سلام عشقای من??? خوبین؟ میخواستم بگم یک داستان حیررت انگیز براتون دارم یک رمان عالیییییی این اولین پارت وولفشایر کامنت فراموش نشه???
اتاق تاریک آنتونی که فقط یک برق روشن داشت، در سکوت بود. راه روی کشتی وولفشایر رو سکوت کر کننده ای گرفته بود. الکسیز بعد اینکه کاراشو انجام داد تصمیم گرفت بره به آنتونی سر بزنه و ببینه چه خبره. آنتونی طوری که تله پاتی داره با الکسیز بهش گفت:« میدونم اونجایی بیا تو».
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)