره به تو نگاه میکنه من تا یه نگاه کردم شروع به رقص کردم رفت اونور به مین هی گفتم حالم بده گفت معلومه مث گچ دیوار شدی ⁦☹️⁩یهو چشامو بستمو دیگه هیچی نفهمیدم

از اینجای داستان به زبون مین هی شد هی معلومه سورتت مث گچ شدی یهو از حال رفت من از نگهبان انجا کمک خواستم حالش خیلی بد بود یهمو جیمین ته ته کوک به سمت ما اومدن گفتن ؛چی شدع ملون اسم نگهبان بود این خانم انگار مریض بوده اینجا قش کرده چی کار کنیم صودت. جیمین از استرس و نگرانی گفت ببرینش پشت صحنه شاید حال خوب شه تا اینو گف :/ ارمی ها ریختن سرش یهو جیمین با نگهبان اومد پایینو سویی رو بغل مردو رفت پشت صحنه

جیمین از پشت صحنع اومد بیرون همه از گروه. خدافیظی کردن با گریه و همه اعضا زدن بیرون از کنسرت تا این که حال سویی خوب شد ✨✨ از زبون سویی از حال رفتم پاشدم دیدم رو تخت یکیم گفتم من کجام تا در اتاق زدع شد جیمین بود 😑 یاااااااا مث سگ ترسیدم گفت سلام خانم ام اسمتون چیه من س سو سویی هستم گفت خوش منم باورم نمیشه اینجا دارم با بایسم میحرفم گفت خوب کسی رو انتخاب کردیا 💨💨 من اه اره 🥺😐 اود رو تخت نشستو گفت که :

خب این پارت تمام شد کامنت یادت نره لاوم ✨

بابای ♡✨♡✨♡