6 اسلاید چند گزینه ای توسط: ملیکا انتشار: 3 سال پیش 681 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام بچه ها خوبین ؟امید وارم حالت ن خوب باشه اینم از پارت ۴ لایک و نظر یادتون نره شاید تا ۱۰ روزه دیگه بازم بزارم پارت رو آخه امتحان هست
سلام دوستان عزیز متاسفم که دیر منتشر شد 😞 آخه خودم هم دیر گزاشتم آخه به خدا امتحان داشتم یکیشو دیروز دادم مجبور بودم به درسام نگاه کنم برای همین خب بگزریم☺لایک و نظر فراموش نشه باشه بریم...
لیدی باگ🐞:بعد از اینکه از بغلش جدا شدم به هم خیره شده بودیم که یهو یادم رفته بود که شیرینی بدم به مانون ام کت خب من دیگه برم خونه کار دارم😊کت نوار🐾:باشه هیچ مشکلی نیس بانوی من منم دیگه برم بابام بفهمه خونه نیستم اونم تو روز کیریسمس ناراحت میشه لیدی باگ🐞: باشه بازم ممنونم 🥰❤ کت نوار🐾:میشه دوباره بغلت کنم؟لیدی🐞:نوچ😐کت نوار🐾:باش باگالو 😁لیدی🐞: به من گفتی باگالو😡 و با یویو دوباره زدم ولی این دفعه اروم زدم، کت نوار🐾:اَیییییی باشه حقم بود😑😐 لیدی باگ رفت و منم رفتم خونه اخیش پلک باورت نمیشه هر چه قدر لیدی باگ رو میبینم بیشتر عاشقش میشم😃😍پلک⚫:خب به من چه😐😒پنیرمو بده بابا ادرین🐾:باش بیا .
از زبان مرینت🐞:رفتم خونه ساعت ۱۰ شب بود وابییی تیکی خیلی بهم خوش گذشت تیکی🔴:میبینم که کم کم داری عاشقش شدی😏
مرینت🐞:چی !!نخیرم😑که آلیا بهم زنگ زد.در تلفن: سلام الیا _سلام مرینت خوبی؟_اره الیا چون با کت نو...🤐🤐🤐_اره پس با عشقت خوش گذراندی😏😏😏_چی نخیرم اون فقط دوستمه_خنگ، حالا ول کن منو نینو تصمیم گرفتیم که فردا که تعطیله چطوره فردا بریم برف بازی😃☃️_وایی آلیا فکر عالیه بیینم آدرین هم میاد؟؟؟
_ خب اونو باید از نینو بپرسی.
_باش حتما بهم خبر بده_باشه مرینت خدافظ_بای الیا گوشی رو قطع کردم منتظر بودم آدرین میاد یا نه!!؟؟؟
ادرین🐾:از پنجره به شهر پر از برف ❄نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد نینو بود الو سلام نینو_سلام داداش🤗خوبی؟_اره نینو خوشحالم_آره میدونم بخاطر لیدی باگه حتما از هدیه ای که دادی خوشش میاد_نکنه انتظار داری خوشش نیاد!!_نه نه نه نه من که همچین حرفی نزدم ببین آدرین منو آلیا خواستیم یه قرار بزاریم تو و مرینت هم ببریم برف بازی ؟_عهههه باش نینو ببینم چی میشه گوشی رو قطع کردم و رفتم سالن ام ناتالی بابام کجاس؟ ناتالی🦚:پدرت مشغول کاره هر چیزی که بخوای میتونی به من بگی پدرت رو من حساب کرده ادرین🐾:عه باش ناتالی میگم میشه فردا با مرینت و نینو و آلیا بریم برف بازی خواهش میکنم خودت که میدونی من از ۳ سالگی دیگه برف بازی نکردم🥺ناتالی🦚:ولی آدرین مگه تکالیف نداری؟ ادرین🐾:ناتالی همشو صبح نوشتم. ناتالی:خب باشه میتونی بری فردا . ادرین🐾:وایی ممنون ناتالی و با خوشحالی به بچه ها خبر دادم الیا🦊:مرینننننننننت!!!!! مرینت🐞:زهرماااااار بهت یاد ندادن در بزنی یهویی میای اتاق😡 الیا:خفه، مرینت آدرین فردا قراره بیا😃😄 مرینت🐞:شوخی که نمیکنی؟؟الیا:نههههه مرینت:وابییی خدا این بهترین روز عمرمه😃😃.