ملاقات باور نکردنی من و تهیونگ 🌻 💥𝕻𝖆𝖗𝖙 2 ඏ

یا امام زاده تهیونگ یا هفتن بنگتن 🙄😵خوابگاه خوابگاه ک میگن اینه بی پدر مادرا این ک هزار تای کاج سفید و میخره میفروشه ازاد میکنه یک جوری گفتید خوابگاه فکر کردم اعضا توی طویله زندگی میکنن 😐👊🏿 ( التبه جسارت نشه ولی خوابگاه بی تی اس خیلی بزرگه دیگه فکر کن از نزدیک ببینی 😁🤷🏻‍♀️ ) در زدیم و من با یک لبخند تا بنا گوش و قولی ک به سوبین دادم نباید حتی یک کلمه هم حرف میزدم و فقط سرمو تکون میداد جیمین اومد در و باز کرد سومین سلام کرد و منم سرمو تکون دادم وقتی رفتیم داخل. زبونم بند اومده بود حرف هم واقعا نمیتونستم بزنم 😐😄 ادم توش گم میشه اخ چرا میگید خوابگاه ادم ک ندیده دلش کباب میشه بخدا 🥺 حالا ک دیدم میفهمم چ عروسکی بوده این خوابگاه 😐

خلاصه با شرایط لوکس خوابگاه کنار اومدم و سرمو انقدر برای سلام کردن تکون دادم ک حالت تهوع گرفتم 😶🤢 تهیونگ : وایی ببین کی اینجاست ا.ت عشق پیتزا 😁😂 وقتی این و بهم گفت خیلی خجالت کشیدم واقعا انقدر حواسم پرت شده بود اخه اون چرتا پرتا چی بود من دیروز گفتم 🤦🏻‍♀️ بعدش نامجون گفت : خب یکم از خودت بگو ا.ت میدونستم اگر حرف میزدم سوبین پرتم میکرد بیرون خودمو زدم به اون راه سوبین با حالت کاملا جدی : ناشنوا هستن خواهرم یکم مشکل روانی هم دارن لال هم هستن یک سندرومه خاص به اسم گل باقالی هستش 😊😌 ( سندروم گل باقالی شعت 😐) جیمین خیلی جدی انگار باورش شده بود : اها اخی خدا شفاشون بده 🥺 من : 😐😐

یک مشت محکم به سوبین زدم ک داشت از درد داشت میپوکید سوبین : 🥴 من خیلی اروم و خیلی ضایع بهش گفتم : گل باقالی باباته بیشعور 🤜🏿😐😊 ( احیانا بابای خودم نیست؟ 🤦🏻‍♀️) حالا توی اون شرایط دستشوییم گرفته بود 😐 و نمیتونستم خودمو کنترل کنم 😐 همش تکون تکون میخوردم چون نمیتوسستم طبق قولی ک داده بودم حرف بزم (شت به روحت سوبین 🤦🏻‍♀️😐🔪) خلاصه بعد از چند ثانیه رفت و نفس راحتی از سر خوشحالی سر دادم 😊 شوگا : ما واقعا نمیدونستیم شما بیماری روانی دارید خانم ا.ت بخاطر دیروز هم ربط ب همین ماجرا داشت درسته سوبین؟ استرس گرفته بودم و از خجالت داشتم اب میشدم ک ب تمام لایه های زمین نفوذ کردم و همشو از بیخ و از دم و از وسط خلاصه هر چهار جهت جر دادم😊 دوباره این دستشویی لنتی اومد 😐🔪 ( عشقیه دیگه عشقش بکشه میاد نکشه نه باید یک کتاب ب اسم چگونه مثانه خود را تربیت کنیم پیدا کنم لازمه 😐🔪 )

همش تکون میخوردم و تو مغزم نقشه قتل سوبین و میکشیدم 😊🔪 یک جوری تکون میخوردم ک هرکی ندونه فکر میکنه زیرم از اینا گذاشتن (🔪🧨⚔🪓🗡🔩🪔🕯⚒💣) کوک : فکر کنم جاتون راحت نیست میخواید ویلچر بیارم 😊؟ سوبین داشت از خنده پاره میشد و اینا هم فکر میکنن من واقعا سندروم گل باقالی دارم 😒👊🏿 من : 😥😥 بخدا ریخت . اعضا : 😐 سوبین : 😂😂 خلاصه پاشدم بدو بدو ک برم دستشویی رفتم طبقه بالا چُپیدم تو یکی از اتاقا در و هم بستم . سوبین : چیزی نیست پسرا بعضی وقتا غده گل باقالی فعال میشه نگران نباشید طبیعیه ☺😁 هوپی : اها پس مشکلی نیست 😄 نامجون : وات د هلل این دیگه چ کوفتیه 😐 ( خودمم نمیدونم 😐) منم رفتم تو دستشویی یکی از اتاقا یعنی انقدر سبک شدم ک حد نداره فکر کردم یک بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد ( لنتی اره همینه 👊🏿😂) دستامو شستم و رفتم تو بالکن

