
سلام سلام 💜😊 خب اینم پارت آخر . . . خوندنش برای بیماران قلبی و تنفسی توصیه نمیشود 😂✋ خب . . . بریم سراغ داستان 🏃
داستان از زبان شوگا : . . . . . توسط باند مافیایی با گلوله زخمی شدن و به بیمارستان چوهانیم ( اسم من در آوردی 😀 ) انتقال داده شدن و از اونجایی که ظاهرا ایشون هیچ آشنای دیگه ای ندارن لطفا شما برای کار های بیمارستان ایشون بیاین ، اینو که گفت انگار کل دنیا روی سرم خراب شد . . . از همین میترسیدم ، دیگه نتونستم گوشی رو توی دست هام نگه دارم و گوشی از دستم افتاد روی زمین پ ترک خورد ، نامجون و جیهوپ با تعجب به من نگاه کردن و اومدن جلو ، جیهوپ گفت : یونگی حالت خوبه ؟؟؟ چی شد یهو ؟؟؟ ، گفتم : ا/تتتت . . . و بدو بدو رفتم سمت اتاق که لباس هامو عوض کنم ، جیهوپ گفت : واااااای . . . ا/ت چیییی ؟ چی شدهههه ؟ چی بهت . . . ، که یهو نامجون پرید وسط و گفت : صبر کنید ببینم . . . اینجا چه خبرهههه ؟؟؟ ا/ همون گریمور یونگی نیست ؟ ، جیهوپم ترسید و گفت : نامجون به خدا من میخواستم بهتون بگم ولی یونگی نذاشت . . . ، اومدم از در برم بیرون که جیهوپ گفت : هی یونگیییی صبر کننن . . . تو با این حالت بشینی پشت فرمون که تصادف میکنی بدبخت میشیم . . . من میرسونمت ، سه نفری نشستیم توی ماشین و جیهوپم برای اولین بار توی کل عمرش پاشو گذاشته بود روی گاز و داشت با سرعت میرفت ، وقتی رسیدیم بیمارستان ا/ت توی اتاق عمل بود ، پشت در اتاق عمل بودیم که یهو به خودم اومدم و دیدم که نامجونو بغل گردم و دارم گریه میکنم ( بمیرم . . . 😰😢 )
داستان هنوز از زبان شوگا هست : نامجون سعی کرد آرومم کنه و جیهوپم مدام جملات امیدوار کننده بهم میگفت ( اوخی مهربونا 😍 ) ، بالاخره بعد از ۲ ساعت دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و گفت : شما همراه بیمار هستید ؟ ، گفتم : ب . . . بله منم . . . حالش چطوره ؟ ، دکتر گفت : عمل موفقیت آمیز بود اما بیمار خون زیادی رو از دست داده و محل برخورد تیر جای حساسی هست برای همین هنوز خطر خیلی زیاده ، تا چند دقیقه دیگه بیمار رو میارن بیرون و میتونید ببینیدشون ، وقتی ا/ت رو آوردن من نشستم پیشش ، خودمم باورم نمیشد که دارم اینجوری گریه میکنم ، دستش رو گرفتم توی دستم و گفتم : ا/ت تو خودتو به من ثابت کردی . . . تو میتونستی هم سالم بمونی هم اینکه پول زیادی بگیری ولی تو این کارو نکردی . . . من بهت احتیاج دارمممم . . . نمیتونی اینجوری ترکم کنییییی . . . لطفا زود خوب شو . . . زندگی بدون تو چه معنی ای برام دارهههه ؟ ( الهیییی 😰😢 ) ، ادامه داستان از زبان ا/ت : چشم هامپ باز کردم ، درد خیلی شدیدی داشتم ، یهو حس کردم یه نفر دستمو گرفته و اون یه نفر کسی نبود جز شوگا . . . شوگا تا دید من چشم هامو باز کردم سریع رفت و پرستار ها رو خبر کرد ، بعد از اینکه دکتر منو معاینه کرد و اومد بیرون ، شوگا دوباره اومد توی اتاق ، خجالت میکشیدم که بهش نگاه کنم یا چیزی بگم با خودم گفتم : یعنی اون خیلی از دستم ناراحته و دیگه دوستم نداره ؟ که یهو شوگا گفت : به نظرت من دیگه دوستت ندارم که دارم اینجوری گریه میکنممم ؟؟؟ حتی یادم نمیاد آخرین بار کی بود که اینجوری گریه کردم . . . این جواب سوالت بود . . .
