میراکلس:عشق غرق در خون(پارت۴)

ناظر جان لطفاً تاییدش کن چیز بدی نداره ☹

از زبان کت نوار:به لیدی‌باگ گفتم :من دیگه باید برم پیش مرینت گفت:باشه خداحافظ و رفتم ....از زبان لیدی‌باگ :کت گفت میره پیش مرینت پس اگه مرینت خونه نباشه اون میفهمه که من مرینتم ولی من تصمیم خودمو گرفتم میخوام بهش بگم که من لیدی‌باگم و رفتم سمت خونه از زبان کت نوار:وقتی رسیدم توی بالکن مرینت مرینت داشت ماه رو نگاه میکرد رو به روی ماه چشماش زیبا تر بود و آدم رو غرق خودش میکرد ...رفتم سمتش و گفتم چطوری پرنسس گفت:خوبم ممنون کیتی گفتم:اومدم بهت یک چیزی بگم ...همزمان اونم گفت :منم میخوام یک چیز مهم بهت بگم گفتم:اول تو بگو گفتش :باشه من میگم

از زبان مرینت:گفتم کت من ......من ....من....توی ذهن مرینت:دیگه نمیشه کاریش کرد باید بهش بگم که من لیدی‌باگ هستم ........کت نوار من لیدی باگم کت‌نوار گفت:چی تو تو اصلاً امکان نداره گفتم:تیکی بیا بیرون تیکی نیومد گفتم:تیکی اسپاتس آن و تبدیل به لیدی‌باگ شدم گفتم حالا دیدی؟؟؟کت گفت من باید یکم فکر کنم خداحافظ:گفت باشه وقتت از الان تا آخر دنیا و رفت

چند دقیقه بعد کل بچه های کلاس از جمله آدرین اومدن توی اتاقم حتماً اخبار رو دیده بودن آلیا گفت:مرینت حالت خوبه رز گفت:الان که ضعف نداری کیم گفت:میخوای ببریمت بیمارستان مکس گفت:از ۱ تا ۱۰ به دردت چند میدادی(الان وقته محاسباته!؟)آدرین گفت:خدارو شکر که الان دیگه حالت خوبه (توی ذهن مرینت:چی شد؟ آدرین نگرانم شد ولی من دیگه اون رو دوست ندارم من کت نوار رو دوست دارم)گفتم:بچه ها یکم آروم تر از گوگل این همه بپرسین هنگ میکنه

گفتم:من حالم خوبه الان دیگه آلیا گفت:جای زخم ها رو نشون بده ...منم به زور نشون دادم و گفتم:الان دیگه خوب شدم( توی ذهن آدرین:من چیکار کردم دیگه خودمو نمیبخشم)آلیا سریع گوشیش رو در آورد و گفت:سلام به طرفدار های لیدی بلاگ این دختری که من کنارش استادم مرینت دوبنچنگ هستش کسی که کمک کرد کت نوار حالش خوب بشه

گفتم:آلیا گوشی رو بزار کنار گفت:نخیرم همه باید بدونن که تو چیکار کردی و شهرنونو نجات دادی همه شهر بهت مدیونن .....کلویی که داشت لیدی‌بلاگ رو میدید‌ توی کامنت ها گفت:من که بهش مدیون نیستم آدرین گفت:تو اگهدمیخوای مدیون نباشی پس باید یک کاری بکنی نه این که اینقدر خودخواه باشی کلویی (آدرین غیرتی میشود)گفتم:آدرین ولش کن ارزشش رو نداره آلیا دم گوشم گفت:انگار یکی عاشق شما شده گفتم نخیر اون فقط یک دوسته

خب دیگه بچه ها تموم شد ناظر جان لطفاً منتشرش کن توروخدا بای