خرگوش کیوت من 🐰 3₩

و تمام اتفاقات دیروز تو مغزم تکرار شد من از همسایه ها یک چیزایی شنیدم شاید یه دردت بخوره چهارده سال پیش یک خانواده اینجا بودن در همین حد شنیدم ک پسر کوچیکشون معروف شده چی اسمش کوک بود پسر کوچیکشون اینم اسمش جونگ کوک بود وای خدای من.... چی اصلا بیخیال شاید یک جونگ کوک دیگه باشه من چمیدونم به من چ اصلا بعد از اون رفتم کافه تا یکم خستگی بگیرم گارسون : خانوم چی میل دارید؟ سویانگ : موکا و خامه لطفا گارسون : چشم حتما جونگ کوک : آاا چ تصادفی من و یادته نشد خودمو معرفی کنم اسمتو ازت پرسیدم ولی بعدش مجبور شدم برم همونی ک توی انتخواب رنگ کمک کرد اها من جونگ کوکم جئون جونگ کوک از اشنایی باهات خوشبختم اسم تو چیه؟ 😃 (البته تو دنیای واقعی اعضا نمیتونن انقدر صمیمی برخورد کنن) 😁😁    

سویانگ : اوه سلام اسم منم سویانگه چویی سویانگ از زبان کوک : چی اسمش سویانگه چویی سویانگ *۱۴ سال پیش * [  ] کوک : سو سو کجا قایم شدی نمیتونم پیدات کنم بیا بیرون دیگه وایی خدای من سو تو خیلی خوب قایم میشی من رفتم بیرون تا خوراکی بگیرم باهم بخوریم تو کجا رفتی مامان کوک : پسرم سویانگ از اینجا رفت کوک : چی سو از اینجا رفت من باور نمیکنم سو توی قایم موشک حرفه ایه مامان کوک : اونا رفتن سوئد برای همیشه همیشه جونگ کوک : چرا انقدر یهویی شد،😥 سویانگ : جونگ کوک جونگ کوک چی شده یک ساعته دارم صداتون میکنم [  ]   

جونگ کوک : یاد یکی از دوستام افتادم اسمش سویانگ بود دختر زشتی بود😂 از وقتی اومده بود تو محله همیشه مراقبش بودم پسرا بهش زور میگفتن ولی من نه همیشه حواسم به سو بود یک روز رفتم خوراکی بگیرم و متوجه شدم اونا رفتن سوئد برای همیشه خیلی سخت بود ک این جریان و هضمش کنم چون اون تنها دوستم بود ک انقدر دوسش داشتم هیچ وقت روزایی ک با سو داشتم و یادم نمیره سویانگ درحالی ک گریه میکرد : وایی چ داستان غم انگیزی از زبان سو : وایی خدای من باورم نمیشه این جونگ کوکه اون هنوز من و یادشه باید مطمئن بشم ک خودشه ارامش خودمو حفظ کردم و پرسیدم : سو بهت هیچی نداد یا تو بهش هیچی ندادی؟

جونگ کوک : من برای پایداری دوستیمون بهش یک عروسک خرگوش دادم و قسم خوردیم ک همیشه به یاد هم باشیم سویانگ : اها چ جالب حس میکنم دارم از درون پاره میشم دلم میخواد داد بزنم و بغلش کنم و اینا ها... (چیا هاا منظورت از اینا ها چیه؟) اوففف ولمون کن بابا چ رو مخی تو اوین ( میخوای یک جوری بنویسم تصادف کنی ملکوتی بشی کوک بره با دختر همسایه بریزه رو هم هوم؟ با شوکت وراج ) زیپو بکش تو عرررر (😒باشه بابا) کوک بعد از سفارش دادن سریع قهو رو خورد و گفت : من بای برم زیاد نمیتونم اینجا باشم ببخشید سویانگ : چرا اخه تو ک تازه اومدی داشتیم حرف میزدیم توی دفتر هم گفتی نمیتونی زیاد اینجا باشی جونگ کوک : اعضای بی تی اس و میشناسی؟ من یکی از اونام و بخاطر کار و فنا نمیتونم زیاد باشم سو یانگ ک دیگه باورش شده بود اون پسر کوچولوی کیوت که توی بچگی عاشقش بود همین پسر جذاب روبه روشه که ۱۴ سال دنبالش بود 🥺نفس راحت کشید و این اشکاش بودن ک جلوی خودشونو نگه داشته بودن ولی میتونستن به عبارتی دخترک و لو بدن و اون روز سو یانگ خوشبخت ترین دختر دنیا بود.. 😐🙄🙄

