دیوانه بودن چ زیباست..p5🗿🖤

یهو صدای جیغ شنیدم از پایین..رفتم ببینم چه خبره..ک یهو اون میمون زشتو دیدم ک شیرکاکائوش ریخته روی لباسش و جیغ میزنه😐من نمیدونم این عقله میمونیش ب کی رفته این موقع شب جیغ میزنه برا ی شیر کاکائو😐خاله عموم اومدن پایین و گفتن چی شده!چخبرتونهههه!سونگ هو: بابااا شیرکاکائو نازنینمممم ریختتتتتتتتتتت:)🙂💔همه باهم:واااات فازت چیههههه!؟ سونگ هو:اه ولممم کنینننننن شیرکاکائوهامم تموم شدن این اخریشش بودد ک ریختتتتتت:)))) می چا:وات؟میخای بمیری؟! چرا نمیزاررری بخابم؟؟!!!! بابای سونگ هو:اه سونگ هو اصکلی؟ خالع می چا:خدااااااوکیلی باید فنات ببین چ اصکلی هستی:/ سونگ هو:ولممم کنین بابااا من میرم شیر کاکائو بگیرم واسه خودم اگ دیر رسیدم خونهه نیاین دنبالم بدونینننن رفتم خلوت کنم🗿می چا: این موقع؟خاله پسرت مسته فک کنم😐 برگشتم و دیدم بلهههه خاله و عموم زودتر صحنه رو ترک کردن و رفتن خوابیدن😐 می چا:یااااا این موقع واقعا میخای بری شیر کاکائو بخری؟مستی؟ سونگ هو:نخیرم مست نیستمممم 2 هفتس الکل نخووردم..گووودرت..🗿🗿🗿می چا:خداوکیلی میزنم تو دهنت تا امریکا پرواز کنیا😐گمشو بگیر بخواب اگه رفتی بیرون خودت میدونی فهمیدی؟؟ سونگ هو:اه باشه..

صبح شده بود..چشامو باز کردم ک با فیص پوکر سونگ هو مواجه شدم..جیغ زدم ترسیدممم فک کردم جنی چیزیه اومده بخورررتم..سونگ هو:چته؟ پاشو از مدیر برنامه هام ی جوی 2 هفته مرخصی بگی میخام برم مساافرت..نگوو ن ک هرچی لباس خریدم واستو بر میدارم میریزم بیرون😐می چا:اه میخای چیکار کنم..؟بیا این عکسرو ک نشونت میدم ب مدیر برنامه هام نشون بده بگو اگ مرخصی ندی پخشش میکنم..(سونگ هو گودرتمند..) می چا:باشه..ی هودی مشکی و ی شلوار بگ پسرونه ع سونگ هو قرض گرفتم و پوشیدم..(چیه نکنه میخاستین اون موقع صبح بره لباس پسرونه بخره؟ xD) سونگ هو:جوووون برو با این استایلت مخ چند تا دخترم بزن جونه دل🤣🤣(پااارم.. Xd) می چا:خودم میددونمم مخشونو میزنم و کارتای تورو میگیرم بعد میرم واسشون خرید میکنم🗿سونگ هو:حرف نزن باو کوسه موسه برو زود مرخصیع منو بگی..شماره مدیر برنامه هاشو بهم داد و بهش زنگیدم..ی جا قرار گذاشتیم تا معامله کنیممم..🗿از خونه اومدم بیرون و رفتم تا با مدیر برنامه های اقا معامله کنم..وقتی رسیدم ی مرد پیر بود ک ریش داشت..وای خیلی ترسناک بود لامصب.. صدامو کلفت کردم و گفتم:خو اقای نمیدونم کی یا دو هفترو مرخصی میدی یا این عکسرو ک سونگ هو با لباس دختررو پخش میکنم😐🗿

