داستان طمع شیرین عاشق شدن💕

Hi..

اسم داستان: طمع شیرین عاشق شدن نقش های اصلی:کیم تهیونگ و ا/ت این داستان ۳ تا ۸ پارت داره ژانر:عاشقانه،تخیلی،غمگین،ترسناک ژانر غمگین و ترسناکش کمه فالو:فالو اگر گند زدم تو داستان تعارف نکنید بگید😂💔 اگه مشتاق بودین که پارت بعد رو بزارم تو کامنت ها بگید اگر بد بود بگید خوب هم بود بگید🙂❤

ا/ت اسمت:هوانگ ریوجی یه دختر خوشگل جذاب که پیش همه ی پسرا خاص و معروفه یه دختر درسخون 📕 سال آخر دبیرستان هستی..خیلی پولدار بودین ولی بخاطر ورشکست شدن کار بابات الان زندگی خوبی ندارین و تو سعی میکنی درس بخونی و زندگی خوبی برای خودت رقم بزنی...دختری هستی که خیلی دیر کراش میزنه و عاشق میشه♡

اسم: کیم تهیونگ یه پسر خیلیی خوشگل و پولدار و کناره گیر و مرموز و باهوش همیشه جوری رفتار میکنه که انگار داره چیزی رو پنهان میکنه اون با بیشتر دخترا قرار گذاشته ولی با اونا بهم میزده

یک روزی بارونی بود تو داشتی به مدرسه میرفتی خیس شده بودی 💦ناراحت بودی چون مادر بزرگت مرده بود🖤 داشتی به مدرسه نزدیک میشدی که خوردی زمین و پات زخمی شد💥 یه پسر دوید سمتت و گفت خوبی؟؟ تو هم میدونستی که اون پسر دنبال جلو توجه و بهش محل نذاشتی..وارد کلاس شدی تو رو مسخره کردن چون خیس شدی و پات زخمی بود 😿 ا/ن (منظورم تهیونگه)نگاهی بهت کرد و لبخند کوچیکی زد ♡ ا/ت: داشتی فکر میکردی که این خنده چجور معنایی داشت🤔 زنگ زبان بود 📕 ا/ن داشت آسمون رو از پشت پنجره میدید ......اسلاید بعد------->

تو هم داشتی انعکاس صورتش که روی پنجره افتاده بود رو میدیدی حواست به کلاس نبود معلم بهت میگه ریوجی کلمه ی i love u رو بعد من تکرار کن وقتی معلم کلمه رو تکرار میکرد احساس خوبی بهت دست میداد..داشتی هنوز به صورت اون نگاه میکردی 💌 همنجوری که داشتی بهش نگاه میکردی سر کلاس خوابت برد ✨ چشماتو باز کردی دیدی ا/ن بالا سرت وایستاده تعجب کردی بهش گفتی چرا اومدی بالای سرم و داری منو نگاه میکنی😠ا/ن گفت مداد افتاد زیر میز تو زودباش مدادم رو بهم بده...وگرنه دلیلی نداره که من تو رو نگاه کنم😒ا/ت ..قلبت داشت می تپید بوم بوم ❤ ......اسلاید بعد------->

واقعاااا ببخشیددد این پارت خیلی کم بود چون مقدمه داستان بود💕حتماااااا کامنت بدین💕💕🥺