4 اسلاید صحیح/غلط توسط: DENISE¡♛ انتشار: 2 سال پیش 583 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر تورو جون مادرت بررسی کن...
سلووووم خوبید...میدونم قرار بود تست دیروز منتشر شه ولی باز ب مشکل برخوردم تستچی بررسیش نمیکرد...اره...ولی باز دوباره گذاشتم...لایکو کامنتو حمایتم فراموش نشهههه...🌌🌗بوج پس کلتون...
دراکو گفت:رز میشه ازت ی دراخواست کنم؟ گفتم:عاره بگو گفت:خووو میشه با من بیای یوال بال؟(راستیش من واقعن نمیخاستم برم با کسی یوال بال اصن حوصلشو نداشتم ولی دراکو جو مهمتریا افراد زندگیمه)توی افکار خودم بود ک گفت:هوووی جوابمو بده نکنه میخوای با یکی دیگ برییی هاااا گفتم:هوی عمته بعدشم نه با جنابعالی میام گفت:ایووول پس فردا بیا بریم خرید گفتم:خرید چی من لباس دارم گفت:نهههه باید بیای میخوام لباس برای خودمو خودت بخرم گفتم:باشه ک یدونه زدم ب پیشونیم (چون یادم افتاد فردا امتحان معجون سازی داشتم اصن دلم نمیخواص اسنیپو عصبانی کنم و فردا ی جلسه برای دفاع در برابر جادوی سیاه داشتیم و نمیخوام دیر کنم اولین جلسه کلاسش ترسناک بود نویل بنده مرلین شک شده بود نمیتونست حرف بزنه)گفتم:دراکو فردا امتحان داریم بدوووو بریم کتابخونهههه گفت:اییی مرلین چرا منو گیر ی خرخون انداختییی گفتم:بدو بدو و دوییدیم سمت کتابخونه....(فردا)امتحانو دادیم و الان از کلاس مودی دراومدیم و من پرت شدم روی تخت خوابیدم ساعت ۴ با دراکو باید میرفتم هاگزمید تا خرید کنیم و الان ساعت ۳ بود و باید میرفتم حموم دراومدم موهامو صاف کردم ی پیراهن تا پایین زانو با کت مخصوصشو با کلاهو شال گردن ابی پررنگ پوشیدم و رفتم سمت در هاگوارتز...
و با دراکویی ک خیلی معصوم نشسته بود روبه رو شدمو دوییدم سمتشو گفتم:بریم؟ گفت:اره و رفتیم سمت هاگزمید و برای من ی میراهن تا بالای زانو ی مشکی همراه کتش(مدیونید ک فک کنید بخاطر اینا کل هاگزمیدو گشتیم دراکو دیگ داشت دادش در میومد😅🤣)و برای دراکوعم ی کت شلوار خریدیم خیلییی بهش میومد و بعدش رفتیم سمت کافه و ی نوشیدنی کره ای خوردیم و برگشتیم هاگوارتز ساعت ۷ نیم بود رفتم لباسمو عوض کردمو ی چرت یک ساعته زدمو و رفتم سمت میز شامو سوپ خوردمو گرفتم خوابیدم....صب بیدار شدم امروز کلاس نداشتیم در عوض ساعت ۵ دو ساعت کلاس رقص داشتم پس ی پلیور قهوه ای با شلوار ابی اسمانی پوشیدمو رفتم سمت میز بل ک اصن با مت جور شده بود رایانم پیش سادینا بود دراکوعم از دیشب پیداش نبود پس رفتم پیش هری گفتم:سلام چطوری؟ گفت:هعی بد نیستم تو چطوری؟ گفتن:خوبم..کسیو پیدا کردی؟ گفت:ا..اره خواستم بپرسم کیه ک نظرم ب خوردن عوض شدو شروع کردم ب خوردن مربا با کره و قهوه بعدش خواستم برم جنگل قدم بزنم ک دیدم همه کار دارن پس تنهایی پاشدم با کتاب مورد علاقم زدم ب جنگل راسیتش جنگل برام حس خوبیو ایجاد میکنه حسی ک بهم میگه اینجا همون ارامشیو داره ک میخوای...
(دنیز در دفتر خاطراتش نوشت:من همه چیزهای مربوط به او را فراموش کردم ولی خودش را فراموش کردم که فراموش کنم)ک صدای پایی در پشت درخت ها شنیدم بلند شدمو چوب دستیمو دراوردم و حالت دفاعی گرفتم ترسیده بودم تنم یخ زده بود ک با کسی ک دیدم نفس عمیقی کشیدم ولی شک شدم چرا اون الان باید اینجا باشه؟؟!!!...سیریوس گفت:حالت چطوره دخترم؟ گفتم:س..سلام تو اینجا چیکار میکنی گفت:یعنی نمیتونم بیام دخترمو ببنیم؟ گفتم:خوو اره ولی تو از کجا فهمیدی من اینجام؟ گفت:از هری پرسیدم گفت:عاها و نشست کنارم کلی گفتیمو خندیدیم اون از اتفاقایی ک براش افتاده بود میگفت منم از اتفاقایی ک افتاده بود توی هاگوارتز میگفتم...بعد از قهقه زدنامون سیرویوس گفت:رز میخوام ی چیز مهم و دلیل اصلیه اومدنم پیشتو بگم گفت:خوو بگو گفت:....(نتیجههههه خییییلیییی مهمههمهمهمهمه)
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
راستییادمرفتتونتیجهبگممممم....پارتبعدخیلیاحساسیههههههههههخودتونوامادهکنید...🥲💜
تا هفته ی آینده چه کنمممم
عرررررررررفداتتتتتشمممم
💚🍏🤞🏻
وایییییی
خیلی بدی خیلی جای بدی تموم کردی 🥲
ولی خیلی خوب بود
حیححیح....مرسییییئ
واااای پارت بعد میخواممممم 😍🙃
متاسفانهبایدتاهفتهبعدبصبری...منامروزامتحانزیستداشتمپسفرداشیمیسهشنبهعمکوییزریاضینامردیپشتنامردی😔
یا خدا 😂 من امروز کامپیوتر داشتم الانم هیچی از برنامه نویسی نمیفهمم 🤦🏻♀️😂
افتخارمیکنمکعینخودمی🤣🤣
رشته کامپیوتر فنی حرفه ای؟
نه ، مدرسمون درس اضافه گذاشته برای کامپیوتر