♡ عشق لیدی باگ به کت نوار2پارت9قسمت2 ♡

اومدم با قسمت ۲ بچه ها ماجرا رو میدونین که بعد از مرگ کت نوار لیدی باگ کرده ویلا این ادامش بعد از خواب مرینته فهمیدین؟

لیدی باگ🐞: همچنان داشتم گریه میکردم😭😭 نمیخواستم از بغلش جدا بشم😣😣 ریناروژ🦊:اومدم جلو هر چقدر به کت نوار و گریه های لیدی باگ نزدیک تر میشدم بیشتر اشک میریختم اومدم جلو و دستمو گزاشتم تو شونه ی لیدی باگ آروم گفتم مرینت دیگه کاریش نمیشه کرد گریه و زاری بسه بیا بریم تو حالت خوب نیس لیدی باگ🐞:نه من از اینجا تکون نمیخوام رینا🦊:باید بریم اون مُرده برای همیشه مارو ترک کرد 😓لیدی:نه اون فقط پیش منه نه شما تو یه جایی وجود داره که شما نمیدونین اون کجاس🥺 من نمیخوام اونو ول کنم دکتر نمیشه کاریش کرد؟دکتر:متاسفم لیدی باگ ولی اون خیلی وقته که از دنیا رفته دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد 😞😞😞 لیدی باگ🐞:صورتمو آوردم جلو و گزاشتم تو صورت کت و برای آخرین بار میخواستم باهاش باشم و ۱۵ دقیقه بعد بلند شدم و کت نوار رو ول کردم و رفتم نویسنده:۲ ماه بعد گذشته بود و لیدی باگ افسرده تر از قبل بود با هیچ کس حرف نمیزد و فقط تو اتاقش بود و زیاد بیرون نمی رفت و به عکس کت نوار خیره میشد🥺 یه شب تو ویلا ساعت ۱ شب بود و لیدی باگ همچنان بیدار بود که یهو سوهان از پنجره اومد😳لیدی باگ🐞:یهو سوهان از پنجره پرید اومد سوهان اینجا چیکار میکنی چیزی شده؟سوهان👳‍♂️:فقط اومدم ببینمت حالت چطوره؟لیدی باگ:تو این وضعیت ازم میپرسی حالت چطوره؟؟

سوهان میدونم درکت میکنم منم از این ماجرا تازه خبر دار شدم مگه میشه یه آدم بخاطر عشقش که داره میمیره خودشو بکشه یا اون زنده شه هیچ کت نوار قدیمی یا آینده ای کار هارو نکرده بود ولی اومدم یه خبر خوشحال کننده برات بگم لیدی باگ🐞:داد زدم نمیبینی وضعیتمو تو این شرایط داری بهم خبر خوش میدی😡سوهان👳‍♂️:مرینت آروم باش تو میتونی کت نوار رو ببینی ولی تا فردا لیدی باگ🐞:چی چی. داری میگی اون مُرده 🙄سوهان:نه مرینت اون نمرده اون زنده فقط تو نمی تونی اونو ببینی اون خودش نیست روحش هست اون همیشه پیشت بود در خوردن، در گردش ،در خوابیدن لیدی:داری راستشو میگی؟؟؟؟؟سوهان:من نگهبان معبد هستم هیچ وقت دروغ نمیگم میخوای ببینیش؟لیدی🐞:البته این آرزوی منه سوهان👳‍♂️:پس دنبالم بیا لیدی🐞:بهش زیاد اعتماد نداشتم ولی بهش یه فرصت میدم و باهاش از پنجره پریدم از شیشه پزرایی دیدم همه خواب بودن و آروم میدو ایدم سوهان منو برد به پایین جنگل

