
پارت آخر cheater هس لطفا بازدیدت رو ثبت کن
به سمتش قدم برداشتم.حالا درست کنارش ایستاده بودم.اروم روی صندلی کناریش نشستم و بهش خیره موندم با چشایی غمگین و نگران.چرا داشت با خودش اینکارو میکرد کسی که بهم قول داده بود لب به مشروب و الکل نزنه. موهای لخت و مشکیش با حالت شلخته و پریشونی روی پیشونیش ریخته شده بود. لیوان رو روی میز کوبید و با صدایی تحلیل رفته گفت: -یه شات دیگ پسره اینبار هم لیوانش رو پر کرد و جلوش قرار داد.به رگ روی پیشونیش چشم دوختم که قطرات عرق براق تر جلوش میداد. هروقت از چیزی اعصبانی میشد اون رگ روی کناره ی پیشونیه ی بلندش ورم میکرد و منو برای نشوندن بوسه ای گرم و عمیق روی خودش به تقلا مینداخت و باعث ارامشش میشد.و حالا دلم میخواست اون عادت همیشگی رو اینبار هم تکرار کنم. خواست لیوانو بالا بیاره و یه ضرب سربکشه که دستمو روی دهنه ی گرد لیوان گذاشتم و به سمت میز هدایتش کردم. سرش به سمتم چرخید.وقتی نگاهش کاملا منو هدف گرفتن چهرش کمی رنگ تعجب به خودش گرفت.انگار توقع نداشت منو اونجا ببینه. سرم و اروم به چپ و راست تکون دادم و گفتم: -داری با خودت چیکار میکنی؟؟ مگه قرار نبود دیگه لب به این کوفتی نزنی هوم؟ چشمای نیمه خمارش مسخ چشام بود چشایی که حالا حاله ای از اشک به تصرف درش اورده بود. بعداز مکثی طولانی نگاهش و ازم گرفت و گفت: -تو اینجا چیکار میکنی؟؟دست از سرم بردار لنتی میدونستم تو حال خودش نیست و اون همه الکل به اوج مستی رسوندتش برای همین سعی کردم حرفاشو نادیده بگیرم گفتم: -تهیونگ این انصافه که منو بخاطر کاری که نکردم اینجوری تحت فشار بزاری؟اون جوری باهم رفتار کنی؟اره؟ نگام کرد با همون چشای قرمز و عصبی: -کاره نکرده؟؟؟ پوست خندی زد که باعث شد اون بغض لنتی تو گلوم سنگین تر بشه.ادامه داد: -فک میکنی احمقم؟؟تو رو تو بغل اون عوضی ببینم و بگم تو هنوزم عاشق منی؟؟یا اینکه رفتن تو بغل یه مرد دیگه کار نکرده محسوب میشه ؟!مسخرس سعی کردم دربرابر نیشو کنایه هایی که بهم میزد به خودم مسلط باشم.گفتم: -داری اشتباه میکنی من با اون رابطه ای ندارم...بزار برات توضیح بدم تو اون مراسم وقتی...
پرید وسط حرفم: -بس کن همچیو با چش خودم دیدم نیازی به توضیح تو ندارم او شاتم بی وقفه سرکشید و از روی صندلی بلند شد و چند قدمی ازم دور شد.دویدم سمتش و جلوش ایستادم... -ته واستا یه لحظه بهم گوش بده داد زدم و با حرص پامو به زمین کوبیدم. -تو منو اینجوری شناختی؟؟ واقعا فک کردی با وجود عشقی ک بهت دارم بهت خیانت میکنم؟؟؟ و دوباره پوست خندی که به صورت سرخ از اعصبانیت من زد.از کنارم رد شد. دوباره جلوش درومدم و به عقب هلش دادم که چند قدمی بخاطر حالت مستی که داشت به عقب پرت شد. -تهیونگ دارم بهت میگم من با اون رابطه ندارم چرا نمیخوای بفهمی بعداز مکثی با صدای بلند خندید.با حرص نفس میکشیدم و دستام مشت کرده بودم و ناخونام هران ممکن بود پوست دستمو پاره کنه. فاصلشو باهم کم کرد و اروم گفت: -چیه میخوای انکار کنی که ازم خسته شدی؟؟ یه قدم دیگه به سمتم برداشت که باعث شد قدم بعدی رو متضادش به عقب بردارم. چنگی به موهاش زدو موهایی که صورتش رو از نظر پنهون کرده بودن رو کنار زد. حالا چشای به خون نشسته و خمارش واضح به چشام پیوند شده بود. اب دهنمو قورت دادم.تهیونگی که همیشه برای فرار از ترس هام بهش پناه میبردم در عرض چند ثانیه ترسی رو به وجودم تزریق کرده بود. اون جلو میومدو من مخالفش به عقب قدم برمیداشتم. تو یه حرکت به کمرم چنگ زدو منو به خودش چسبوند. حالا صورتش مماس صورتم بود.