با کسی که جلوم دیدم خشکم زد مارسل گفتم داداش واقعا خودتی گفت آره گفتن ولی لوکا که تو رو گروگان گرفته بود گفت آره ولی فرار کردم گفتم بیا تو اتاق اونم اومد داخل گفتم ولی نباید زیاد اینجا بمونی ممکن لوکا دوباره برگرده برو مخفی شو یکم سکوت کرد و گفت ببخشید همه درد سر ها به خاطر من گفتم این چه حرفی الآنم سریع ممکن لوکا پیدات کنه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
یا ابلفضل
بی نظیرررررررر
بخدا پارت بعد رو تزاری 😠 بزار دیگه
عزیزم نمیتونم جمعه میزارم
ممنون
فالویی بفالو
فالویی
اجی میشه به رمانم سر بزنی لطفا؟
حتما اجی الان میرم میخونم
ممنونم
عالی بود😍
ممنون
عالیییییییییییی
مرسی
عــالـــی بود عشقم...
امــم فک کنم منو یادت نباشه 😐😂
ممنون
چرا یادم هست
عالییییببیی بود😁
مرسی
عالییییییییی بود
ممنون