
از زبان کت مرینتم رو بقل کردم و از کلبه زدم بیرون مرینتم دست هاش دور گردنم حلقه بود بهم نگاه کرد و گفت بزارم زمین وایسادم و با تعجب بهش نگاه کردم فکرش هم نمیکردم همچین حرفی بهم بزنه گفتم اگه نزارم دست و پا زد و گفت بزارم پایین ناراحت شدم گذاشتمش پایین سرم رو پایین نگه داشتم و گفتم به خاطر اتفاق تو کلبه ناراحتی سرم داد زد و گفت خیلی بی عقلی اومد جلو با دست هاش صورتم رو گرفت و گفت پیشی بیشور مثلا زخمی هستی تازه دوزاریم افتاد 😐🤣 دست هاش رو گرفتم بوس کردم و گفتم ترسوندیم از زبان مرینت بعد از این که گفت ترسوندیم یه قطره اشک از گوشه چشمش چکید و گفت اگه اتفاقی برات میوفتاد خودم رو نمیخشیدم سفت بقلش کردم و گفتم فکر نکنم نیازی به یاد اوری باشه ولی من تا زمانی که پیشیم پیشمه هیچ اتفاقی برام نمیوفته سفت بقلم کرد بهش گفتم کت زخم بهتره بحث رو عوض کرد و گفت امروز کلاس رقص نزاشتم ادامه بده واییییییییییییییییییییییییییییییییییی یادم رفت خندید و گفت باشه بیا خودم ببرمت رفتیم منو گذاشت کلاس رقص و رفت که دیدم مینوس یه جوری نگاه میکنه بهش گفتم دورگه ندیدی خندید و گفت نه به این خوشگلی گفتم چاپلوسی نکن فکر کنم فهمیدی که هیچ شانسی در مقابل من نداری گفت امممممممم نمیدونم ولی اینو میدونم فردا اولین اجرامونه گروه تو در مقابل گروه من چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ؟!؟!؟!؟!؟ دویدم پیش کتی که گفت ژیلا و اون یکی دختره نمیخوان تو گروه ما باشن گفتم خودت خوبی گفت اره فقط کنک خوردم من پوست سفت تر از اینام خندیدم و گفتم خوشحالم سالمی ادامه دارد..
از زبان مرینت گفتم کتی چرا اونا از گروهمون رفتن میدونی که فردا اجرا داریم ؟! بهم یه نگاه پر استرس کرد و یهو جیغ زد گفت یا امام چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی گفتم خب من یه کاریش میکنم مربی اومد و گفت خب بهتون خوش بگذره فردا اجرات رو میبینم و تو فضای مجازی میزارم هر کی بیشتر لایک خورد راند ۱ رو برده بعد گفت حالا هم اگه میخوای اینجا تمرین کنین کتی گریه کرد و گفت مرینت ببخشید نمیخواستم کم بیارم تو هم ضایع شدی پاشدم سرش داد زدم و گفتم ۱ کم نمیاریم ۲ بازم اگه تو این مواقع قرار گرفتیم تو وظیفته به من بگی چون کمک میخوای ۳ ما هنوز هم نباختیم چی مرینت منظورت چیه من میدونم چیکار کنیم لباس هامون رو خریدی اره اومدم حرف بزنم که مینوس اومد و به کتی با یه نگاه تمسخر امیز گفت اوخی دوست هات از دستت در رفتن کتی بغض کرد من حرصم گرفت خیلی وقته دلم میخواد کله این مینوس زردنبو رو بکنم جلو کتی وایسادم و چون رو به رو هم بودیم چند ثانیه با من چشم تو چشم شد انگشتم رو تحدید وار اوردم بالا و گفتم مبادا ............. مبادا دوست منو مسخره کنی از زبان کتی مرینت اینو که گفت چشم های من برق زد اولین باریه که یه نفر برای من جلو بقیه وایمیسده از زبان مرینت دست هاش رو تو هم گره کرد و گفت چی کار میکنی بهم نزدیک شد و گفت اگه مسخره کنم هلش دادم کنار جوری که خورد به دیوار رفتم دستم رو گذاشتم رو دیوار و گفتم اون وقت جوری مسخرت میکنم که تا حالا هیچکس تو عمرش مسخرت نکرده باشه بهم یه نیشخند زد و گفت این یه تهدید بود خندیدم و گفتم نه ........... چشم هام رو شیطون کردم و گفتم فقط یه پیش بینی بود دست کتی رو گرفتم و از اون جا خارج شدیم از زبان مینوس .