صورتمو به سمت راست کج کردم و چشامو روهم فشردم و دستامو روی سینش گذاشتم سعی کردم از خودم جداش کنم.دوست نداشتم وقتی مسته بهم نزدیک بشه از طرفی بوی تند الکل داشت به وضوح حالم رو بهم میریخت. -ته خواهش میکنم... لبش و به گوشم نزدیک کرد که هرم نفسای داغ و پر حرارتش که به گوشم برخورد میکرد به خرابیه حالم افزوده میکرد. اروم دم گوشم لب زد: -پسم میزنی...خانوم کوچولوی کیوت من هوم؟؟ دلتو زدم مگه نه؟؟ لباش موقع ادا کردن جملاتش با صورتم برخورد میکرد. -داری مزخرف میگی مستی نمیفهمی چی از دهنت درمیاد خوب میدونی از بوی الکل متنفرم بی توجه به حرفی که زدم گوشه لبمو بوسید همونطور که درحال دیوونه کردنم بود منو به سمت پیست رقص هدایت کرد. دم گوشم لب زد: -یکم برقصیم خانم کیم؟
حلقه ی دستاشو دور کمر باریکم تنگ تر کرد و هماهنگ با ریتم اهنگ منو مثل یه عروسک تو بغلش تکون میداد. تا حدودی تونسته بود از خود بی خودم کنه.دستامو دور گردنش قلاب کردم و خودمو بهش سپردم. ریتم اهنگ اروم شد و تهیونگ از حرکت ایستاد ولی منو از خودش جدا نکرد. دم گوشم با صدایی عصبی و سرشار از حرص گفت: -چرا اون؟؟چون خوشتیب تره؟؟خوش قیافه تره؟؟یا شاید چون اولین ایدل سال معرفی شد جای منو تو دلت گرفت؟؟؟ حریصانه کمر باریکمو فشرد که باعث شد اخ خفه ای از گلوم خارج شه. -اها...یا شایدم لمسای اون برات جذاب تره... جمله ی اخرش کاسه ی صبرم رو لب ریز کرد...هلش دادم که ازم فاصله گرفت.دیگه کنترلی روی حرفام که به بی پروا ترین شکل ممکن از دهنم خارج میشد نداشتم: -بفهم چی از دهنت درمیاد.. میدونی چیه اون کسی که خسته شده تویی تووو کیم تهیونگ کسی که سعی میکنه تو اون عکسا و خبرایی که یه کلمشم حقیقت نداره منو مقصر جلوه بده تویی...! تویی که دنبال بهونه ای تا این رابطه رو تموم کنی تویی که اعتماد نمیکنی به کسی که بارها تو این سه سال بهت ثابت کرد که چقد دوست داره... تویی که حتی یه درصد هم فک نکردی شاید داری اشتباه میکنی . اون عوضی بهم چش داشت و من نمیدونستم...اون عکسای کوفتی وقتی گرفته شد که کای منو بزور بین بازوهاش اسیر کرده بود و ازم میخواست تورو ول کنم و با اون باشم.
تویی که بدون اینکه بهم اجازه بدی از خودم دفاع کنم بهم ننگ خیانت بستی درحالی که میدونستی از هرکسی بهت وفادار ترم. کسی که تو شرایطی که بچشو تو شیکمم بزرگ میکردم تنهام گذاشتو رفت تویی اشکام روی گونه هام سر میخوردن و فکم میلرزید. صدای اهنگ قطع شده بودو تقریبا همه درحال تماشای ما بودن. نگاه تهیونگ برای آنی از چشمای بارونیم دل نمیکند.نگاهش بهت زده و نادم بود. رد قطره ی اشکی که از چشش روی گونش سر خورد رو دنبال کردم. اگر بگم با دیدن گریش چیزی درون قلبم تکون نخورد رسما دروغ گفتم. لباش برای گفتن چیزی روی هم لرزید. اما قبل از اینکه لباش ازهم باز شه پشتمو کردمو با قدمایی بی رمق به سمت در خروجی حرکت کردم.صدای زمزمه های افراد کازینو بدتر به اعصابم خدشه وارد میکرد. *هی اون نامزد کیم تهیونگ نبود... *اره خودشه *دعواشون شده بود دیدی فک کنم سر همون قضیه *دیدی گفتم با کای رابطه نداره *داره دروغ میگه مگه میشه کای اکسو به کسی پیشنهاد بده طرف قبول نکنه؟؟ *چرت نگو -هی ا/ت صداشو شنیدم ولی بی توجه بهش از کازینو بیرون رفتم به سمت ماشینم قدم برداشتم.صدای قدماشو از پشت سرم میشنیدم.چیزی نمونده بود به ماشین برسم که تو ثانیه ای همچی دور سرم چرخید...چشام سیاهی رفت و پاهام توان ایستادن رو از دست داد.دیگه چیزی نفهمیدم.