هر چه بیشتر و تند تر میدویدم از ویلا بیشتر دور میشدم 😟 و سوهان منو برد به یه رود خانه کوچیک که کناره هاش دشت بودن شبیه دریاچه هم بود آبش آبی آبی بود انگار الماس های سفید💎⚪ روش ریخته بودن که انقدر براق و روشن است سوهان:رسیدیم لیدی باگ:اینجاس؟ سوهان:آره لیدی باگ:داری شوخی میکنی این فقط یه آب معمولی هست😐 سوهان:نه لیدی باگ خوب بهش نگاه کن چی میبینی؟لیدی:هیچی به آب معمولی 😑سوهان:نه مرینت این یه آب معمولی نیست این یه رود خانه ی روحزو هست یعنی ترکیب روح و آرزو اینجا هر فردی که عزیزش رو از دست داده میتونه اینجا باهاش ملاقات کنه و تو الان اینجا قراره کت نوار رو ببینی ولی تا فردا میتونی ببینیش برو برو اون منتظرته برو جلو تر لیدی باگ:آروم پامو گزاشتم جلو و دیدم سوهان گفت که من شما دوتا رو تنها میزارم و رفت یکم ترس داشتم و وقتی پامو گزاشتم تو آب رود یه حسی داشتم انگار تو وجودم انگار کت نوار پیشم بود و یهو دیدم آب تکون خورد و ابر ها باز شدن و یه نوری ایجاد شد نور خورشید نبود نور از ابر ☁️ها بود و آب تکون خورد و مثل یه شکل انسان تبدیل شد و اون نور بیشتر شد نتونستم ببینم چون نور بیشتر بود چشمام رو بستم چون چشمم درد میکرد و یهو حس کردم که نور ناپدید شد و یهو چیزی که دیدم باور نمی کردم کت نوار خیلی نور میداد 🌌یه کاریش سبز تو کمرش بود🟢 و مثل تور نازک تو هوا معلق بود و خیلی برق میکرد🌟🌟 💫💫💫نمیتونستم چشم ازش بردارم کتتتتت واقعا تویی؟ کت نوار🌌🐾:آره خودمم فقط روحم هست نه خودم که دیدم لیدی باگ انگار داشت ازم میترسید و آروم آروم میرفت عقب از من نترس من به تو هیچ آسیبی نمیرسانم😇(بچه ها اینجا مثل فرشته ها آروم اروم داره میگه)لیدی:چرا کتابی حرف میزنی تو روحی من نمیتونم بهت اعتماد کنم کت نوار🌌🐾:آروم باش من خودم هستم فقط روحم اینجاست جسمم تو خاک هست بانوی من خودمم بیا جلو دلم خیلی برات تنگ شده🥺🥺😃😃

لیدی باگ🐞:یهو اشک از چشمام جاری شد وکوبیدم تو آب تو رود خانه میدویدم هر پایی که میزارم تو آب ، آب مثل آبشار تو صورتم میخورد 💦💧🌊 و محکم پریدم بغلش کردم بدنش یه جوری بود بدنش خیلی آروم و راحت بود و داشتم تو بغلش گریه میکردم😭😭😭 آخه چرا چرا منو تنها گزاشتی چرا من بدون تو زنده نمیمونم کت نوار🌌🐾:ششششششششششش آروم باش من همیشه پیشتم چرا باید ترکت کنم آخه لیدی باگ:سرمو از سینش برداشتم کت منو تنها نزار برگرد من نمیتونم ۱ ثانیه بدون تو رو تحمل کنم😭😭😭 کت🌌🐾:دستمو گزاشتم تو صورتش اروم باش من همیشه پیشتم فقط تو نمی تونی منو ببینی من فقط روحم اینجاست جسمم تو خاک هست 😘تو فقط میتونی منو تا فردا ببینی لیدی:کت لطفا برگرد کت:آروم موهاشو ناز کردم نگران نباش من همیشه تو قلبت میمونم مرینت لیدی باگ:چ....چ......چی داری میگی تو اسم منو از کجا میدونی؟؟؟؟؟ کت نوار🌌🐾:من الان یه روحم میتونم بفهمم الان قلبت چقدر مرتبه من همه چیز رو میبینم مرینت حتی میدونم عاشق کی هستی؟لیدی🐞:ولش کن اون دیگه برام مهم نیست تویی که برام مهم نیس تویی که برام مهمی من کور بودم ندیدم😖 من واقعا نمیدونم چطوری معضرت خواهی کنم خیلی اذیتت کردم لطفا منو ببخش پیشی😭😭😭😭 کت نوار:نه تو منو اذیت نکردی من تورو اذیت کردم لیدی:یعنی هنوز هم دوسم داری؟کت نوار🌌🐾:البته من عاشقتم اونم بی نهایت😍😍😘🥺لیدی:قربونت برم پیشی که دیدم خورشید داره طلوع میکنه کت گفت که من دیگه باید برم و محکم دست هامو دور گردش گرفتم و گفتم کت نوار تو نباید بای منو تنها نزار برگرد کت نوار:پرنسس من من تو نمی تونی تو روشنایی منو ببینی برای همین فردا شب باید همدیگه رو ببینیم و آروم امدم جلو و از بالای بینیش بوسیدم و برای آخرین بار بغلش کردم لیدی باگ:کت نوار اومد جلو و بینیم بوسید و منو آروم بغل کرد منم با با تمام توان بغلش کردم وست دارم پیشی😍کت:منم دوست دارم لانو پرنسس😍😌و از هم دیگه جدا شدیم و کت نوار رفت عقب دوباره همون نور اومد و کت نوار غیب شد یکم ناراحت شدم که سوهان اومد و باهم رفتیم تو ویلا و سوهان رفت و منم رفتم تو تختم دراز کشیدم و خوابیدم 😪😪😪😪میدونستم که کت نوار هم تو تخت پیش منه😌😌

تمااااااااام. ❤ لایک+نظر=پارت بعدی❤ بای تستچی پارت قبلیمو گزاشته بودم ۷ روزه که نداشتی حدقل اینو بزار😡😡😡😡ناظر بزار این. داستانمو