لاایک کردی مگ ن؟ ٠_٠

مدیربرنامه های سونگ هو:خدا لعنتتت کنه سونگ هوووو..می چا:جانم؟/: مدیر برنامه های اقا:هیچی هیچی 2 هفته مرخصی میدم ولی بش بگو وقتی برگشتی من دیگ مدیرر برنامهات نیستم..باای..(شتر در خوااااب بینددد پنبه دانه..) می چا:الهی حتما مدیر برنامه های سونگ هو بودن خیلی دردناکهه..(: بعد از 2 ساعت رسیدم خونه..دهنم سرویس شد خدا لعنتت کنه سونگ هو.. سونگ هو:چ..چیشددد چی گفتت؟؟؟می چا:هیچی فقط گفت بهت بگم من دیگ مدیر برنامهات نیستم.. سونگ هو:زیاد زر میزنه..xDمی چا:وای ولی لباس پسرونه هم بهم میادا..وای ازایننن ب بعد باید برمممم لباس پسرونه بگیرم بپوشم..خلیی جیگر شدمم ولی..عرررررر..سونگ هو:ذوق نکن چون لباسای منن جیگرت کردع..اره..می چا:خفه میمون زشت..سونگ هو:باشه باو برو لباساتو عوض کن بیا پایین صبحونه بخور..🗿می چا: نمیخام..نیمیام..اصن نشنیدم..حتما باز ی چیزی ریختی تو غذام ک میگی بیا پایین..😐سونگ هو:ن ب خدااا😐می چا: باشه باشه میام.. رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین..می چا:هوی زشتو برا مسافرت کجا میخای بری حالا؟منم میااماا😐خاله می چا:مسافرت؟😐سونگ هو:اوم اره مامان..خیلی وقته نرفتم مسافرت=/خالع می چا:حله..برو ولی دیر نیای ع مسافرتا..سونگ هو:اکیی..سونگ هو:خوووو کجا بودددیم؟

می چا:هیچی گفتم منم میاام😐سونگ هو:کجاا میای اصن تو جمع ما دختر نیس مخای با 5 تا پسر بیای مسافرت..؟/=می چا:اومممم اره مگ چشهععع🗿🗿سونگ هو:چش نیس😐می چا:من نمدونم یا میبریم یا بایدببریم یا اگ نبریم خدم میام یواشکی سوااار هواپیما مشم؛/سونگ هو:اصن میخام برم توکیو تو ع توکیو مگ بدت نمیومددد؟:/می چا:ووووووااااااتتتتتتتت مگ تو خبر نداشتی من اوتاکوووام..؟ببین دیگ قبر خدتو کندی باااایدددد ببریممممممممممم با خدت مسااافرت😐..سونگ هو:مااامااان نگا میخاد با من بیاد مسافرت..مامااان اصن تو جمعمون دختر نی میخاد بیاد با پسرایی ک تاحالا ندیدععع مسافرت😐خاله می چا:مگ چیه..تا تو اونجایی ما غمی نداااریممم..xDسونگ هو:اه..اخع اخه مااماااان..باشه باشه..ساعت 3 صب میریم سوار هواپیما میشیم تا بریم توکیو..اکی..؟می چا:ایوووووووووول..

با ذوق پاشدم و رفتم تا وسایلامو جمع کنم..می چا:خووو اول از همع وسایل روتین وسایل میکاپ و عطرای مورد علاقمو باید بزارم..و اون لباسع ک سونگ میخاست واسم نخرتشو باید بر دارممم..کلا 3 تا چمدون شدن وسایلام..سونگ هو بازم مث این اصکلا درو باز کردو اومد داخل..سونگ هو:یا خداااا چخبرته 2 هفته کلا اونجاییم=/می چا:ب ت چ برو وسایلای خودتو جمع کن تو..سونگ هو: اصن باش باای گاوع وحشی..سونگ هو:وسایلامو جمع کردمو خوابیدم..وقتی پاشدم دیدم ساعت 1 شبه رفتم تو اتاق می چا تا بهش بگم بریم..یهو دیدم گرفته خوابیدم داره خروپف میکنه..رفتم بالا سرش و یکی زدم تو کلش تا پاشه..می چا: ها تو کیی من کیممم چی شده؟؟؟سونگ هو: هیچی پاشو اماده شو دیرمون شد..می چا:بااشه..ی دامن مشکی و ی پیرهن طرح ی خرس کیوت و جوراب بلندامو پوشیدم و میکاپ کردمو موهامو خرگوشی بستم وای اصن همچین استایلی بم نمیوومد..رفتم ب سونگ هو بگم ک امادم یهو دیدم هنوز لباساشو عوض نکرده و پیرهنش تنش نی..می چا:ب ببخشیددددد..می چا:وای فانوصن چ سیکس پکاش ژاذاب بود..عیش ولی خدش چندشو زشتتته..(ناموصن کجاش زشته..البته شماها ندیدینش..xD)سونگ هو:خو بریمممم..پرش زمان*رسیدیم فرودگاه و خاله و عموم ازمون خدافظی کردن ک یهو..(بروووو نتیجه چالشهه؛/)