من و 8BTS

خوب چون خیلی گذشته یه یاد اوری بکنیم:همه رفته بودیم خونه و همه سرشون تو کار خودشون. ا/ت تو بقل جیمین بود کسی هم چیزی نمی گفت که ا/ت و جیمین خجالت نکشن.) از زبان جیمین : همه رفته بودیم خونه ا/ت و هر کس سرش تو کار خودش بود ا/ت هم سرش رو گذاشته بود رو پای من و با گوشی ور میرفت. بعد یه 20 دقیقه بلند شدم برم ایکس باکس بازی کنم 🤣ا/ت هم همون جا دراز کشیده بود🤣از زبان ا/ت :دراز کشیده بودم که جیمین رفت ایکس باکس بازی کنه. یه چند دقیقه بعد کوک اومد و با یه قیافه خیلی کیوت گفت:ا/ت میشه گیم بزنم🥺🥺

خیلی کیوت شده بود دلم نیومد بگم نه برای همین گفتم اره🤣وقتی گفتم اره کوک منو مهکم بقل کرد و گفت:وای ا/ت خیلی ممنون🥰🥰🥰ا/ت:خواهش میکنم فقت کارت که تموم شد بزار سر جاش😇کوک:چشم😁کوک که گفت چشم همه دهنشون وامونده بود 😲جین:هااااااااا الان کوک گفت چشم😱ا/ت:چیشد میگه حالا یه چشم گفت بچه🤨جین:کوک اصلا به حرفای ما زیاد گوش نمیده چه برسه بگه چشم🤣ا/ت :اها 😂هانا:بچه ها من حوصلم سرفته چی کار کنیم. ا/ت:منم، میای بریم بیرون؟؟ تهیونگ:منم میام. نامجون:منم همین تور. جی هوپ:پس منم میام. هی یونگی تو هم بیا😊یونگی:باشه 😁جین:منم میمونم هواسم به کوک و جیمین باشه🤣

ا/ت :باشه هر تور راحتی. بعد رفتم اماده شدم:به بلوز راه راه رنگی رنگی با یه جامسوت جین با کنونی های سفید پوشیدم و موهام رو دم اسبی بستم🥰خیلی کیون شده بودم ☺اومدم بیرون و همه به من نگاه کردن و گفتن :وای چه خشگل شدی🥰انگار جی هوپ بیشتر از همه از لباسم خوشش اومده بود 😁اخه از این چیزا زیاد دوست داشت🤣🌈🌈

بعد همه باهم رفتیم بیرون ☺ اول رفتیم یکم قدم زدیم بعد رفتیم پاساژ 😁تو پاساژ کلی چیزای قشنگ بود ولی من چیزی نگرفتم 😞اخه زیاد پول همراهم نبود 😢همه داشتن چیزای خوشکل میخریدم و منم نزر میدادم😊از زبان هوپی:رفتیم پاساژ و کلی خرید کردیم ولی ا/ت چیزی نخرید 😔منم رفتم به یونگی گفتم. هوپی:هی یونگی. یونگی:بله.هوپی:ا/ت چیزی نخریده میگم مت براش یه چیزی بخریم😇یونگی:اره منم هستم من میرم به نامجون و تهیونگ میگم تو هم برو سایز ا/ت رو از هانا بگیر و بهش بگو که ا/ت رو دست به سر کنه😁

من(هوپی) رفتم یه هانا گفتم و یونگی به ته و نامجون گفت 😌هانا ا/ت رو برد و ما چهار تا هم رفتیم دنبال یه چند تا چیز برای ا/ت بگردیم. داشتیم همین جوری میگشتیم که یونگی یه دکهکوچوفو دید که دسبند های خیلی قشنگی داشت 😇منم رفتم یه دسبند خوشگل ناز براش گرفتم 😊بعد دوباره شروع به گشتن کردیم 🚶🚶🚶🚶داشتیم میگشتیم که یه لباس فروشی دیدم خیلی چیزای خوبی داشت رفتیم توش و یه جفت کفش که سفید بود و روش نوشته بود هوپ براش گرفتیم 🤣و رفتیم بیرون ☺ته زنگ زد به هانا و گ5تی بیان دم در پاساژ😇از زبان ا/ت:داشتم با هانا مقاله هارو نگاه میکردیم که تهیونگ زنگ زد به هانا و گفت بریم پیش اونا🙃رفتیم پیش بقیه. وقتی رسیدم سلام کردیم و نامجون یه کیسه رو گرفت سمتم و گفت :ا/ت اینا برای تو هستن 😊من کیسه رو گرفتم و یه نگاهی به توش کردم تو میشه یه دسبند کیوت بود و یه جعبه کفش ☺دست بندو در اوردم و تو دستم انداختم و رفتم همشون رو تک تک بقل کردم و تشکر کردم 😇خیلی خوش حال شده بودم 🤣😌کم کم راه افتادیم و رفتیم سمت پارک.

رفتیم پارک و تو پارک نشستیم رو یه نیم کت و یونگی رفت برامون شیک گرفت 😊شیک رو که خوردیم رفتیم سمت خونه. وقتی رسیدیم خونه من یه راست به دون این که بریم به کسی سلام کنم رفتم تو اتاق و کفار و از جعبش در اوردم 🤣خیلی خوشکل بودن هم جاش نوشته بود هوپ 🥺وقتی کفشارو دیدم یهو داد زدم ممنووووووونم بعد کفشامو پوشیدم و رفتم بیرون و گفتن چطورن😇همه گفتن خوشگلن و خیلی بهت میان و لی جیمین هواسش نبود 🤣ا/ت:این سلیقه کدومتونه؟؟؟ نامجون:هم دسبند هم کفشا سلیقه جی هوپ هستن😊ا/ت:ممنون سلیقت عالیه🥰بعد رفتم جلو جیمین ودست بندم رو با کفشامو بهش نشون دادم 😊جیمین:خیلی خوشگلن خودت خریدی😊ا/ت:نه🤣جیمین:پس کی خریده؟؟ ا/ت:پسرا برام خریدم😌

جیمین :اها مبارک باشه💜بعد من رفتم لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون پیش بقیه نشستم☺

لایک یادتون نره😇😇

...............

...............