با خودم بلند میگفتم : این چ گوهی بود من خوردم من اومدم اوپاهامو بینیم این داره ابروی من و میبره 😥 خلاصه شروع کردم ب گریه کردن ک چقدر ابروم جلو تهیونگ رفت و همش میگفتم کاش نمیومدم هم پول بنزین هم ابرو ریزی ولی بی تی اس و دیدم دیگه بازم خوبه 😥😔😭 تهیونگ : اینم جز همون گل باقالیه ؟ راستی سوبین گفت وقتی غیر فعال شد بیاین پایین میخوایم تنقلات بخوریم من گریم شدت گرفت 😭😭 من : ای خدا گل باقالی دیگه چیه همش بخاطر سوبینه😒 تهیونگ مشخص بود از من ترسیده فلنگ و بست من : حالا همه فکر میکنن من راوانیم از من میترسن ارههه یوهاهاا لولوخرخره ک نیستم دیگه👺👹 ای خدا مرگت بده سوبین 😐 ای ننت ب عزات بشینه جِز جِگَر بگیری الاهی 😐🤲🏿 ( انقدر نفرین کردی بسه برو پایین ابروت رفت 😐)

خیلی باشخصیت رفتم پایین دیدم داره پسته میخوره الهی همون تو کلوت گیر کنه به حق امام زاده تهیونگ😐🤲🏿 جین : حالتون خوبه خانوم ا.ت دارم نودل درست میکنم دوست دارید؟ سوبین : 😗🤐😡😊 من : اومم اوممم سرمو هم تکون دادم سوبین : 😂😂😂 تو باشی اصرار کنی با من میای کوله پشتیمو برداشتم از خوابگاه زدم بیرون بد جوری ابروم رفته بود و احساس بدی داشتم سوار ماشینم شدم و محکم در بستم و رفتم تو اتاق مامان : ا.ت دخترم حالت خوبه؟ من : تتتتف ب این شانششش گوهه ب این شانس اخ این چ کاری بود کردی دختر خودت ک میدونی از این سوبین کره خر هیچ انتظاری نیست چرا باید اعتماد میکردم 🥺🥺🥺🥺🤬 شب با گوشیم مشغول بودم ک یک اس ام اس ناشناس اومد بازش کردم دیدم تهیونگه خاک ب سرم ت وخواب هم نمیشد ببنیم بایست بهم پی ام داده 😱😳

پیام و خوندم : خیلی ب گوشی سوبین زنگ زدی ولی امشب اینجا میمونه خواستم بگم تا ب مامانت خبر بدی 😊 راستی تو واقعا مریضی؟ (｡•ˇ‸ˇ•｡) من زود نوشتم : نه من مریض نیستم اصلا تا ب حال تو این 23 سال تجربه زندگی چیزی ب اسم سندروم گل باقالی هم نشنیدم 😐🥶 ( گل باقالی ب کنار 23 سال تجربه است ؟ 😂😂 ) تهیونگ : اوه اها اره منم همچین چیزی تا بحال نشنیدم خدارو شکر ک حالتون از نظر روحی مساعده ☺ چرا داره با من مثل کُنغزا حرف میزنه؟ مگه من کُنغزم؟ 🥺 ( من ب کسایی ک خیلی رسمی با طرف حرف میزنن و بهش میگم کنغز 😐🙄 ) من : من کنغزم؟ 🥺 تهیونگ : متوجه نمیشم 😕 منظورت چیه؟ من : چرا داری مثل کسایی ک با کنغزا حرف میزنن با من ک کنغز نیستم مثل کنغزا حرف میزنی؟ 🥺🥺 تهیونگ ک معلومه رد داده بود 😐🤦🏻‍♂️ تهیونگ : سندروم دوباره فعال شده؟ 😬 من با داد : سوبیننننننننننننن

تهیونگ : ا.ت صدات و از پشت گوشی شنیدم دریه پی ام بود ولی تونستم حدس بزنم چ جوریه 😄😁 من : تهیونگ 🥺تهیونگ :بله 😊 من : بخدا من مریض نیستم من فقط یک خورده عحیب و غریبم و افکار خاصی دارم امروز برای اینکه بازم خوابگاه سوبین گفت نباید حرفی بزنم و همتون فکر کردید من واقعا روانی ام من میخوام اینحوری الکی جلوتون خورد بشم 🙃🖤 تهیونگ : عااا پس قضیه از این قرار بود اینا همش نقشه سوبین بوده پس اوه اره التبه از اون ک بعید نیست طبیعیه من و ببخش درموردت بد برداشت کردم 💚 من : بهم میخوره روانی باشم؟ 🙃 تهیونگ : ن..ن..نه اصلا اینطور نیست دختر ب این خوشگلی چرا باید همچین فکر کنم 😐

چیییی بزار ببینم تهیونگ ب من گفت خوشگل اخخ شت کیم فاکینگ ته ته 💮🤤🤤 من : مرسی ک درکم میکنی چون همش تقصیر سوبین بود 🙃 زود گفتگو رو پاک کردم و شماره رو نوشتم این ایموجی برعکسه رو گذاشتم ولی دوباره داشتم خرکیف میشدم تهش بهم گفت خوشگللللل عررررررررررر 😃😃😃😃😃🤯🤯🤯😫 انقدر خوشحال شدم ک همه ی اون ماجرا رو یادم رفت دوبار شروع کردم ب رقصیدن این دفعه با jamp پارت وی رو میخوندم و خیلی سرخوش شده بودم هرکی ندونه فکر میکرد مشروبی ابجویی چمیدونم کوفتی زهرماری چیزی خوردم اون شب با کلی فکر و خیال خوابم برد 🤤🤭

اینم پارت دو این یکم طولانی هست شاید 7 یا 6 پارت بشه تموم بشه منم سعی میکنم داستان قشنگ باشه و خوشتون بیاد 🥰