
خب خب اینم از پارت هفتم بسی خنده دار امیدوارم خوشتون بیاد نظر فراموش نشه
از پشت هودانگ زیر چشمی داشتم نگاهشون میکردم.... نامجون چشمش به هودانگ افتاد که دستشو رو شونم انداخته بود و پا روی پا انداخته بود و به استیج نگاه میکرد >چند بار با ترید نگاهش کرد و به سمتمون قدم برداشت سرمو بیشتر پشت هودانگ قاییم کردم..... Namjoon♡_ سلام... هیونگ ؟ >هودانگ که تازه متوجه نامجون شده بود به سمتش برگشت.... دستشو از دور شونم برداشت و بلند شد >اینا چرا همه همو میشناختن؟ هودانگ نفسشو پر صدا بیرون فرستاد : مشتاق دیدار از اخرین باری که دیدمت چهار سال میگذره نه؟ به رو به رو زل زدم.... سرشو تکون داد به من نگاهی انداخت تنها اومدی؟ هودانگ: نه راستش... >برگشت سمتم >با یک لبخند مصنوعی انگار که تازه متوجهشون شدم به هودانگ نگاه کردمو از جام بلند شدم : سلام.... >انگار با ارایش نشناختم : معرفی نمیکنی؟ >هودانگ دستشو دور شونم حلقه کرد :سوآه هست نشناختیش؟ خواهرم... بزرگ شده نه؟ یادمه از من بیشتر باهاش صمیمی بودی... >نامجون دهنش باز موند تک خنده ی کوچولویی کرد دستشو جلو اورد: انقدر خوشگل شدی که نشناختمت ببخشید >لبخندی زدم قند تو دلم اب شد به هر حال الگوم بود میشد ازم تعریف کنه و خوشم نیاد؟ ... مکث کوتاهی کرد و با تردید گفت : اما غیر امروز و نه سال پیش جایی.... >با حلقه شدن دستی باشدت تمام دور گردنش حرفش قطع شد تهیونگ بود انگار که متوجه ما نشده بود با خنده رو به نامجون گفت : یک ساعته داشتم دنبالت میگشتم هیونگ.... >نامجون دستشو بالا اورد و دست تهیونگ با کلافگی و خجالت از دور گردنش باز کرد و به ما چشم و ابرو و اخمی حرصی به سمت ما اشاره کرد >تهیونگ که متوجه ما دو تا شد لبخندش محو شد با خجالت گفت : ببخشید متوجه نشدم داشتید صحبت میکردید >به سمت نامجون برگشت _معرفی نمیکنی نامجون؟ ♡_ هودانگ.. هیونگم... با اینکه دوسال ازم بزرگ تره... یکجورایی برام مث معلم و برادر بود مدت زمانیه زیادیو باهم گذرونیدم.... ... خیلی بهش مدیونم... ایشونم خواهرشونن خندید و ادامه داد _ اخرین باری که دیدمش ده سالش بود خیلی دوستش داشتم واقعا کیوت بود.. >ابروهام بالا پرید.... تهیونگ لبخندی زد : اوووه خیلی خوشبختم.... >_ با کی صحبت میکنین؟ جیمین بود که همراه جونگهیون و جونگکوک به سمت مامیومدن> کاری نتونستم بکنم فقط نگاهشون کردم جونگکوک که متوجه من شد ابروهاش بالا پرید
حرفی نزد فقط نگاهش بین منو هودانگ در گردش بود... ... جونگهیون که تا اون لحظه سرش پایین بود و تو خودش بود با سلام هودانگ سرشو بلند کرد >نگاهی به منو و هودانگ انداخت با تعجب گفت : تو همون؟..... > پریدم تو حرفش و لبخند زدم _ مشتاق دیدار... بهتری؟ .... >جونگکوک ریز خندید و چشمک زد اخمی ریز کردم.... >هودانگ با تعجب به من و جونگهیون نگاه کرد : همو میشناسین >لبخند زدمو به هودانگ نگاه کردم : بله قبلا باهاشون ملاقات کوتاهی داشتم >جونگکوک ریز خندید.... >داشت پیش خودش چی فکر میکرد؟ به اينکه اونشب جاش بودم؟ >در همون لحظه صدای بلندگو تو سالن پیچید و مهلت حرف زدن به جونگهیونو نداد >پسرا به خودشون اومدن و همه روی صندلی های اطرافمون جا گرفتن جونگکوکم روی صندلی خالی کنار من نشست اروم دم گوشم گفت : داداشت همون هودانگه که پارسال جریانش خیلی سر و صدا کرد؟ S_ راجب کدوم جریان حرف میزنی؟ Jk_ خواننده ی ناشناس... همون اهنگی که با وجود ناشناس بودن خواننده بیش از سی میلیون تو کل جهان بازدید خورد....