داستان هنوز از زبان ا/ت هست : خلاصه همه چیز داشت رمانتیک تر میشد که شوگا گفت : من الان بر میگردم ، رفت سمت در و درو باز کرد و همین که درو باز کرد ۶ تا پسر افتادن توی اتاق ( 😂 ) ، شوگا هم تا دلتون بخواد کفری شده بود و زیر لب بهشون گفت : فقط صبر کنید برسیم خوابگاه . . . یه فال گوش ایستادنی نشونتون بدم . . . ( آگوست دی اعظم خشمگین میشود 😂 ) ، پسرا سریع خودشونو جمع و جور کردن و یه سلام و احوال پرسی با من کردن و سریع رفتن ، فردای اون روز شوگا مجبور بود چند ساعت بره چون جلسه داشتن و یکی از پرستار ها برام تعریف کرد که وقتی شوگا برگشته منو برده بودن توی بخش و شوگا که اومده فکر کرده من حالم بد شده و حسابی ترسیده بوده ( 😍😂 ) بعد از یک هفته دکتر گفت که میتونم مرخص بشم و شوگا هم هرچی بهش گفتم که خودم تصویه حساب میکنم قبول نکرد و خودش کل پولو تصویه کرد ، شوگا منو برد خونه خودش چون من جایی رو نداشتم که برم و اگه اون منو نمیبرد باید میرفتم به هتل ، وقتی رسیدیم به شوگا گفتم : راستی یونگی . . . پدر خونده ام و باند مافیایی چی شدن ؟ اونا رو دستگیر کردن ؟ ، شوگا گفت : آره نگران نباش . . . دو روز پیش دستگیرشون کردن
داستان هنوز از زبان ا/ت هست : ظهر روز بعد شوگا اومد در اتاقو زد و گفت : ا/ت . . . بیدار شو . . . بیداری ؟ ، یه خمیازه کشیدم و گفتم : آره بیدارم . . . ، شوگا گفت : اول بیا صبحانه بخور بعد حاضر شو بریم یه جایی ، گفتم : اولا که الان باید ظهرانه بخوریم نه صبحانه . . . دوما کجا بریم ؟ ، شوگا گفت : حالا خودت میفهمی دیگه . . . زود باش بیا تا حوصله ام سر نرفته ، من سریع از اتاق اومدم بیرون و یه چیزی خوردیم ، بعد شوگا بهم یه کت و دامن خوشگل با کفش و جوراب ابریشمی و یه پیراهن داد که بپوشم ، لباس ها رو پوشیدم و یکم هم آرایش کردم ، شوگا هم کت و شلوار و لباس هاش با من ست بود ، خلاصه سوار ماشین شدیم و رفتیم به یه باغ خلوت ، کل اعضای بی تی اس هم اونجا بودن ، یهو دیدم شوگا یه جعبه از توی جیبش در آورد و جلوم زانو زد و جعبه رو گرفت جلوم و گفت : ا/ت میدونم که باهام ازدواج میکنی پس زود باش دستتو بیار جلو تا حلقه رو دستت کنم ( آگوست دی اعظم احیانا نباید یکم رمانتیک ترش میکردی ؟ 😂 البته راست هم میگه مگه میشه ا/ت بگه نه ؟ 😂 ) ، یهو جونگ کوک گفت : هیونگ عزیزم الان احیانا نباید این درخواست ازدواجو . . . که جین یدونه زد به بازوش و جونگ کوک هم دیگه ادامه نداد ( 😂 ) ، دستمو آوردم جلو و شوگا حلقه رو دستم کرد و بعد بلند شد و منو ب_و_س_ی_د
ادامه داستان از زبان راوی : شوگا و ا/ت بعد از ۲ هفته با هم ازدواج کردن و صاحب پنج قلو شدن که سه تاشون پسر و دوتاشون دختر بود ( یا بنگتننن . . . یا پی دی نیمممم . . . چرا خدا اینو به تهیونگ نداد ؟ 😂😂😂 ) و بدین ترتیب ا/ت و شوگا مجبور شدن که کم بخوابن و البته دو تا پرستار هم استخدام کرده بودن که کمکشون کنن ، ا/ت و شوگا با هم خوشبخت شدن و تونستن لحظات خیلی خوبی رو کنار هم تجربه کنن ( نتیجه میگیریم که همیشه باید کار درست رو انجام بدیم حتی اگه بخاطرش ممکن باشه آسیبی بهمون برسه ، اگه ا/ت این کارو نمیکرد شوگا هرگز با اون ازدواج نمیکرد 😊 )
خب دیگه به سلامتی این داستان هم تموم شد 😁 حالا دیگه شوگا لاور ها شب راحت میخوابن البته اگه زنده باشن 😂 لایک و کامنت و دنبال کردن فراموش نشه 😊 فالو = فالو 😉 دوستتون دارم 💜💜💜 چالش : داستان بعدی از کی باشه ؟ جیهوپ ، نامجون ، جونگ کوک و جین باقی موندن و هر کدوم که بیشتر رای بیاره از اون مینویسم 😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پایان زیبایی بود نامجون
پایان زیبایی بود 👌👌💜
عرر مردمو زنده شدم خیلی خفن بود
خیلی فیلم ترکی کردی معلومه زیاد میبینی😂😃
ممنون از داستانت❤
از نامجون😁
چشم 😊💜
از جونگ کوک بنویس
چشم 😊
عالی بود 😃 ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍
ممنون کیوتم 😍💜
عالی بود از جین لطفا😍😍
ممنون کیوتم 💜😊
ببینم کدوم بیشتر رای میاره 😉
😐😐😐😐۵ تا بچه کم نباشه🤭🤭🤭
ج.چ:از شوگا 😂😂😂😂نه شوخی کردم اززززز
شوگا😂😂😂😂
نه اززززز
شوگا😐😐ای بابا صفحه کیبوردم عاشق شوگا شدع😂😂😂😂
نه ازززز
شوگاااااا😐ای بابا ازززززز جیهوپ😍😍😍😍😍💋💜
کیبوردم بالاخره راضی شد😂😂😂
😂😂😂💜
ببینم کدومشون بیشتر رای میاره 😊