عشق لیدی باگ p7

سلام

دکتر:وای باورم نمیشه این یه معجزه است😃 به بخش منتقلشون کردیم لیدی:میتونم ببینمش ؟ دکتر:حتما😊 لیدی:ممنون و وارد اتاق شدم وقتی صدای در اومد به سمت من برگشت گفتم:او بیدارت کردم معذرت میخوام کت:نه..مای..لیدی..من ...بید..ار..بو..دم (نقطه چین ها یعنی داشت نفس میکشید)لیدی:صحبت نکن فقط استراحت کن. عز*یزم دلم برات یه ذره شده بود چرا با من اینکارو کردی😢نمیگی بدون تو دق میکنم 😭 تو حق نداشتی اینکار و کنی😭😭😭حق نداشتی به خاطر بی احتیاطی و هواس پرتی من خودتو فدای من کنی😭😭😭😭😭 من خیلی خودمو سرزنش میکنم 😭😭😭😭 از خودم بدم میاد😭😭😭😭😭😭😭😭کت:این..حرفو..نزن..مای ... لی..دی ..من..برای...تو..جونم..هم...میدم..🙂لیدی:کت من خیلی در حقت بدی کردم همش ردت کردم و قلبتو شکستم ولی تو همیشه خیلی مهربون بودی من واقعا ظالمم😭(خلاصه لیدی هی خودشو سرزنش میکنه و کت ارومش میکنه تا اینکه.. ) کت:مای لیدی میشه اسم اون پسری که دوسش داشتی رو بدونم؟(دوستان کت هی وسطش نفس نفس میزنه ولی من درست نوشتم نوشته های کتو در حالت نفس نفس بخونید با تشکر😁)

لیدی:خب راستش اون پسر ادرین اگراست بود😞 که الان ۱ ماهه گمشده ولی من تورو دوست دارم کت😍 تو برام از همه با ارزش تری😍نمیدونی وقتی ۱ ماه اون چشمای زمردی رو ندیدم چی کشیدم😞😭 کت توی ذهنش: وات د فاز ؟ لیدی این همه مدت عاشق من بوده😳صبر کن گفت ادرین اگراست ۱ ماهه گمشده یعنی من الان یه ماهه بیهوشم😳یهو به خودم اومدم و گفتم :کت:مهم نیست مهم اینه که ما الان با همیم😍 (۱ ماه بعد خب تو این یه ماه کت مرخص شد و یه جوری با کلی گرفتاری تونست بقیه رو یه جوری راضی کنه که تو این یه ماه کجا بوده بعد کت روی برج ایفا از لیدی خواستگاری کرد و لیدی جواب مثبت داد حالا می ریم برای ادامه داستان )

مری:میخواستم به کت بگم وقتشو هویت همو بفهمیم

ببخشید من باید برم

این پارت شرایط نداره اسلاید بعد خیلی مهمهههه

نتیجه چالش داریم