اما من بچم رو دوست دارم 2(F3)

که یه هو یکی از پشت بغلم کرد ..... برگشتم یه دختری بود نفس نفس میزد ..... ☆ ببخشید م من ناراحتی قلبی دارم امروز هم حالم زیاد خوب نیست ..... یونگ : اشکال نداره بفرمائید بشینین...... ☆ ممنونم ❤ راستی اسم من( رزا) ست...... یونگ : من هم یونگ هستم ❤

رفتم خونه حوصله نداشتم ...... منی که حوصله ی سونگ و جیمین رو نداشتم حوصله ی رزا رو داشتم و به همه ی حرف هاش گوش دادم ..... رزا دختر خیلی احساسی بود ..... سونگ : پسر قشنگم.... یونگ : برآی چی به من میگی پسرم؟

اگه تو منو سر راه نمیزاشتی و از جیمین اتاق می گرفتی این همه مدت من ازتون دور نبودم توی بدبختی نبودم بی مادری نمیکنم عاشق لیستی نمیشدم لیستی نمیمرد همه ی اینا تقصیر تو و جیمینه ازتون بدم میاد ..... دیگه به من نگو پسرم ....

سونگ :😳😢😢😢😢😖💔 .... کجا میری ... یونگ : به تو ربطی نداره .... جیمین : با مادرت درست صحبت کن .... سونگ: جیمین تو کاری نداشته باش 💔 ( تو خودت با سونگ درست صحبت کن یونگ پیش کش😐) یونگ : از خونه زدم بیرون ....... صدای جیغ و داد می اومد ........... رفتم توی کوچه رزا بود چند تا مرد و زن ریخت بودن سرش و میزدنش.........

ببخشید کم بود وقت نداشتم بنویسم 🙂❤

کامنت و لایک یادت نرههههه❤