از این اخلاق مرینت خوشم میاد جلو هیچی کم نمیا عین کوه میمونه ادم خیلی راحت میتونه بهش اعتماد کنه ولی عاشق تهدید هاش و خنده هاشم با اون نگاهش که دلش میخواد کلم رو بکنه از زبان مرینت رفتیم قصر پادشاه اکسون پادشاه اکسون تا منو دید اومد استقبالم بعد گفتم بابا اناهیتا کجاس تو اتاقش ممنون فعلا خداحافظ خداحافظ دخترم رفتم تو اتاقش قبلش در زدم منو دید پرید بقلم و گفت خیلی نگران بودم خدا رو شکر خوبی گفتم میای تو گروه ما چی براش گفتم چی شده قبول کرد گفتم حالا هم من میرم اهنگ حاضر میکنم کتی تو هم برو برای انی ( مخفف اناهیتا ) لباس بگیر باشه من چیکار کنم اناهیتا تو بیا تو اهنگ نوشتن کمکم کن باشه رفتیم قصر ماردلیا ................... اخیش به اناهیتا نگاه کردم دیدم خوابش برده رو تخت یه خمیازه کشیدم رفتم پایین اهنگ هم تنظیم کردم رو صفحه دیجی ایم و تمام ساعت رو نگاه کردم یا امام ۴ صبحه چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی رفتم تو اتاقم کنار انی دراز کشیدم پتو رو کشیدم رومون و خوابیدم از زبان اناهیتا پاشدم ساعت رو نگاه کردم ۸ بود جیغ کشیدم مرینت پاشد و گفت چی شده گفتم بدو بری پیش کتی تمرین اونم یه جیغ زد و گفت خوب شد بیدارم کردی رفتیم شب اجرا داشتیم از زبان کت انچه گذشت همه که اومدن یعنی مینوس، دیگو ، پدرم ، جاناتان عوضی ، چارلی ، تابروم ....... گفتم هممون میخوایم مرینت سالم باشه درسته ؟ همشون گفتن اره گفتم از الان باید مراقب مرینت باشیم تا ارتمیس پیداش بشه تابروم گفت اون ملکه اجنه ها هر جا بخواد میتونه باشه ما زورمون به اون نمیرسه گفتم درسته اما ما اگه بخوای میتونیم شکستش بدیم قبل از این که به قدرت پیش بینی دست پیدا کنه دیگو گفت کت نوار اون زمانی اون قدرت رو پیدا میکنه که سنش به سن کامل اجنه ها برسه اون وقته که مثل مرینت میتونه شکست ناپذیر باشه مینوس گفت ولی کت نوار امروز مرینت ماست منو خوب تو کلاس کیسه کرد گفتم دمش گرم همشون ترکیدن از خنده دو روز دیگه تولدمه و امروز شب اجرای مرینتمه دیشب که تو خواب اواز میخوند مطمئنم برنده میشه ادامه دارد..
از زبان مرینت شب شده بود داشتم فکر میکردم و راه میرفتم پشت صحنه منتظر بودیم اول گروه پسر ها باید اهنگ بخونن بعد ما سه تاییم سه مفر در مقابل ۵ نفر یعنی مینوس نینو جاناتان اشغال چارلی اون یه نفر دیگه رو هیچ کدومشون نمیگن کیه کنجکاوم بدونم شاید ادرینه اگه اون باشه کلش رو میکنم قلفتی خودم اومدم دیدم اینقدر محکم چاقو رو تو دستم فشار دادم که دستم برید اناهیتا با یه نگاه نگران گفت مرینت چیکار کردی گفتم چی من چاقو چیکار میکنه تو دستم گفت واییییییییییییییییییییییییییییییییییی قرار بود مثلا نخ لباس منو ببری اشتباه دستت رو بریدی گفتم حالا هر چی کتی اومد و گفت مرینت بیا اینم لباس تو لباسم رو داد بهم چشام مرز ۴ که هیچی به قطر ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ باز شد مینوس هم پشت صحنه وایساده بود خنده تمسخر امیزی کرد و گفت اوخی مرینت خجالت میکشه با این لباس بره رو صحنه
از زبان مرینت شب شده بود داشتم فکر میکردم و راه میرفتم پشت صحنه منتظر بودیم اول گروه پسر ها باید اهنگ بخونن بعد ما سه تاییم سه مفر در مقابل ۵ نفر یعنی مینوس نینو جاناتان اشغال چارلی اون یه نفر دیگه رو هیچ کدومشون نمیگن کیه کنجکاوم بدونم شاید ادرینه اگه اون باشه کلش رو میکنم قلفتی خودم اومدم دیدم اینقدر محکم چاقو رو تو دستم فشار دادم که دستم برید اناهیتا با یه نگاه نگران گفت مرینت چیکار کردی گفتم چی من چاقو چیکار میکنه تو دستم گفت واییییییییییییییییییییییییییییییییییی قرار بود مثلا نخ لباس منو ببری اشتباه دستت رو بریدی گفتم حالا هر چی کتی اومد و گفت مرینت بیا اینم لباس تو لباسم رو داد بهم چشام مرز ۴ که هیچی به قطر ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ باز شد مینوس هم پشت صحنه وایساده بود خنده تمسخر امیزی کرد و گفت اوخی مرینت خجالت میکشه با این لباس بره رو صحنه
