
^^P4^^ ممنون از ناظری که برسی میکنه
خب بریم برای ادامه لایک و کامنت یادتون نره ممنون ~~~~~~~~~ ^^P4^^ امروز حسابی داغون شدم موندم روزای بعدی قراره چی بشه جیمینو دیگه ندیدم ولی خوب یه خوابایی واسش دیدم! ( بین خودمو کودک درونمه!)سویون جون تقریبا ساعات 4 اومد خونه با دیدن من نزدیک بود سکته رو بزنه همش ازم می پرسید: چی شده؟ چرا تو این شکلی شدی؟ چرا دستو پات کبود؟ منم الکی لبخند میزدمو چرتو پرت میگفتم! حتی چندبار فکر کرد مخمم ضربه خورده!خلاصه انقدر اصرار کرد که منم همه اون اتفاقا رو به علاوه ی یه کمی سانسورو یکمی پیاز داغ اضافه واسش توضیح دادم! بعله! سویونم حسابی داغ کردو این نشونه ی اینکه ... ! (کی بلده عربی و بندری بخونه؟ )
زنگ گوشی! ) ای مرض! لامصب قبل زدن خبر کن قلبم اومد تو دهنم! دکمه پاسخو زدم . - جانم؟ - سلام عشقم! معرفی نمیکنم که معرفه حضور هستن: پشه مزاحم - سلام شلغم! - بی شعوری دیگه نمیشه کاری کرد! - تو استاد ادب ... چه خبرا؟ - خبرا دست توا جیگر! - بی خودی مزه نریز قلوه جون اینجا همه چی ارومه! - تو چقد خوشحالی! - درد! - تو دلت! حالا جدی حوصلت نسریده؟ - اخ گفتی! بد فرم! - فردا بیام دنبالت بریم بیرون؟! - با گاری؟ - ببین لیاقت نداری دیگه واست کاری کنم! - خب ببخش پشه جون اصلا بگو پیاده من هستم! - باش تا فردا اگه دختر خوبی بودی میام میبرمت! - میبری منو نخوری منو! خاک تو سر بی مغزت کنن! اصلا بشین تو همون عمارت خاک بخور ادم شی! - باشه باشه بابا چرا رم میکنی غلظ کردم فقط جون مادرت فردا بیایا! - اوکی میام پس فعال برو بکپ جهان از دستت راحت شه! - این اقا جهان کی هست حالا میشناسمش! لیا که داشت از دستم حرص میخورد با صدای کلافه ای گفت: - فردا باهات اشناش میکنم!(منظورش از جهان همون دنیای خودمونه) - مشتاقم! - مشتاق باش . - پس فعال بای . - شرت کم بای!
الهی که امشب بختک بیوفته روت ، سوسک بیاد تو بغلت ، لولو بیاد بخورتت ، شب ادراری بگیری ، عنکبوتا بریزن سرت گازت بگیرن! تمام بدنم درد میکنه! حیف که امشب نیومدی خونه قرار بود یه مسابقه دنس ( با حضور خودمو و سویون جون واست ترتیب بدیم! اشکلا نداره میندازیمش واسه بعدا! *** - آیو؟ عزیزم خوابی یا بیداری؟ بیا صبحانه امادس! خداوندا من اگر بدانم چه گناهی به درگاهت کردم که اینچنین باید مجازات شوم خیلی عالی میشد! - اومدم ... اومدم ( اروم ادامشو گفتم!) به جون عمه ناکامم اومدم ، به جون جدم اومدم ، به جون سیبیالی نادر شاه اومدم ، به ... *** - سلام صبح بخیر . سویون جونی- سلام عزیزم صبح تو هم بخیر بیا بشین که امروز فقط منمو تو! خب که چی؟ منظورش دقیقا از این که امروز فقط منمو تو! چی بود؟! خدایا خودمو به تو سپردم! دیروز پسرش امروز خودش! فردا هم جد مرحومش! پشت میز نشستم . - اقای پارک نیستن؟! سویون جون لبخنده بامزه ای زد و گفت: - نه! فرستادمش حسابه یه نفرو برسه!
گنگ نگاش کردم که خندیدو گفت: - جیمین رو میگم! باید یه گوشمالی حسابی بشه! نگام شیطانی شد! چرا خب جلو خودم گوش مالیش نمیدن ما هم یه فیضی ببریم؟! مظلومانه گفتم: - حالا لازم نبود! - چرا خیلیم لازم بود! در ضمن تو حق داری تنبیش کنی! هر جور که دوست داری! جوون من؟! وای که عاشقتم سویون جون یه دونه ای واسه نمونه ای! سویون جونی- هر تنبیهی دوست داری بگو اون مجبور قبول کنه! شبیه این دختر مامانیا خودمو لوس کردمو گفتم: - اخه درست نیست! - خیلیم درسته! باید تنبیه شه! - چشم فکرامو میکنم بعد بهتون میگم! اخ که دارم برات گلابی! واستا ببین چه میکنم باهات - ممنونممم - نوش جانت عزیزم!
