خواهر تهیونگ پارت ۲۸

تو هی به این ور و اون ور نگاه میکردی و فقط یک چیز میشنیدی 《 ایا شما و پارک جیمین قرار میزارید؟》

تو فورا یک قدم به عقب برداشتی و در رو به زور بستی و قفلش کردی و فورا رفتی سمت خونه ، تا رفتی داخلش فورا تهیونگ اومد جلوی روت ! از چشم هش معلوم بود اصلا خوشحال نیست ، آب دهنت رو فورت دادی و بدون مقدمه گفتی :《 بهتره از در پشتی برین ! خبرنگار ها انگار بیرونن!》 تهیونگ پوز خند زد و گفت :《 تو نمیدونی واسه چی اومدن؟》 قلبت داشت به اندازه ی سرعت نور می تپید، سرت رو به نشانه ی نه تکون دادی و گفتی:《 نه ! شاید اومدن شما رو ببین! خب اونها نمیدونن ما دوتا خواهر و برادریم چطوره بهشون بگیم ولی قبلش بهتره از اینجا دور شین ، در پشتی رو بهتون نشون میدم😬😁!》 که جیمین اومد پایین و به تهیونگ‌نگاه کرد و گفت:《 واقعیت داره!》

نامجون و کوک هم پشت سرش اومدن پایین و معلوم بود که خبر کمی شوکه کننده ای رو شنیدن تهیونگ هم بعد از اون حرف جیمین چشم هاش گرد شد و روش رو به سمت جیمین کرد و بعد روش رو به سمت تو و کرد چند بار این حرکت رو انجام داد هر بار چشم هاش و دهنش گرو تر و باز تر میشدن بعد گفت :《 یعنی شما دونفر تو این یک ماه بدون اینکه هیچ کدوممون متوجه بشیم با هم بودید؟😳🤨😨》 جی هوپ بلند اومد و گفت:《 من میدونستم 🙄😬》 همتون از جمله تو و جز جیمین به جی هوپ با تعجب نگاه کردید... خب البته انتظار داشتی یکی جز تو و جیمین از رابطه تون بدونه

و بشنویم از چه ریونگ که داره تحقیقاتش رو که با اسم " شیپ چیست؟" ادامه داده است و بعد از کلی سرچ‌ و سرچ و زنگ زدن به سوآ فهمید شیپ چیست😁 در حین کمی فکر کردن درمورد شم بود که سوآ فورا بهش زنگ زد.....

از اون طرف هم که تهیونگ چاره ای نداشت مجبور شدن از در پشتی همشون آروم برن سر کوچه جایی که پی دی نیم وایساده منتظرشون تو هم تصمیم گرفتی از اون ور کوچه بری که بقیه اگه تو رو دیدن متوجه ی اعضا نشن ، هرچند کمی خوشحال و نگران بودی ، چون با تهیونگ رو در رو نمیشی😅 و الان جیمین بیچاره کنار تهیونگه😐 تهیونگ معلوم بود هم خیلی شوکه شده و هم خیلی عصبانی و ناراحت بود ولی وقت نشد کامل نشون بده چون پی دی نیم زنگ زد و گفت فورا بین سر کوچه 😅

داشتی به خیابون اصلی میرسیدی خب اون جا میتونستی تاکسی بگیری و بری هتل ، که یکدفعه یک تخم مرغ خورد تو سرت.....