سارق عشق پارت 12

👈چند روز قبل 👈 گابریل : چراا من هر نقشه ای میکشم باز شکست میخورم ؟😒😡😠باید یه نقشه ی خییلی بهتر بکشم....ناتالی : قربان؟...گ: بله ناتالی ......نا: مگه شما نمی خواهید که امیلی رو زنده کنید ؟🙄گ: چرا میخوام....نا: خب این که کار بدی نیست....گ: ناتالی درست حرف بزن ببینم چی میگی .منظورت چیه ؟😒نا: خب ما میتونیم به لیدی باگ درخواست صلح کنیم و بهش غضیرو بگیم و شاید اون قدرت های داشته باشه که بتونه مرده هارو زنده کنه و این طوری بدونه اینگه کسی اسیبی ببینه امیلی زنده میشه 😏😊گ: چه فکر خوبی کردی 😀ولی خب من چند سال مردم رو شرور میکردم مطمعین نیستم که درخواست صلحمو قبول کنه یا نه 😔نا: حالا شما یه امتحانی کنید 😊

👇زمان حال 👇 لیدی: بعد کلی سوال پرسیدن و وقت هدر رفتن ..کت نوار هم اومد....من از پایین داد زدم: حاک ماث اگر فکر کردی ما کول نقشه های شیطانیتو میخوریم کور خوندی😡😠کت : امم لیدی باگ به نظرت زود قضاوت نمی کنی ؟ به زار حرفشو بزنه شاید نقشه ای نداشته باشه 😅😆لیدی : اوففف باشه 😒حاک ماث : اول باید تمام این خبر نگار ها و مردم از اینجا برن ....یا ما از اینجا بریم 😶لیدی : خیلی خب....در گوش ریناژو گفتم: یه توهم از ما ها درس کن که دارم میریم سمت اون کوچه .....ریناژو : باشه لیدی باگ....بعد توهمو درست کردم و خودمونم رفتیم پشت یه دیوار قایم شدیم و تمام مردم دویدن جایی که توهم های ما رفت 😑و بعد خودمونم رفتیم داخل یه کوچه خلوت

لیدی: خیلی خب بگو ببینم چرا میخوای صلح کنی؟😕حا: خب من برای این مردمو شرور میکردم چون میخواستم با معجزه گر های گربه و کفشدورک همسرم که مرده رو زنده کنم😶البته نمیدونم شما این داستانو باور میکنید یا نه ولی دارم حقیقتو میگم 😶لیدی: 😮اممم.... خب....از کجا میدونستی معجزه گر های ما دوتا میتونه ارزو براورده کنه ؟😶حا:😐...😒خب چون من کتاب معجزه گر هارو داشتم ......لیدی : خیلی خب من واقعن حس میکنم داری حقیقتو میگی ولی اگه میخوی با ما صلح کنی باید هویتتو فاش کنی و معجزه گر های که دستت هست رو پس بدی یا باهاش کار های خوب کنی.....انتخاب با خودته 😌حاک : با معجزه گر هایی که دستمه کار های خوبی انجام میدم و....... اگر نمیخواید بهم کلک بزنید باشه هویتمو هم میگم .....لیدی : تو باید به کلک بزنی که چند سال مردم رو شرور میگرده نه ماااا 😡

لیدی : بعد بچه ها هی جلومو میگرفتنو و میگفتن: اروم باش 😑باشا باشه ارومم😑ولم کنید دیگه 😑کت : خیلی خب هویتتو فاش کن.....حا: اینجا ؟😐کت : اره همینجا 😡حا: اوففف باشه 😒بعد تبدیل به خودم شدم😓از زبان تمام ابر قهرمان ها : یهو یه نوره خیلی زیاد اومد طرفمون که مجبور شدیم رومونو اون ور کنیم 😖و بعد که نوره رفت.......کت : چشمامو باز کردم یهووووو.......😲😢پدررر😢......تو بودی که این همه سال با ما میجنگیدی ؟😢😡گا: ادرین....😲لیدی : واتتت ؟ چی شد ؟😐😲ادرین ؟ اقای اگرست ؟ 😖😲واایی الان من سکترو میزنم😲(خخخخ😂)بعد کلی بحث بلخره با هم کنار اومدیم ☺و منم میخواستم هویتمو فاش کنم!☺البته میخواستم هویت تمام ابر قهرمان هارو فاش کنم....چون واقعا اقای اگرست داشت راست میگفت: اون همسرش مرده.دیگه چه دلیلی میتونه اقا اگرستو به طرف خطر و شیطانی بودن بگشه؟ هیچی فقط عش*ق😊😘

لیدی : من تصمیم دارم که هویتمو فاش کنم...بنظرم میتونیم یه تیم عالی از ابر قهرمان ها بسازیم 😊اد: حق با توعه...پدر تو قبول میکنی ؟☺گا: با کمال میل ☺و راسی کاری گه بهتون گفتموهم انجام میدید ؟.....همه با هم : چه کاری ؟😕گا: به این زودی یادتون رفته ؟😑😒زنده کردن امیلی دیگه.....همه با هم : اها 😅لیدی : نگران نباشید یه راه حلی دارم 😉حالا همه با هم.....۱ ۲ ۳ و بعد به حالت عادی برگشتیم البته همه نگاها رو من بود 😒 همچی با تعجب بهم نگاه میکردن انگار جن دیدن😐😑

خیلی خب این یکی پارت هم تموم شد ...امید وارم خوشتون اومده باشه 😊😘لایک و نظر فراموش نشود☺نظرات را ۱۰ تا کنید