با احساس دستی روی موهام پلکامو اروم باز کردم.چندبار پلک زدم.به اطراف نگاهی گذرا انداختم.تو اتاق خودمون بودم.چه اتفاقی افتاده بود؟ -حالت بهتره عزیزم؟ نگاهم و سمتش چرخوندم. -چی شده؟ لبخندی زدو بوسه ای طولانی پشت دستم نشوندو گفت: -یکم فشارت پایین بود به دکترمون زنگ زدم سریع خودشو برسونه خونه منم تا اون برسه تورو اوردم. سرم رو از دستم دروردم.تقریبا اخراش بود. خواستم بلند شم که نزاشت: - تو باید استراحت کنی؟؟هرچی میخوای بگو خودم برات میارم نگاش کردم.اخم ظریفی بین ابروهام نقش بست.نگامو ازش گرفتم و بی توجه بهش از تخت پایین اومدم.دنپایی های عروسکیم درست جلوی پام جفت شده بود.پوشیدمشونو به سمت اشپزخونه رفتم.گلوم خشکه خشک شده بود.به شدت نیاز به اب داشتم. دریخچال و باز کردم و پارچ ابو بیرون اوردم. تازه چشم به لباسام افتاد که با لباس خونگی سفیدم عوض شده بود (عکس لباساشو میبینیم 🙂که خیلییی جذابع نکبت) قطعا کار خودش بوده.از فکرش اخم کمرنگی رو صورتم نشست ولی سریع جمش کردم وقتش بود که کمی تنبیه بشه. یکم اب تو لیوان ریختم و جرعه ای ازش خوردم. به سمت اپم رفتم و لیوانو روش گذاشتم.از پشت اپن نامحسوس به سالن نگاه انداختم اما ندیدمش.داشتم با چش دنبالش میگشتم که دستی از پشت دورم حلقه شد.
کمی از ترس به خودم لرزیدم که قطعا اونم این لرزشو حس کرد. صداشو از کنار گوشم شنیدم: -من فقط یکم زیادی روت حساسم همین...یکم زیادی زودرنجم...یکم زیادی دوست دارم...یکم زیادی از ازدست دادنت میترسم صداش تحلیل رفت انگار که بغضی حرف زدن رو براش سخت کرده باشه: -فقط یکم زیادی محبت میخوام همین..! بوسه ای روی سرشونم نشوند. چشام و بستم، ته دلم بخشیده بودمش اما میخواستم درس عبرتی باشه براش، لام تاکام حرف نزدم و میدونستم از حرف نزدنم خوشش نمیاد. برگشتم سمتش و نگامو به چشای نافذش دوختم که حالا براق تر از همیشه بود. با انگشتای ظریفم اشکاشو از روی گونش نوازشگر کنار زدم،دست خودم نبود هرچقدر هم از دستش عصبانی باشم تحمل اشکاشو ندارم. منو تو اغوش گرمش کشید...و محکم به خودش فشرد انگار میخواست منو با خودش یکی کنه،با دستام پسش زدم که بغض کوچیکی رو لباش نشست. خودشو جمع و جور کرد و گفت: -پس میخوای تنبیهم کنی خانم کیم. فاصلشو باهم کم کردو لبامو با لبای درشتش اسیر کرد..! بعداز یه بوسه گرم و طولانی پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند و دستش رو روی شکمم گذاشتو نوازش کرد. لبخندی زدو گفت: –کاش یه دختر کیوت درست مثله خودت به دنیا بیاری بلند خندیدم و دستم رو روی دستش گذاشتم که اروم روی شیکمم رو نوازش میکرد و درحالی که نگاهش توی ریتم خارج از نته خنده های من محو شده بود. «پایااااننن» (نتیجه اخلاقی: مشروبات الکی مصرف نکنید 😂)

خب اینم از ایننن 🙂اممممممم اینم چرت تموم شد بزن اسلاید بعد چالشه، لایک و کامنت یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام
میگم چرا جدیدا هیچ چیزی نمی زاری داستان خیلی خوبه
مث همیشه بسی زیبا بود ....
ولی منیکه داشتم با جدیت میخوندم بعد از دیدن نتیجه اخلاقیت پاچیدم🙂😂
ج چ :(از نظر من) همون گزینه تهیونگ ..🙂❤️
نعع بچه خوبی هستی 😂🔪
هییییییی نتیجه اخلاقیت عالی بود😂
من تهیونگ رو انتخاب میکنم
عه همزادم کجا بودی داوشش 😂🔪
فقط، نتیجه اخلاقیت😂😂😂😂😂ببین چالشتر تو حلقم این اخه این چه سوالیه من حاضرم هیچ کدوم نباشه چون اولی ازارم میده دومی هم که ممکنه قاتل بشم😂😎من واقعا اگر کسی دوسش دارم بهم خیانت و دلیلی برای اثبات بی گناهیش نداشته باشه رو بحال خودش رهاش میکنم😞
عاشق نتیجه اخلاقیت شدم😂😂😂😂😂😂 برای جواب چالشت هم چیزی نمیتونم بگم فک میکنم نتونم خیانت از طرف کسی که دوسش دارم رو تحمل کنم و از طرف دیگه اگه تهیونگ بهم عشقش رو اعتراف نکنه میتونم اینو یه طوری حضم کنم و زیادی غمگین نشم ولی در کل انتخاب خیلی سختیه☹
هیییییی آره ولی من تهیونگ رو انتخاب میکردم چون خیانت خیلی بده باعث میشه مشروبات الکلی مصرف کنید 😂🔪