من و بی تی اس(۴)💜✨

اینم پارت چهارم 🙂💜✨

اینم از پارت چهارم 🙂💜✨ تقدیم به آرمی ها💞

راستی قبل از شروع داستان باید بگم تستچی خیلی طول میده تا داستان رو منتشر کنه و برای پارت بعد باید کمی صبر کنید💜

خب دیگه بریم سراغ داستان✨

گوشی رو جواب داد و گفت:سلام.حالم ازت بهم میخوره تو یه موجود چندشی دیگه هم نمیخوام ببینمتتتتت و قطع شد. اریانا.میکشمتتتتتت باهات قهرم تا یک هفته نه صبر کن..تا دو ماه باهات قهرممم الان چیکارش کنم بیچاره رووو

تهیونگ.وایی چرا اینجوری کرد منکه کاری نکردم..بخدا کاری نکرده بودم نامجون.داشتم مشکلات خوانش کوک رو حل میکردم که دیدم تهیونگ تو چشماش اشک جمع شده و لباس بیرون پوشیده رفتم پیشش.چیشده تهیونگ حالت خوبه؟ تهیونگ.(همه چیز رو براش تعریف کرد)الانم میخوام برم بیرون دنبالش هر چیم بهش زنگ میزنم جواب نمیده(چون سارینا گوشی رو خاموش کرده بود)واستا منم بیام. بقیه اعضا هم که موضوع رو فهمیده بودن گفتن ما هم میام و خلاصه کل اکیپشون رفتن...

اریانا.واییی.وایییی.خدااا چ خاکی الان بریزم تو سرممم😫 دیگه روم نمیشه تو چشاش نگاه کنم.که یهو فکری به سرم زد😈 همونژور که سارینا و ثنا پیشم نشسته بودن و سارینا هم نیش خند میزد...

گفتم سارینا گوشیتو بده به تهیونگ زنگ بزنم فکر کنم شارژ گوشیم تموم شده. سارینا.خاموشش کردم. اریانا.(میکشمتتت)میدونم هر کاری میکنم روشن نمیشه. سارینا.باش بیا. اریانا.گوشیو ازش گرفتم رفتم تو مخاطبین رو شماره کوکی رو زدم(بایس سارینا)صدامو ملفت کردم و گفت سلام من سارینا هستم رباتی که به دستور سارینا دوست اریانا ساخته شده و سارینا خانم دستور دادن شما رو به قتل برسونیم.امشب منتظرم باش و قطع کردم... سارینا.بیشوورررررررر😳😳😳 اریانا.🤣🤣🤣حقتهههه

کوکی.ته..تهیو..نگ،جی..می..ن.نامجووووووننننننننننن میخوان بکشنمممممممممممممم تروخدا کمککککککککک.. ارم.ام.چیشده کوکی! کوکی.یکی زنگ زد گفت ربات ساریناست همون دختره ک ازش خوشم اومده بود...

امیدوارم خوشتون اومده باشه🙂💜✨

تا پارت بعدی منتظر بمونین.بای💜✨