💔قلب💔 (جیمین)

از زبون ا/ت :به اصرار زیاد لینا بهترین دوستم به عروسی یون هی رفتیم ☺خب بزارین خودمو معرفی کنم😊ا/ت هستم .عاش.ق جیمین هستم 21ساله هستم و دانجو هم هستمو خب دیگه حرف زدن بسه نشسته بودم تا دوماد بیاد سالها منتظر بودم تا تو عروسی یون هی بگم عروس چقد عنتره دوماد ازون بدتره گلیلیلیلیلیلیلیلیلیی 😂😂😂😂😂😂و خب باید بگم که ی دو ماهی هست با جیمین هستم 😅صبر کردم عروس بیاد بازم صبرررر و بازم صبرررررررررررررررررر 😐💔( لباس ا/ت )

تا اینکه عروس عنترمون وارد شد یکم که دقت کردم دیدم دوماد جیمینه نه نه نه این جیمین من نیس😢اصلا باورم نمیشد جیمینی که بهم میگفت تو دنیای منی چقدر زود عوضم کرد 😢😭با قیافه ای بهت زده با جیمین و یون هی که دست تو دست میومدن خیره بودم بگو پس چرا جواب تلفن و تکست هامو نمی داد 😢😟لینا با تعجب صدام میکرد.لینا:ا/ت ا/ت هی با توام ا/ت جواب بده😕😟کیشیک داشت میگفت خانم مین یون هی آیا مایلید....که با داد من ادامه نداد. داد زدم با توان توانم اسمشو سودا میزدم:جیمین . جیمینننننننننننننن مگه چکار کردم لعنتیییییی مگه برات نمیمردم که عوضم کردیییییییی د جواب بده لعنتی مگه چکارت کردم که ولم کردی 😭😭😭😭😭مگه نمی گفتی تو دنیای منی پس چی شد کهکشان ساختی مگه هرکی چندتا دنیا داره😢😭😭😭😭😭😭

با هر کلمه ای که می گفتم نزدیکشون میشدم تا اینکه به جیمین رسیدم😢 با خشم گردنبندی که برام خریده بود و کندم و پرت کردم تو صورتش و با خشم بیرون رفتم😢😡داشت بارون می‌بارید انگار اسمونم دلش گرفته بود با آخرین توانم دویدم تو خونه هرچی عکس با جیمین داشتم پاره کردم همه یادگاریاشو انداختم تو کوچه😢اصلا حالم خوب نبود هرچی که دستم می رسید و میشکونم 💘💘💘آنقدر اسبی بودم که خوابم برد😢😴

صب وسط خورده شیشه بیدار شدم همرو جمع کردم با اون لباس سفید و آرایش دیشب که با گریه داعونش کردم شبه ی مرده متحرک بودم😔قاب عکس جیمین صد تیکه شده بود ولی قلب من بیشتر شکسته بود 💔💘 هرچی و می دیدم یادش می افتادم یاد خنده هاش گریه هاش شوخی هاش چالشهای مسخرش غرغراش کاش دوباره بود و برام غر میزد چالش میزاشت

یاد ی خاطره افتادم😭 فلش بک: جیمین: ا/ت هی هی ات اگه تو سس فلفلی بخوری منم میخورم😆ا/ت:یاااااا جیمینا خوب می دونی از سس فلفل بدم میادد 😡جیمین :شبنم کوچولوی من هوس شیطونی کرده😈 او راستی ا/ت این صدای چیه...ا/ت:کدوم صدا ی دفع جیمین افتاد روم و گفت قطار قلقلک به ایستگاه عشقم رسید😂😂😂😂و شروع کرد به قلقلک دادنم ا/ت:جیم😂😂ین نک😂😂ننن مردممممم😂😂😂

پایان فلش بک:ا/ت با یادآوری اون خاطره اشکام جلوی دیدم رو گرفتن😢گریه میکردم و با عکساش حرف میزدم ا/ت:موچییییی دلم هقققق میخواد تو پیشم باشی 😭😭😭چرا چرا ولم کردی لعنتی بگو اگه کاری کردم بدونمممممممم موچی میدونم دلم میخواد باز بغلم کنیییی هققققق دلم وقتی و میخواد که موهامو نوازش میکردی😭😭😭😭😭حالم خیلی بده کاش میشد مثل قدیما هق هق بیای بغلم کنی و بگی که کنارمی 😭😭😭

بعد از چند ساعت گریه و حرف زدن با عکساش لباسامو عوض کردم و ی نودل فوری بختم و خوردم بعد رفتم سمت تی وی و باهاش فیلم دیدم☺

پایان پارت اول😊 خب نظر تون و راجب داستانم بگید😁 لایک کامنت و وفالو کنید بک میدم😉 و برو اسلاید بعد شرایط پارت بعد

من دختر خوب و قانعی ام😇 15بازدید☺10 لایک❤5 کامنت💋💋💋آنچه خواهید خواند در اسلاید بعد😉

4 سال بعد +ولی من هنوز عاشقتم _اگه عاشقم بودی.... لینا:بیا بریم ا/ت نمایش شروع شد😒 فک کنم دیگه فهمیده باشید😆