بچه ها من جادوی جاویدان منو نمیزارم تا وقتی که لایک پارت شیشش حداقل برسه به شیش
( بالا رو بخون 👆) هوفی کشیدم و با انا و کسی رفتیم به کافه ی تشکیلات . میخواستیم فهرست چیزایی که لازم داریمو لیست کنیم . من یه موهیتو با تراشه های یخ سفارش دادم و گفتم : مهمون من . انا هم یه اب البالو ی ترش و کسی یه ایس پک نسکافه ای سفارش دادن . انا گفت : به عنوان یه دختر فوق پولدار که با دوستاش تصمیم گرفته مجردی زندگی کنه لباسام افتضاحه . _ منم همین طور . تو چی تینا ؟ + در واقع چون واقعا یه دختر فوق پولدارم لباسام خوبه ، هرچند باید برم از خونه امون لباس درست حسابیامو بیارم . ولی خودم دلم لک زده واسه خرید کردن . پایه این بریم خرید ؟ به حساب من . نگران نباشید ، اونقدر پول دارم که تا اخر عمرم هم هی بخوام ولخرجی کنم تموم نمیشه . انا با خجالت گفت : نه بابا چی میگی . نیاز نیستا . + اونو ولش کن . من که پایه ام . ولی خودم پول دارم . فقط این چن وقته حوصله ام نمیکشید برم خرید . الان یه بهونه دارم . انا ، بیا دیگه بابا . _ خیله خب . خودم یه کم پول دارم ولی کافی نیست . + نگران نباش اون با من . یه پاساژی میشناسم که درواقع مجتمع تفریحیه ، خیلی خوبه . پاشین دیگه وقتو تلف نکنین . بعد از اینکه نوشیدنی هامونو خوردیم پاشدیم و از تشکیلات رفتیم بیرون . یه تاکسی گرفتیم و رفتیم همون مجتمع تفریحیه . با پله برقی رفتیم طبقه ی سوم که اونجا بوتیک و لباس فروشی و اینا بود . هرکودوم رفتی یه طرف و یه عالمه خرید کردیم . من خودم ده دست شلوار و شلوارک جین گرون و جنس اعلا با نه دست بلوز و نیمتنه ی گرم و سرد با یازده دست کت و پالتو و کاپشن با هشت دست پیراهن خیلی خیلی خوشگل و پنج جفت کفش بوت و پنج جفت کتونی و چهار جفت کفش پاشنه بلند با هفت تا کیف و چمدون . با اینکه توی خونه هم لباس داشتم ولی دلم راضی نمیشد این همه چیز قشنگ ببینم و نخرم . از لوازم ارایشی هم کلی لوازم ارایش و لاک و گیره سر تزئینی و خوشگل خریدم . انا و کسی هم عین خودم انتخاب کردن و مال جفتشونو با اصرار زیاد خودم حساب کردم . زیاد نشد ... هرچند انا وقتی صفراشو دید چشماش گشاد شد . بابا اینکه چیزی نبود مورد داشتیم ایوی اندازه ی دوبرابر هر سه تامون با هم انتخاب کرده بود و وقت صورت حساب تازه داشت به فروشنده میگفت چقد ارزون میده . ( وی این قسمت را به خاطر دل خود نوشته بود و به جای مری هم ذوق داشت 🙄😂) بعدش که هر کودوم لااقل چهار کیسه خریدامونو به زور چپوندیم توی صندوق عقب تاکسی بخت برگشته ای که گرفته بودیم نشتیم توی تاکسی و دوباره برگشتیم اداره .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
خیلی داستانت و دوست دارم خیلی خیلی قشنگ ♥
عاشکیم بنیممممم😍😍😍
خوبی اجی؟
چه خبرا ؟
مدرسه رفتی؟
مرسی اجی
خوبم تو چطوری
اره رفتم خدا رو شکر معلممون خودش یه پا دانش اموز بود خیلی خوبه حالا چشش نزنم 😶
تو چی ؟ معلمتون خوبه ؟ یا نه از این سگ اخلاقاس که پیر و فس فسو ئه ؟
مرسی
حرف میزدیم کشته بودمون
اه شت ایشالا از همین اول سالی با تو لج نیوفته 😥
واقعا
عالییییی بید دو ثانیه پیش غذا خورده بودما
تنک😍💗🤍
عالی بعدییی❤️
بل بل در را میباشد ولی اول نوبت محکوم به طلسمه
میدونم غذاهات الکی نیست چون خودم اککثریت غذاهای خارجی اینگلیسی و ایتالیایی و ترکیه ای رو میشناسم
😊 خیلی خوبه !
ممنون
عالی
مرسی 😊
عالییییییییییییی
عالییییی
مرسی 😊🥰
وای محشربود پارت بعد
به مسابقه هام سر بزنید🌸
پین؟❄