آن سوی دیوار (1)

سلام من نی بوری هستم 🙃 🙋🏻‍♂️🙋🏻‍♂️🙋🏻‍♂️🙋🏻‍♂️ من پدر و مادر ندارم 😔😞😟😕😕 و نمیدونم چرا؟؟ 😕😟😔😞😞 و بعد از پرورشگاه به کمک دوستانم فرار کردم 😏 😏 🏃🏼‍♂️🚶🏼‍♂️ به کمک دوستانم، کات سو💜می ناکو 💜چوکیچی 💜سان یو 💜کی تارو 💜هوشی کو 💜کی کارو 💜هی کاری 💜رِنی 💜هاناکو 💜واشی 💜آکی نا 💜تونستم یک سرزمین کوچیک پیدا کنم 🤩 ♥️ و شایعه ها میگن آن سوی دیوار ها 🤨🤫😬🙄😲😮😷😪 (جنگلی هست) در افسانه ها گفته شده هرکس آن سوی دیوار رفته است، دیگر بیرون نیامده 😮😲😬😬 😬 و معلوم نشده چه شده است 😮😷🙄 من خیلیییییییییییییی دوست دارم آن سوی دیوار رو ببینم 😈😈 پس دانستم وارد جنگل میشدم 🚶🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️ ولی از ترس سرد شده بودم 😢😬😬🙄😧 و نمی دونستم چیکار کنم 😪ناگهان صدایی را شنیدم 😵😮😮

پشتم را دیدم 😅ناگهان فکر کردم : جن💀☠️، روح 👻 خون آشام 🧛🏼‍♂️🧛🏼‍♀️گرگینه 🐺🐺 پری 🧚🏻‍♂️🧚🏽‍♀️🧝🏼‍♀️🧝🏼‍♂️........... هست ولی تا به خودم اومدم فهمیدم تنها فقط نوزومی بود 😄 😁 گفتم :تو اینجا چیکار میکنی؟ 😅😅😅😅نوزومی :همین رو من باید از تو بپرسم 😡🤬😠😤🤔تو نصفه شب از توی پارک رفتی 😡😠🤬😤 اصلا معلوم هست چرا؟؟؟؟؟ نی بوری : داستانش طولانیه 🙄🙄🙄🙄 اینجا نمیتونم بگم باید بریم پارک پیش بقیه پس ساکت برو! منم میام فقط آروم برو 🚶🏼‍♂️🚶🏼‍♂️🚶🏼‍♂️🚶🏼‍♂️🚶🏼‍♂️ نی بوری و نوزومی به آرومی به پارک رسیدن نی بوری شروع کرد به ماجرا رو گفتن :خب قبل از اینکه ماجرا رو بگم 🙃 اول باید یه نکته بگم 🙃 پس خوب گوش کنید : ما شب ها ما اجازه نداریم بیرون بریم 😬🤫چون اگه پلیس ها بچه های 12 ساله رو ببینن قطعا میگیرن و یا به پرورشگاه میبرم یا میبیرن پیش خانوادمون ست دستگیر میکنن 😅😐 پس ما شب ها نباید بریم بیرون 🙃🙃😉😉😌😌🙂 هاناکو :خیلیییییییییییییی دوست دارم بدونم چرا نیم ساعت از پیش ما رفتی؟ نوزومی :😠😡😠😠😠😠😤😤🤬🤬 نی بوری :آهان باشه نوزومی 😅😅😅😅😅😅😅😅 بقیه هم گوش کنین

از جایی شروع میشه که من در روزنامه ای خوندم 🗞️📰📜📃📄📑که جنگلی نزدیک به پارک تاکاکانونوما یعنی همین پارکی که ما در اون هستیم یک مکان هست که هر کسی اون جا رفته دیگه بیرون نیامده 😯😦😧😮😲 من خیلی کنجکاو شدم برم اونجا 😅 ماجرا همین بود 😄 😁 نوزومی : اون وقت چرا به ما نگفتی؟؟؟ 😡🤬😠ما هر جا بری ما هم میاییم 😠😡🤬 نی بوری : آخه نمیخواستم شما رو توی شما رو دردسر بندازم 😅 نوزومی :ما که سر ماجرا های قبلی باهات بودیم. دیگه داری عصابم رو خورد میکنی 😡😠🤬 خب بچه ها ❤️کات سو 💜 می ناکو 💜 چوکیچی 💜 سان یو 💜 کی تارو 💜 هوشی کو 💜 کی کارو 💜 هی کاری 💜 رِنی 💜 هاناکو 💜 واشی 💜 آکی نا 💜 همه آماده اید بریم توی جنگل؟؟ (این هارو داد زد) همه با هم گفتن : آرهههههههههههههههههههههههه🗣️🗣️🗣️ خب پس آماده ای نی بوری؟ 😆😁😄😃😀😊☺️ نی بوری :چرا که نه! 🙃😉🙃🙂 اون ها راه افتادن 🙂

اول هیچ اتفاقی نیوفتاد و بعد چوکیچی گفت :بچه ها من میترسم 😬 🙄 🤫 🤥 🤐 🤐🤐 بیا بریم اول معبد آماتراسو ⛩️🗼🏯🏯و دعا کنیم و راه بیوفتیم 😅 😇 😖 😣 😩 😫 😢 😢 😢 نی بوری : چوکیچی تو که همیشه شاد بودی 🎊🎉🎈🎐🎎🎀🪄🪅🥳😅🥲🙃🙂😉 حالا این ها زیاد مهم نیست و بعدم من که گفتم پلیس مارو میگیره 😅 😉 😌 🙃 🙃 فهمیدی!؟ چوکیچی : باشه 😪😰😥😓😬 ببینید بچه ها خوب توجه کنید 😌🙃🙂😉😊☺️🤓! :شاید گرگینه 🐺 🐺 پری 🧚‍♂️ خون آشام 🧛‍♂️............. ببینیم 🙂😊😢😬 خب میخوام بگم هرکس می‌ترسه بره توی پارک! 🏞️⛺🏕️

اولش همه ساکت شدن 🥱🤫 ولی بعد همه داد زدن 🗣️🗣️🗣️: ما همه جا باهات حتا اگه بمیریم 🙂🙂😙😚😗 و بعد نی بوری بغض توی چشماش جمع شد 🥲😅🥺🥺🥺و گفت :واقعا اُریگاتو❤️اریگاتو ❤️(به معنی مرسی)شما رفیق های عالی هستین 🤝 ❣️😍☺️😊 واقعا خوش حالم که با شما ها فرار کردم 🥺🥺🥺😌😉🙃🙂 نوزومی :خودتو جمع کن نا سلامتی تو مردی 😉🙃🙂 انگار خودش بیشتر از بقیه می‌ترسی 😂🤣😌😉🙃🙂😇😊☺️ نی بوری : نوزومی آنقدر زایم نکن 🗣️😡🤬😠😤😤😤 نوزومی : با‌ه باشه جوش نیار 😏😒🙃🙂😉 می دونین بچه ها ما همه سال های زیادی توی پرورشگاه بودیم و سختی کشیدیم، بهتون قول میدم دیگه بعد از این ماجرا اگه جون سالم به در ببریم 😅 دیگه سختی نکشیم سان یو :بچه ها شما هم اون رو دیدید؟ که مثل برق و باد رد شد؟؟؟ 😬🤫😧😦😯😮 چشم های قرمزی داشت! نی بوری : پس ماجرا شروع شد

چالش به نظرت اون چه هیولایی هست؟