از زبان مرینت شب شده بود داشتم فکر میکردم و راه میرفتم پشت صحنه منتظر بودیم اول گروه پسر ها باید اهنگ بخونن بعد ما سه تاییم سه مفر در مقابل ۵ نفر یعنی مینوس نینو جاناتان اشغال چارلی اون یه نفر دیگه رو هیچ کدومشون نمیگن کیه کنجکاوم بدونم شاید ادرینه اگه اون باشه کلش رو میکنم قلفتی خودم اومدم دیدم اینقدر محکم چاقو رو تو دستم فشار دادم که دستم برید اناهیتا با یه نگاه نگران گفت مرینت چیکار کردی گفتم چی من چاقو چیکار میکنه تو دستم گفت واییییییییییییییییییییییییییییییییییی قرار بود مثلا نخ لباس منو ببری اشتباه دستت رو بریدی گفتم حالا هر چی کتی اومد و گفت مرینت بیا اینم لباس تو لباسم رو داد بهم چشام مرز ۴ که هیچی به قطر ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ باز شد مینوس هم پشت صحنه وایساده بود خنده تمسخر امیزی کرد و گفت اوخی مرینت خجالت میکشه با این لباس بره رو صحنه بهش یه نگاه پر اعصبانیت کردم که زهرش رفت گفتم هیچ خجالت نمیکشم با حرص رفتم لباس هرو پوشیدم و دلم میخواست کتی رو بکشم یه لباس گرفته برام با طرح پلنگ که تا بالای زانومه و از بالا هم شانه هام معلومه ولی فدای سرش من برای دوست هام هر کاری میکنم اومدم از اتاق پرو بیرون که مینوس و کتی و اناهیتا تا منو دید دهن هاشون باز موند رفتم جلو مینوس همون جوری داشت منو نگاه میکرد با انگشت اشارم دهنش رو بستم و با لحن تمسخر امیز مثل خودش گفتم ای وای دیدی چی شد اجرات داره شروع میشه بدو بدو رفت رو صحنه من و کتی و اناهیتا همین جوری میخندیدیم باورم نمیشد تابروم اومد رو صحنه یعنی چی یعنی اون نفر پنجم بود به چشمک بهم زد و شروع کرد خوندن صدای قشنگی داشت یهو یه نفر از پشت بقلم کرد و کشیدم عقب برگشتم دیدم پیشیه بقلش کردم و گفتم فکر نکن نفهمیدم اون موقع بحث رو عوض کردی گفت ببخشید مرینتم بعد بهم با یه نگاه شیطون گفت خیلی خوشگل شدی اومد نزدیک و نزدیکتر که گفتم کت اذیت نکن الان اجرا دارم گفت پوف ................ باشه ولی یهو اومد جلو و منو بوسید من همین جوری با تعجب مونده بودم که دستش رو دور کمرم حلقه کرد با صدای دست زدن بقیه ازم جدا شد کتی اومد و گفت مرینت کجایی منتظرت بودیم برگشتم پشتم رو نگاه کردم کت الان باید پشتم میبود ولی نه رفته بود با صدای کتی به خودم اومدم و گفتم اومدم اومدم رفتم رو صحنه اول همه دختر ها جیغ زدن بعد که شروع به خوندن کردم یکی یکی کتی و اناهیتا بهم پیوستن هم میخوندیم هم طبق تمرینی که تو یه روز کرده بودیم میرقصیدیم همه عاشقمون شده بودن اجرا تموم شد مربی اومد و گفت مرینت هنوز اسم گروهتون رو انتخاب نکردین کتی و اناهیتا و گروه پسرا اومدن پیشم گفتم اسم گروه ما از اون نگاه های شیطون کردم برگشتم سمت همشون و گفتم اسم گروه ما رز خونینه کتی و اناهیتا از ذوق نزدیک به قش کردن بودن منم یه لبخند زدم اجرا تموم شد کت نوار عین جادوگرا پیشم ظاهر شد و گفت به نظر من زیادی برای اجرات خوب بودی بقلش کردم و گفتم پیشی پیوند خرده به خر الاغ میشه اینقدر عین جن ظاهر نشی خندید و گفت باشه بیا بریم خونه خسته شدی دیگه نفهمیدم چی شد از زبان کتنوار تا بهش گفتم خسته شدی همون جوری که بقلم کرده بود خوابش برد وای خدا چه بامزه یه بوسه روی گردنش زدم همون جوری که بقلش کردم رفتم سمت قصر ماردلیا گذاشتمش تو اتاقش چند لحظه نگاش کردم که انگشترم شروع کرد به تیک زدن ادامه دارد..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سام علیک بلوم هستم اکانت دومم
عالیییی
عاشقتمممم
عالی راستی اجی میشی بلوم 15 سالمه این اکانت سومم هست زیاد ایجا نیستم برو اکانت دومم روزربه بین بزن dazai میاره
اره نیتا ۱۶ ساله
گفتی بزنم dazai خودت بزن صدتا از همین ها میاره اجی ب خدا گیج شدم
عکسم عکس دازای هست 17 یا 18 تا تست ساختم دو تاهم مسابقه
الان این اکانتمو مثل اونیکی میکنم ببین کدومه
یاخدم الان با اونیکی دنبالت میکنم