نویسنده📝:فردا شد و من آماده شدم یه کابشن🧥 و گوش گیر و شال🧣🧤 انداختم تنم و رفتم آلیا پشت در بود وقتی پامو گزاشتم بیرون پام رفت تو دل برف برف سنگینی باریده بود ولی الان هوا یکم گرم خورشیدی☀️ بود و برف ها تو نور خوردید برق💫 میزدن الیا🦊:خب آماده ای دختر؟ مرینت🐞:آره ولی پسر ها کجان؟ الیا🦊:درست پشت سرتن 🤣 مرینت:رومو برگرداندم نینو و آدرین درست پشت سرم بودم شکه شده بودم امممممم منو ترسوندین! ادرین🐾:ببخشید مرینت الیا🦊:ام آدرین تو این فصل چرا کلاه یا گوش گیر نزاشتی؟ ادرین:من زیاد سردم نمیشه یه پالتو ی سیاه⚫ رنگ و شالی که پدرم برای تولدم گرفته گرمم میکنه مرینت🐞؛او باش بریم؟ نینو🐢:بریم نویسنده:۴ نفری رفتن تو پارک همه جا سفید بود⚪ پر برف بود❄ مرینت🐞:چقدر زیباس اخخخ انگار یه چیز سرد خورد تو سرم برف بود آلیا برام انداخت الیا🦊:اوه ببخشید ولی کار من نبود🤣😏مرینت🐞:اینجوریاس!و یه گوله برف برداشتم و انداختم تو سرش باهم برف بازی کردم من یه گونه ی بزرگ درست کردن و انداختم سمت آلیا ولی آلیا سرشو پایین آورد و برف خورد به...
به سر ادرین،کم مونده بود سکته ی قلبی کنم که یهو...ادرین🐾:با نینو تو برف ها قدم میدم که یهو یه گوله برف خورد تو سرم سرمو به این طرف و آن طرف تکان دادم که برف ها بریزن و به صورت انتقام گیر به مرینت و آلیا نگاه کردم به مرد ها برف میندازین😈و یه گوله برف انداختم درست تو صورت آلیا نینو هم همراهیم کرد و به هم برف انداختیم منو مرینت نینو و آلیا اخخ مرینت محکم میندازی ها😅مرینت🐞:ها چی وایی ببخشید ادلین یعنی ادرین واقعا متاسفم ادرین:مرینت هیچ اشکالی نداره چرا اینطوری حرف میزنی خب بازی هست دیگه دیدم مرینت داشت از بالای سنگ ما افتاد به دریاچه مرینتتتتت!!!!و محکم دستشو گرفتم و کشوندمش سمت خودم و هر دوتامون افتادیم تو زمین پر از برف که هر دوتامون خندمون گرفت خیلی خوش گذشت و منم برگشتم خونه لباسام رو در آوردم حس کردم یه چیز سنگین تو جیبم هست برداشتم یا خدااااااا😱😱پلک یخ شده بود❄😨😨😰 کلا همه جاش یه یود پللللللک و بردمش کنار آتیش و یخ ها داشتن آب میشدن پلک داشت کم کم به هوش میومد واییی خدا پلک نگرانم کردی نباید تورو هم میبردم😖پلک⚫:کمن....کم....کم..ک.....ادرین🐾:چی؟چیزی میخوای بگی؟؟؟پلک:کمن........ ادرین:کمن؟؟؟؟پلک:کککککککککککمممممممممممننننننننننننننننبببببببببببببببببببببببببررررررررررررررررررررر!!!!!😡😡🤬🤬🤬 ادرین:باشه باشه باشه آروم باش الان میدم بیا پلک:آه ای کمنبر زیبای و لذیذ من😍🤤
ادرین:من شما دوتا رو تنها میزارم😐😐😐 که یهو گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب ندادم گوشی رو خاموش کردم دوباره زنگ زد گزاشتم تو حالت پرواز ولی دوباره زنگ خورد دیگه اعصابم خورد شد
گوشی📱 رو برداشتم:بله بفرمایین؟! الو؟ الووو؟بفرمائین! الو؟چرا خفه خون گرفتی الو؟؟قطع کردم خیلی عجیب بود یعنی کی بود آخه پلک⚫:کی بود ادرین؟ ادرین:والا نمیدونم پلک کی بود اصلا حرف نزد پلک:هک نکنه گوشیتو؟؟؟ادرین:نه بابا گوشی من آخرین مدل اپل با سازگاری بالاس همین ۵ روز رفتم گرفتمش همچین گوشی هارو نمیتونن هک کنن پلک: چند خریده بودی؟ ادرین:فکر کنم ۱۱۰ میلیون پلک:گرونه ها آدرین:واسه ما که حتی میلیارد هم گرون نیست.
