مرا در آغوش بگیر پارت دهم

یه چیز آبی مث پلک رو هوا تکون خورد و اومد رو هوا .(نفس نفس میزنه😟)دوسو: اولیا حضر......وایییییی نهههه ....شما نباید منو ببینید نه . فک کنید هیچی ندیدید . هپ:وای....وایس....وایسا ببینم اگع تو از سنجاق سینه ی مامانم اومدی بیرون و شکل طاووسی که شکل مایوراعه(بدبخت هنگ کرده😂)پس مامان ...ماما....مامان ...مایورا...ماروراعه😟 . دوسو:نه...نه....خیر...چر...یعنی آره...نه کی گفته نه نه

هپ:پس...حالا..حالا معلوم شد😳😳این انگشتر مال برادرم نبوده و برادر من کت نبوده😳 مامانم مایورا بوده واسه همین تو کیفش...کیفش بود.......ه

هپ:رومو برمیگردونم میبینم که خدمتکار پشتمه و کوامی مایورا دیده و سینی از دستش افتاده😐هپ:آروم باشه.....جیغ میزنه و دور خونه میچرخه و میچرخه که......من:بسه.....وایسا...‌باشه..وایسا ......آفرین . و خدمتکار آروم وای میسته . و کوامی مایورا که از ترس رفته بود پشت مبل آروم آروم میاد بیرون...که دوباره خدمتکار شروع کرد به جیغ کشیدن🤦‍♀️🤦‍♀️که یهو ......

یه صدایی میاد و خدمتکار مث لواشک میچسبه به زمین😐 سرمو میارم بالا که یع ابرقهرمان دیگه رو میبینم😐میگه:سلام ....اسم من بانیکسه🙂 من:اممم سلام بانیکس...بانیکس بیین منالان با این ضربه ذهنشو پاک کردم و و الان هم نوبت توعه ولی یه مشکلی هس

هپ:چی؟؟؟بانیکس:خب ببین من نمیتونم کل ذهنتو با هم پاک کنم چون فلاف مریض شده و به زور میتونه کار کنه . من:اصلا برا چی ذهنمو پا کنی من بی آزارم . بانیکس:ببین دارم واضح بهت میگم تو شاید بعدا همکار لیدی و کت بشی . شاید بشی و اون موقع بهشون میگی که مامانت مایوراست و ....هپ:خب مشکلش چیه؟؟

بانیکس:خب آینده به هم میریزه همه جا داغون میشه . آخرلزمان میرسه و ....... متوجهی که ....هپ:نه نه نه من به حرف تو گوش نمیدم😐بانیکس:ببخشید😐هپ:خواهش میک.......اصلا برا چی دار........و اونم فراموشی میگیره

از اون ور لیدی و کت:👈👈👈👈👈

لیدی: رییس رو که زدم کت با کوامیش اومد😐😐نمیدونم چجوری ولی گفتم بعدا ازش میپرسم.... با کمک کت رییسو شکست دادیم . بزن قدش😉😉

لیدی:کمک میکنم که کسی که شرور شده و انگار که ابرقهرمانه بلند شه . میپرسم:اسمت چیه؟؟هاسک گرل:اسمم هاسک گرله..کت:برای چی شرور شدی؟؟؟ هاسک گرل:به خاطر کت ......وایسا ببینم چرا کوامی دست توعه...ای دقل بازه........کت:ما هم نمیدونیم ولی مث اینکه هر کی بوده پلکو ول کرده تا برگرده . هاسک گرل:شارژم رو به پایانه من باید برم . لیدی:حتما😊کت:حتما😍 .هاسک گرل: اممم لیدی😐 لیدی :ها...

امیدوارم خوشتون اومده باشه😊هزار بار گفتم بازم میگم . تستچی منو از پروفایل اولم انداخت بیرون و من الان با یه پروفایل دیگه ادامه ی داستانمو میدم .‌کسانی کا دنبالن تو جست و جو بزنن🖤❤مرا در آغوش بگیر❤🖤 همین!! و برای اون یکی داستانم که اسمش صادقانه بگم😊فرشته ام😇 هم باید بزنید فقط قسمت اولو نمیاره . اگه میخواید اولیو بخونید جلوی صادقانه بگم😊فرشته ام😇سه تا علامت تعجب بزارید . ممنون