داشتیم با کاگامی لباس هارو میدیدیم که دیدم جیمز یکم اون ور تر وایستاده اون اینجا چی کار داره که متوجه من شد و اومد سمتم گفت چه عجب بعد دو سال شما رو دیدیم یه نگاه بهش انداختم گفتم آخه نه که خیلی برای دیدن روی نحص شما عجله داشتم خودم اومدم
کاگامی که از ماجرا خبر نداشت گفت میشه بگید چه اتفاقی افتاده گفتم مهم نیست بیا بریم رفتیم سوار ماشین شدیم انقد محکم در ماشین و بستم که لوکا گفت چه خبر ته گفتم چیز مهمی نیست فقط راه بیفت شونه ای بالا انداخت و گفت باشه
رسیدیم رفتم تو اتاقم از ناراحتی نمیدونستم چی کار کنم به خاطر همین شونه رو برداشتم و موها مو شونه کردم و نشستم رو صندلی و رفتم تو فکر تمام اتفاقات این دو سال از فکر در اومدم میترسبپم جیمز با اومدنش دوباره زندگی رو برام جهنم کنه
الان مهم اینکه من اجازه ندم ماجرا های دو سال پیش برام تکرار بشن فردا صبح رفتم استدیو رو نیمکت تو حیاط نشسته بودم که بارون شروع به باریدن کرد سر مو بالا گرفتم چند قطره بارون به صورتم خورد خیلی لذت بخش بود
یهو دیگه صورتم خیس نشد چشمامو باز کردم ادرین جلوم بود با یه چتر تو دستش گفت چرا اینجا نشستی گفتن همین جوری بلند شدم چتر و گرفت جلوم گفت بگیرش سرما میخوری گفتم خودت چی گفت من که با ماشین بر میگردم چتر و گرفتم و گفتم ممنون
و راه افتادم سمت خونه رسیدم چتر و بستم و گذاشتم یه گوشه و رفتم آشپزخونه یه نودل گذاشتم تا آماده بشه خودمم نشستم رو مبل واقعا چرا تو این مدت نتونستم ادرین و فراموش کنم قبلاً فکر میکردم عشق یه چیزی که آدمای تنها بهش میگن عشق اما الان فهمیدم واقعا وجود داره
بزن بعدی چالش داریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
منم ۱۲ اذرم
من خرداد ماهیم 22 خردادم
ایول عالیییییییییییییی
عالی بود👌👌❤دمت گرم.آجی اگه میشه.یکم طولانی بنویس.😁بی زحمت یه سر هم به داستان من هم بزن
ممنون باشه آجی
عالی بود
بهمن
عالی
ج چ :شهریور
مرسی
ج چ آخرین ماه سال 😐
تولدت پیشاپیش مبارک دیانا جان 😍😍😍😍(من تولد یکی از دوستم هام ۶۰ روز متوالی تبریک گفتم تا روز تولدش چه دوست خوبی هستم )
دوست خوب به شما میگن
عالی بود
مرسی
اجی یه سوال
شما ۴آذر هستی؟
آره اجی
عالی بود آجی 💖
آجی تولدت پیشاپیش مبارک 😗😗😗
ج چ : دی 😊
ممنون اجی