❣️عشق بینهایت فصل 3 پارت 7❣️

لیدی باگ و کت والکر طرفتار کت نوار رو که شرور شده بود شکست دادن و لیدی باگ و کت والکر میشینن رو برج ایفل که کت والکر میگه: لیدی باگ میخوام یه چیزی بهت بگم لیدی باگ: امم چی میخوای بگی😍کت والکر: ببین بنظرم تو کار بدی کردی درواقع خیلی کارهای بدی با کت نوار کردی😒لیدی باگ: چ..چی😳کت والکر: ببین تو با یویو میزدی تو سر کت نوار و البته ردش میکردی و همیشه هم جلو بقیه تحقیرش میکردی و تازه کت نوار زی به تو نمیگفت چون عاشق تو بود😒لیدی باگ: ا اما😨اون همیشه رو مخ من میرفت و کت والکر: من دیگه حرفی ندارم میرم و تو به کارهای بدی با کت نوار فکر کن و رفت لیدی باگ: م..من چ..چیکار کردم😨

کت والکر: نمیخواستم این کار رو بکنم اما بلاخره باید به لیدی باگ میگفتم که چقدر تو حالت کت نوار بودنم اذیتم کرده اما من هنوز عاشقشم و نمیخوام بهش صدمه ای برسونم ا اما بیخیال یه جوری تر دلش درمیارم «اخه تو چرا میخای از دلش دربیاری😐🙄» رسیدم خونه برگشتم به حالت عادی پلگ گفت: آفلین «بچه ها اونطوری که پلگ حرف میزنه مینویسم » آدرین: برای چی؟ پلگ: بلای ایلکه خوب حال لیدی باگ لو گلفتی «ترجمه: برای اینکه خوب حال لیدی باگ رو گرفتی » آدرین: بیخیال شو پلگ از کارم پشیمونم پلگ: چول دیووله ای پلشیمولی «ترجمه: چون دیوونه ای پشیمونی »

اول لایک

لیدی باگ: داشتم با گریه به سمت خونه میرفتم رسیدم خونه برگشتم به حالت عادی همینطوری گریه میکردم و همه کوامی ها دورم جمع شده بودن و ازم میپرسیدن که چی شده اما اهمیتی بهشون ندادم گریه هام بند نمیومدن من با کت نوار چیکار کرده بودم م من خیلی ظالمم💔😭

خب تمام

بای💫💎🌼🌺🌸💮✨🎈🌈🍰🧁