جیمین بخ بخ- منظورتون چیه مامان؟! من باید به حرفای این بچه گوش کنم! یعنی چی؟! سویون جونی - همین که گفتم تو مجبوری! جیمین بخ بخ پوزخند عصبی زد و گفت: - جالبه یه چیزم بدهکار شدیم! سویون جون نگاه مهربونی به من کرد و گفت: - خب آیو درخواستتو بگو! های های های! یعنی داشتم از تو بندری میرقصیدم! چقدر لحظه باشکوهی بود! جیمین بد نگام میکرد راستش یکم از نگاش ترسیدم ولی میدونستم بخاطر سویون جون که شده فعال نمیتونه هیچ غلطی بکنه! بنابراین صدامو صاف کردمو گفتم: - من ... من قرار امروز با یکی از دوستام برم بیرون ... درخواستم اینه امروز کاملا در اختیار ما باشین چون ما ماشین نداریم! اوه اوه الآن که رم کنه! یه دفعه پرید جلو و با عصبانیت گفت: - شیطونه میگه بزنم ... دستش رو هوا گرفته شد ... دمت گرم سویون جون عجب پسر وحشی داری!
سویون- جیمین خوبه من اینجا واستادم! این چه کاریه؟! این درخواستی که داره خیلی کوچیکه! جیمین - کوچیکه مامان؟ کوچیکه؟! بشم راننده ی این فسقلی کوچیکه؟ مثل خودش بلند گفتم: - من فسقلی نیستم! وحشتناک بهم نگاه کردو گفت: - فعال که ریز میبینمت! خونسرد جواب دادم: - عینک بزن مشکل از چشاته! سویون جون خندش گرفت ولی جیمین دوباره به من حمله کرد! جیغ کشیدمو از دستش فرار کردم! سویون که از دستمون کلافه شده بود به جیمین گفت: - واستا جیمین این دستور آیو نیست دستور منه! تو اونو دوستشو امروز میبری بیرون همینو بس! - شوخی میکنید دیگه مامان؟ سویون- نه خیلیم جدی گفتم! جیمین - من همچین کاری نمیکنم! سویون- بخاطر منم شده این کارو میکنی! مگه نه؟ نگاه جیمین تغییر کرد مثل دودل بودن!یه دستشو تو جیبه شلوار کرد و با دست دیگش به موهاش دست کشید اروم گفت: - همیشه منو بذار تو منگنه! یکم تو همون حالت موند بعدش خیلی جدی به سویون جون نگاه کرد و گفت: - خیلی خب فقط بخاطر شما! بعدم خیلی سریع از اشپزخونه خارج شد! سویون باز مهربون نگام کردو گفت: - خب دیگه خیالت راحت حالا که قبول کرده مطمئن باش میبرتتون! پس بهتر کم کم اماده بشی! - چشم. بازم ممنون - قابل نداشت عزیزم . ~~~~~~~ پایان P4
لایک و کامنت یادت نره میسی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
انقد دوست داشتم اینجوری صحبت بنمایم
من بلدم خانوم اجازه من بخونم ؟؟؟ خانومممممم من بلدم بخونم؟
کدومشو؟عربی یا بندری؟
هر دورو 😂😂😂😂😂
بخونم؟؟؟؟😂😂😂😂😂😂😂
بعله بفرمایید
دیشدیری دیدیش ماشالله دیشدیری دیدیش ماشالله حالا از اینا از اینا یک دو سه چهار بالا دو سه چهار حالا یک دوسه چار بالا دو سه چهار
عالی❤:)
عالیییی بود استعداد زیادی داری توی داستان نوشتن💞💞💖
ممرسیی🥺❤️💖
( فیک هایی از بی تی اس که حتما باید بخونید) 👇👇
ممنون
عالییی بود
فیک رو داخل تستم معرفی کردم میشه بری کامنت بزاری😘
ممنون
کدوم تستت؟
عااااااالی بود
ممنون
لطفا بقیش رو زود زود بنویس خیلی قشنگ بوووووددددددد عالی عالی عالی
ممنونمممم😁
عررررر عااااااالی بود
من این پارت رو منتشر کردم 🙂
عاااالی بوددد
فقد اسلاید هارو بیشتر بزار و بیشتر بنویس
ممنونم💜💜
باشه
اخه گفتم اگه زیادتر باشه بعضیا حوصله شون نمیگیره بخونن
باشه اشکالی نداره