از زبان مرینت🐞:پوفففففف حوصلم سر رفته بود نمیدونستم چیکار کنم برای همین تبدیل شده و یه شنل قرمز خال خالی کوتاه انداختم گردنم با بازوهام اومد و به گوش گیر صورتی گزاشتم که سردم نشه و رفتم بیرون خیلی از بچه ها داشتن اون این روز قشنگ آفتابی و یکم سرد و پر از برف آدم برفی درست میکردن به هم برف می انداختن و اسکی میرفتن هههههه ای کاش منم تو سن اونا بودم یه فکر به سرم اومد حالا که تنها هستم یه پیغام برای پیشی گزاشتم.پیغام:سلام پیشی خوبی میخواستم اگه وقت داری بیا تو ساختمان کنار پارک اونجا منتظرتم و درضم یه چیز گرم تو تنت باشه 😘 پیغام رو ارسال کردم امید وارم زود پیغام رو ببینه تا سرمو کردم اون ور کت نوار مثل جن واقعی درست جلوم سبز شد جیغ کشیدم و از برف ها لیر خوردم و داشتم می افتادم کت نوار دست منو گرفت و برد کنار خودش انگار وزنم بهش سنگین بود و اونم لیز خود و هر دوتامون افتادیم تو برف واییی خدا من سرمو آوردم بالا ولی کت نوار رو ندیدم کتتتتتت؟کتتتتتتتتتتتتتت کجاییییییی؟؟،؟؟؟ کت نوار🐾:اینجام لیدی باگ🐞:خدا نکشتت کم مونده بود خفه شیم کت نوار🐾:خب من چیکار کنم وقتی اومدی بغلم نتونستم کامل نگهت دارم و از برف ساختمون لیز خوردم و هر دو افتادیم زمین برو خدارو شکر کن که زخمی نشدیم لیدی:کم مونده بود بمیریم کت:حالا که نمردیم😁 لیدی: باشه حالا چی شده اومدی کت:هیچی حوصلم سر رفته بود لیدی:منم کت:شنل قشنگیه بهت واقعا میاد😘لیدی:مرسی کت شال گردن تو هم قشنگه هم سیاه رنگه هم زیبا کت:عه ممنون راستی دقت کردی که ۳ روزه که شدومات کشی رو شرور نکرده لیدی:آره شاید داره تو این کیریسمس قهوه☕میخوره🤣 کت:هه هه آره شاید بیا بریم گردش خوبه لیدی:باشه بریم
تمام شد امید وارم خوشتان بیاد اگه کم بود بازم ببخشید آخه امتحان داشتم لایک و نظر یادتون نره تا پارت بعدی بای 🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
پارت بعد رو لازم نیست زیاد بنویسی کم هم بنویسی بسه اینجوری طرفدارات کم می شن و دیگه باید دوباره همشون رو از اول جمع کنی
گزاشتم
اجی خب در حد یه چند جمله بزار حداقل
گزاشتم تو صفه خوشگل من
بلاخره 😙😃
پارت بعد رو نمینویسی😐
نه هنوز تو پارت ۹ هستم تمومش کنم میزارم اجو
گزاشتم اجوییییی
عالی بود من تازه از دیروز و امروز شروع کردم به خوندنش😂 خیلی زود همش خوندم ولی خدایی زود تر کشف هویت کن 😐🤩 آخر فصل ۳ مثلا
خب شاید تو فصل ۴ نکنم اخه علاقه ای به کشف هویت ندارم ولی باش تو میگی باش
پارت بعد حاضره
اجی پارت بعد رو نمیزاری بخدا الان دارم میرم خانه سالمندان😐😂
والا تکالیفم چی زیاده وقت نمیکنم بنویسم ولی فردا حتما میزارم
اجو پارت بعد رو کی میزاری؟ ❤❤🥺
والا دارم تست دومم رو تو دفتر چه می نویسم چون عاشقانه بود پاکش کردم هنوز در حال نوشتنم شاید تا فردا نزارم
پارت بعدی حاضره
بعد100000000قرننننن عالی تو مسابقم شرکت کنننن
آجی ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ سال گذشت تروخدا پارت بعد رو بزار
بابا چیکار کنم اجویی آخه تستچی تست های عاشقانه رو منتشر نمیکنه دارم راجب داستانم فکر میکنم که چجوری عوضش کنم
یه ذره خی ژانر عاشقانه اش رو کم کن می تونی تو دفتر بنویسی
باش ولی باید یکم در مورد داستام فکر کنم فردا حتما میزارم اگه نزارم خرم
وای ملیکا جون داستان عالی بود لطفا ادامه بده 🥰😍🌹💕💖🌺
آجی میشی
والا نشناختمتون!!!!
من تازه واردم
اها
خیلی عالی بود
ممنون