عشق خشن (تهیونگ)۵

سیلااااام پارت بعدی این چند روز سعی میکنم پارت ها رو زود بزارم تا تموم بشه چون امتحاناتم از شنبه شروع میشن

من گفتم(چرا هیچی نمیخورید) شوگا(نکته ایسول نمیشناستش)(اخه این چه وضعه خوردنه) من(اخه خیلی گرسنه بودم صب کن تو دیگه کی هستی که ایراد میگیری😒) جیمین(ما دستیار های اصلی ارباب هستیم) من(دستیار های اصلی تهیونگ) همه چشماشون در اومدن هوپی(تو گفتی تهیونگ) من(اره مگه تعجب داره) جین(اره تابحال کسی به اسم ارباب رو صدو نزده بود حتی ماها کی نزدیک تر از تو هستیم) من (من به بابام نمیگم ارباب بعد به این بگم درسته جذابه ولی ظلمه اخه بابام جدابتره باید به بابام بگم ارباب) همشون زدن زیر خنده حتی اون کوه یخی(تهیونگ رو میگه ) کم مونده بود پخش زمین شن از شدت خنده یهو همشون خودشون جمع کردن و معرفی کردن منم خودمو معرفی کردن من(اخه حرف خنده داری زدم) دوباره همشون اینبار پخش زمین شدن

من همینجور با تعجب نگاشون میکردم که ته گفت(اماده شو امشب به اسرار بچه ها میریم بیرون ) من(واقعااا! جون من الان میرم) نذاشتم حرف بزنه دو تا پا داشتم شش تا هم قرض گرفتم لباس پوشیدم و خوشمل کردم(تو عکس)

اومدم پایین همشون اماده بودن و گفتن بریم با سه تو ماشین رفتیم منم عین دیونه ها هی با اهنگ میخوندم اخه خیلی اهنگش قشنگ بود بعد ته همش نگام میکرد و دهنش رو یه جوری باز میکرد (دیگع خودتون تصور کنین)

رسیدیم خیلی جای قشنگی بود رفتسم نشستیم انقد خیره شدم که شب شد بعد رفتیم رستوران و غذا خوردیم برگشتیم خونه که ته منو صدا زد و گفت(انگار بیرون رفتن رو دوس داری) من(اره اخه بابان هسچوقت منو بیرون نبورده بود این اولین بارم بود با چند نفر میرم بیرون و بادیگارد همراهم نیود)