جونگ کوک : خب فعلا 😊 سویانگ باصدایی ک از ته چاه میاد (م مثل =منحرف 😗) : فعلا وقتی اروم تر شد رفت بیرون دیگه نتونست خودشونو کنترل کنه و بغضش شکست توی راه برگشت بارون شدیدی گرفت سو یانگ : حتی اسمون هم با من همدرد شده چ حس خوبیه وقتی کسی رو ک عاشقشی بعد از ۱۴ سال ملاقات کنی و اون هنوز به یادت باشه چقدر خوبه ک میدونی یکی هست تو این دنیا ک حسرت دیدنتو داره چقدر جالبه ک به کوک حس مالکیت شدیدی پیدا کردم و فکر میکنم مال اون میشم نمیدونم شایدم نه :) ولی من باید بدستش بیارم چون به شدت بهش وابسته ام

* توی خونه *هانا : سو چطوری خوبی راستی سو میدونی چی پیدا کردم وقتی شما سئول بودید اون روز ک من و رونا اومده بودیم خونتون یک عکس دسته جمعی گرفتیم اونو یافتم 😁💪🏻 سریع عکسو از دستش کشیدم اره کوک هم توی عکس بود عکس و با خودم بردم دفتر و گذاشتمش زیر شیشه روی میز جونگی : سو یانگ میتونم بیام داخل سو یانگ : بله بفرمایید جونگی : سو یانگ استیج چطوریه وضعیتش راستی برای روز سفید میدونی ک بی تی اس اینجا اجرا دارن و باید به بهترین شکل طراحی بشه چی بی تی اس 😳 کوک هم هست وایی سو یانگ : ا ا اره...  جونگی : برای روز سفید همینطور ک از اسمش معلومه باید به یکی از اعضا کادو بدی

سو یانگ خب میتونم به کوک خرگوشی ک بهم داد و به همراه این عکس بدم شاید بیاد و بهم اعتراف کنه و عاشقشم بشه ای دختر دیوونه معلومه ک جئون جونگ کوک عاشقت نمیشه اون کیسا و کراشای بهتر از من داره چقدر الکی امیدوارم :) کلی فن گرل داره من من من حتی به چپشم نیستم 😐 ( منحرف تایم اوین 😐👐🏿) فردا دوباره مثل همیشه با یک قیافه بی حال رفتم دفترم و یک نگاه به استیج انداختم ظاهرش ک خوبه همه چی کامل و اماده بود 🥺 جین هه : وایی باورم نمیشه سویانگ عالی شده دختر سویانگ : مرسی ممنون جین هه : واا تو خوبی؟ سویانگ : اره خوبم دیشب خوابم نبر میشه واسم قهوه بیاری؟

تو دفترم به عکس روی میز خیره شدم و متوجه زمان نشدم جین هه : سو اینم قهوت خوب برای فردا چی میخوای به بایست بدی؟ سویانگ : بایس بایس دیگه چیه؟ جین هه : اها یادم نبود تو ارمی نیستی 😅 یعنی طرفدار بی تی اس هر وقت اسمش میاد تمام بدنم میلرزه سویانگ : حالا یک چیزی میدم دیگه جین هه : باشه باشه مزاحم نمیشم من میرم جین هه از اتاق رفت بیرون ک متوجه شدم گوشیم داره زنگ میخوره رونا : سو یانگ بیا خونه اماده شو باید بریم خرید فردا روز سفیده و دوستام ک ارمی هستن اومدن اینجا تا باهم بریم برای اعضا کادو بخریم تو هم بیا چون تو حوصله نداری خرید کنی خودم برات انتخواب میکنم منتظرم سو یانگ : باشه اینجا یکم کار دارم بعدش میام فعلا رونا : باشه عزیزم فعلا..

اینم پایان پارت سوم بچه ها راستی اسلاید بعد نظرسنجی هست نظرتونو کامنت کنید😇😇

خب پارت چهارم این فیک میشه پارت اخر و اینکه یک شکری خوردم گفتم فصل دوم الان همه گیر دادید فصل دو 😂 فیک ته و میگم 😂 خب الان بعد فیک کوک فصل دو فیک ته رو بزارم یا از جیمین؟ 😚😚

اینم یک کوییز : وقتی وارد کلاست شدی متوجه شدی یک پسر توی کلاسته ک خیلی جذاب و مغروره اون پسر بین اعضا کیه و اگر یک روز تو کلاس باهاش تنها بشی چکار میکنی؟ 😁😁

جواب خودم اگر من بودم خب اون پسر بایسم تهیونگ بود و تو اولین فرصت اغواش میکردم 😂😂 شایدم بعدش..... برای جذاب تر شدن پوست صورت از کرم های دکتر اوین استفاده کنید کبرا خانوم : من از وقتی از کرم های دکتر اوین استفاده میکنم حس شادابی بیشتر بهم دست داده خب برای سفارش کافیه کامنت بزارید و جواب کوییز بدید و با اولین پرواز بایستون به همراه کرم درب منزل 😂😂 خب خودتون میدونید دیگه سانسور کردم 😐👐🏿