این پارتو تموم کنم؟ اممم دو تا دیگه پست کوتاه میذارم یکی مال قسمت بعده و یکی مال قسمت اخر این فصل
_ انچه که در پارت بعد میخونید : با یک تیکه دستمال کاغذی دستامو خشک کردم و از دستشویی بیرون اومدم جیمین به ستون کنار دیوار دست به سینه تکیه زده بود و به پیرهنم نگاه میکرد اخمی کردمو دکمه کتمو بستم _ نمیشد به جای ریختن ابمیوه رو پیرهنم میگفتی قراره قرعه کشی امروز به من بیوفته؟ خندیدمو ادامه دادم... اگه نمیگفتی قراره این اتفاق بیوفته کت سفیدمو میپوشیدم و الان باید برمیگشتم خونه سرمو بلند کردم ..... راستی خیلی عجیبه... تو از کجا فهمیدی؟ سواه که تا اون لحظه گوش میکرد بدون توجه به من با ترید به سمت جیمین بر _ میتونم باهات صحبت کنم؟
انچه خواهید خواند...پارت 70 پایان فصل یک.... یک سال بعد..... 25 دسامبر 2018 شب کریمس..... (وقتی که سالو دوباره با bts تکرار کردم)... گوشیم پشت سر هم زنگ میخورد.... وسط خیابون بودم... پاهام به زمین میخ شده بود.... نمیتونستم تکون بخورم..... تهیونگ رو میدیدم که از دور به سمتم میومد... میدوید.... چند بار زمین خورد اما دوباره بلند شد... و من... من فکر کنم حالم خوب نبود.... این... این چیزی نبود که جیمین پیش بینی کرده بود....
خب خب نطر یادتون نره بچها جون 😅😅😅😅😅👌 عکسای مربوط به این پارتم تو کانالم گذاشتم قبلا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💜💜💜💜
من هیچی نفهمیدم از آخرش😐😐
ولی این پارت عالی بود
چرا 😐
منظورت انچه خواهید خوانده؟ از دستی گنگ نوشتم
یاعععع ۷۰ پارته😯😯😯
کمه ک😅
متاسفانه پارت خیلی مهمی عدم تایید خورد و ممکنه قبلش پارت بعدیش منتشر شه فکر نکنم کاری ام از دستم ساخته باشه
وااااااااااااااااااای آجی😥😥😥😩😩😩😩😩😩😩😩😩😭😭😭😭😭
همرو تو یک پارت جا دادم مشکلی پیش نمیاد❤️
بچها تستم عدم تایید خورد ممکنه پارت بعد خیلی دیرتر منتشر شه و یا قبلش پارت بعدش بیاد
خیلی عالی بود
بازم مث همیشه عالی بود😄😄😄
فقط اون تیکه ای که همشون هودانگ رو میشناختن وسواه هم داشت لومیرفت😂😂
فقط عاجی من تل ندارم عکس ومیکس هارو ببینم چیکار کنم😔😔😔
😂😂😂😂😂
عب نداره عزیزم 😟
جال بود و با حال ولی کم بود
منتظر پارت بعدم💌🥰
به تست های منم بزن سر🌼
باوشه
یا خود خداااا تستچی امروز چش شده از صب سه تا پارتمو منتشر کرددددد😐😐😐😐😐 من هنوز برای ویرایش پارتای بعد داستان ننوشتم😐