من و نامجون2

نامجون:اها فهمیدم باشه من رفتم به امید دیدار😁ا/ت:😳با.... با... باشه.. به. امید دیدار

بعد از خداحافظی کردن من راه افتادم و رفتم خونه. وقتی رسیدم خونه خیلی خوش حال بودم جون نامجون برام یه امی بمب خریده بود 😁(نکته:یادم رفته بود بگم که ا/ت یه دختر خیلی احساساتی هست و خیلی هم شکننده چون بچگی سختی داشته و با کوچک ترین اسیب روحی میتونه برای مدت های زیاد افسرده بشه😞) همین تور داشتم به امی بمب نگاه میکردم که ایمن جیگو اومد تو ایمن جیگو:ا/ت چرا این قدر خوش حالی بگو منم بدونم 😁ا/ت:رفتم که ارمی بمب بخرم خوردم به یکی و ارمی بمبم شک ولی اون مرده دوباره برام همون شکلی شو خرید نگو اون مرده نامجون بوده😁😁ایمن جیگو :این که خیلی خوبه حالا بیا ناهار بخور 😁از زبان نامجون:وقتی از ا/ت جدا شدم رفتم خواب گاه

همه بر گشته بودن خواب گاه منم سلام کردم و رفتم تو اتاق و شروع کردم به اهنگ گوش دادن و همزمان هم داشتم باهاش میخوندم. بعد چند تا اهنگ گوش دادن رفتم گوشیمو برداشتم و یکم توش چرخیدم. سرم تو گوشی بود که جین اومد تو و گفت بیا براتون یه نودل اماده کردم که انگوشتاتونم بخورید و رفت بیرون منم گوشیمو گذاشتم رو میز و رفتم پیش بقیه غذا خوردیم بعد غذا قرار شد که فیلم ببینیم برای همین جیمین یه فیلم گذاشت دیدیم . بعد فیلم من خیلی رفته بودم تو فکر ا/ت رفتم تو اتاق و سعی کردم یه اهنگ بنویسم در باره احساسم ولی نشد دیگه اخراش میخواستم خودمو بکوشم ولی گفتم اگه این کارو بکنم بعد مرگم جین منو یه بار دیگه میکشه 🤣بیخال اهنگ نوشتن شدم و رفتم تو گوشی رفتم تو اینستام و سعی کردم پیج ا/ت رو پیدا کنم و این کار رو هم کردم رفتم تو پیجش همش عکس خودش یه دختره بود فکر کنم دوستشه یه چند تا فیلم پیدا کردم که انگار وقتی ا/ت هواسش نبوده ازش گرفته🤣از ویدیو ها فهمیدم که ا/ت واقعا یه دختره ساده و مهربونه با فهمیدن این موضوع احساس قریبی که درونم بود بیشتر شد🥰

از زبان ا/ت:ناهار که خوردم رفتم رو تخت و گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستام دیدم یکی فالوم کرده اکانتش یه چیز عجیب بود عکس هم نداشت رفتم تو پیجش چند تا عکس از نامجون و بقیه عضا بود نشناختمش ولی چون از عضا گذاشته بود فالوش کردن

بعد رفتم کمد لباسامو باز کردم و یه شلوار جین طوسی با یه بلوز استان بلند که روش نوشته بود (I'm happy because I have music) (یعنی:من خوشحالم چون موسیقی رو دارم) رو پوشیدم با کتونی های سفید و یه کاپشن پوشیدم گوشیم و هدفونم رو برداشتم. از اتاقم اومدم بیرون و به ایمن جیگو گفتم:من میرم قدم بزنم باشه 😁ایمن جیگو:باشه ولی زود برگرد. ا/ت:باشه.وبعدش از خونه رفتم بیرون هدفونم رو گذاشتم و اهنگ (Blue Side)جی هوپ رو پلی کردم و زدم رو تکرار و راه افتادم. از زبان نامجون:حوصلم سرفته بود برای همین اماده شدم و رفتم بیرون.(نکته:ساعت 7 هستش)

اماده شدم و رفتم بیرون تا یکم قدم بزنم. تو راه تصمیم گرفتم برم پارک. از زبان ا/ت:تو راه تصمیم گرفتم برم پارک تا اون جا هم یکم راه برم . رفتم تو پارک یکم نشستم و بعد هم بلند شدم راه برم بعد نیم ساعت راه رفتن تو پارک دیگه میخواستم برم. زبان نامجون:یه نیم ساعتی میشد گه رفته بودم پارک همین جوری داشتم میرفتم که ا/ت رو دیدم . نامجون:ا/ت، ا/ت، ا/ت.هر چقدر صداش کردم نشنید اخر فهمیدم داشت اهنگ گوش میداد برای همین دوییدم و دستمو گذاشتم رو شونش اونم هدفونش رو در اورد و به من نگاه کرد. نامجون:ا... ا... سل...سلا.... م. دیدم کم کم ا/ت اشکاش سرازیر شد. نامجون:ا/ت، ا/ت، چیشد خوبی چرا داری گره میکنی؟؟؟ دیگه تاقت نیاوردم و ا/ت رو بقل کردم🤧

یهذ5 دقیقه ای میشد که ا/ت تو بقلم بود. ا/ت از بقلم در اوردم و بردم نشوندمش رو صندلی. ا/ت دست منو مهکم گرفته بود و ول نمی کرد . از ش پر سیدم :ا/ت خودت میری خونه. ا/ت سرشو به نشانه نه تکون داد و گفتم :میخوام من ببرمت؟ این دفه سرشو به نشانه اره تکون داد

در رو که زدم یه دختره درو باز کرد و وقتی ا/ت رو دید عصبی شد و شروع کرد سرش داد زدن. ا/ت اروم اومد پشت من و قایم شود منم که دیدم ا/ت رسیده روبشی کردم و گفتم:هی ا/ت نگرانی نداره اون فقت نگرانته . ا/ت با یه صدای خیلی ارومی گفت :میدونم ولی بازم ازش میترسم😣من ا/ت رو اروم از پشتم اوردمش بیرون و دادمش به دوستش. وقتی ا/ت خواست بره تو گفت که منم برم ولی من نرفتم😁 از ا/ت خداحافظی کردم و داشتم میرفتم که ا/ت دویید و منو از پشت بقل کردو گفت:وقتی میرم خونه هواست باشه چیزی رو نشکنی 😁🥺

بعد از بقلش منو جدا کرد و دویید سمت خونه و در حال دو یادم برام دست تکون میداد✋🏃‍♀️وقتی ا/ت رفت تو خونه منم راه اوفتادم😁

خوب دوستان این پارتی تموم شد😁😁