
لایک کنییییید فالو کنییییید پارت بیست و چهارم 👇👇👇
ریناروژ : کت نوار !!!!.... تو میخوای چیزی بگی ؟؟... کت نوار : میشه ....میشه راجب لیدی باگ تو دنیای واقعی بهم بگی ؟؟.... ریناروژ: چی ؟؟؟!!!! کت نوار : من میدونم هویتشو به تو گفته...... ریناروژ: متاسفم نمی..... کت نوار :( حرف ریناروژ رو قطع کردم و اجازه ندادم ادامه بده ) لطفا!!!... خواهش میکنم .... ریناروژ: کت نوار فقط میتونم بگم که اون یه دختر شجاع و با ارادست ....همیشه آماده کمک به مردم و دوستاشه....اون خیلی مهربونه.... کت نوار : اسمش .... ریناروژ: نمیتونم اینو بهت بگم .... کت نوار : خیلی خب .... ریناروژ: دیگه رسیدیم ....( عالیه !!!... لایلا هنوزم اینجاست ...و این یعنی مایورا هم باید این نزدیکی باشه ...) بهتره تو دید مردم نباشیم و دنبال مایورا بگردیم.... کت نوار : باشه من کوچه هارو میگردم یا هرجایی که بشه قایم شد ..... ریناروژ: منم فاضلاب هارو میگردم ..... کت نوار : بیا گیرنده هامونو بزاریم تو گوشمون تا باهم در تماس باشیم..... ریناروژ: فکر خوبیه ....گیرنده مو از سر فلوتم جدا کردم و تو گوشم گذاشتم ....کت نوار هم گیرندشو تو گوشش گذاشت ....
ریوکو : اژدهای بخار ..... با استفاده از بخار تمام توهماتی که ولپینا درست کرده بود تا جمعیت تظاهرات رو بیشتر نشون بده ، نابود کردم و بعد وسط خیابونی که حالا تقریبا خالی از جمعیت شده بود ایستادم...... ولپینا : کی سعی داره نقشه منو خراب کنه ؟؟.... ریوکو : ولپینا !!!.... نمیخوای قدرت کسی که تونست در عرض چند ثانیه کل توهماتت رو نابود کنه بچشی ؟؟؟.... ولپینا : پس لیدی باگ وارد عمل شده !!!....... با یه پرش بلند خودمو از روی ساختمونی که روش وایساده بودم به زمین رسوندم....درست روبه روی ریوکو ..... ریوکو : به ولپینا که روبه روم ایستاده بود نگاه کردم .....چشمم به گردنبندش افتاد ....درسته...آکوما باید توی گردنبندش باشه ..... دیگه وقتو تلف نکردم وبا تمام سرعت بهش حمله کردم ..... ولپینا : با فلوتم جلوی ضربه شمشیر ریوکو رو میگیرم ....اما بازم حمله میکنه ......اصلا ازم فاصله نمیگیره که بتونم فلوتمو به لبم نزدیک کنم ..... ریوکو: آره .....اگه با همین سرعت ادامه بدم نمیتونه توهم درست کنه ..... (جمعیت تظاهرات که حالا پراکنده شدن و پلیس ها دارن از گوشه و کنار جنگ بین ولپینا و ریوکو رو تماشا میکنن .......
بعصی از افراد دارن از اتفاقات فیلم میگیرن ....و بعضی ها هم پشت دیوار ها و ماشین ها مخفی شدن تا آسیبی از این جنگ دونفره بهشون نرسه ......) ولپینا : نه!!!! این خیلی بده .....اگه همینطور پیش بره شکست میخورم....باید یه راهی پیدا کنم تا ازش فاصله بگیرم ..... ______________________________ لیدی باگ : لطفا همینطور آروم و پشت سر هم حرکت کنید..... کاراپکس : بعد از اینکه از بقیه جدا شدیم منو لیدی باگ به خیابون هایی رفتیم که به علت تظاهرات بسته شده بودن و به مردمی که توی ترافیک مونده بودن و منتظر باز شدن خیابون ها بودن کمک کردیم تا بزن پیش خانواده هاشون .......البته هنوزم داریم اینکارو ادامه میدیم.....با کمک پلیس راهنمایی و رانندگی ...... افسر راجر: کاراپکس....جلوی اون ماشین هارو بگیر.....اول ماشین های این سمت باید رد بشن ..... کاراپکس: باشه.....فورا یه لاک محافظ درست کردم و با استفاده ازش جلوی ماشین های سمت راست رو گرفتم ..... لطفا صبر داشته باشید اول ماشین های خیابون مجاور باید رد بشن.....
نادیا : نادیا شاماک صحبت میکنه ..... در حال حاضر از توی هلیکوپتر اخبار رو به صورت زنده براتون پوشش میدیم...... من از این بالا تقریبا به همه چیز دید دارم و شاهد همکاری لیدی باگ و کاراپکس با پلیس راهنمایی و رانندگی هستم .....اونا سعی دارن وضعیت خیابون هارو کنترل کنن تا مشکل ترافیک حل بشه ....اوه اونجا رو نگا کنید ....مثل اینکه یه نبرد هماسی بین ریوکو و ولپینا شکل گرفته .....کدوم یکی از اونا واقعا داره برای کمک به مردم و سرکوب کردن این آشوب میجنگه؟؟؟.....برنده این نبرد کی خواهد بود ؟؟؟.... ____________________________ کت نوار : اوه....میدونی جاخالی دادن از حملات تو خیلی برام آسونه..... ریناروژ : از طریق گیرنده به کت نوار گفتم : میشه یکم کمتر حرف بزنی ؟؟!!!....مثل اینکه یادت رفته عطسه بی موقعت باعث شد مایورا ببینتت!!!...... کت نوار: خب چکار کنم ؟؟؟.... دست خودم که نبود من به پر حساسیت دارم .....اونکبوتر یهو پیداش شد ....تو هم بهتره هواست باشه اگه مایورا خواست فرار کنه تعقیبش کنی ..... ریناروژ: اَهه....حالا میفهمم لیدی باگ از دست کت نوار چی میکشه ......
بهتره حواسمو جمع کنم که اگه مایورا خواست از این کوچه خارج بشه تعقیبش کنم .....اینجا حتی یه مورچه هم نیست !!!..... نمیدونم اون کبوتر از کجا پیداش شد ...... مایورا : کت نوار اصلا حمله نمیکنه....فقط داره از حملات من جاخالی میده یا دفاع میکنه .....چشمم به چند تا سطل زباله افتاد که گوشه این کوچه تنگ بودن......با چند جهش سریع خودمو بهشون رسوندم و اونارو یکی یکی به سمت کت نوار پرت کردم ..... کت نوار: وای خدا!!!.... الانه که آشغال بارون بشم ....پس بزار ببینم ترکیب جدید لیدی باگ چکار میکنه .....پنجه برنده !!!....پنجه برنده !!!.... پنجه برنده ....!!!! .....طولی نکشید که اطرافم پر از خاکستر شد....خاکستر سطل زباله هایی که مایورا به سمتم پرت کرده بود ....عالیه !!!!😲😲 چقد از این افزایش قدرت خوشم میاد !!😁😁.... مایورا: چی ؟؟؟!!! اون قوی تر شده ؟؟!!.... لعنتی 😵...حتما به خاطر اینه که بزرگتر شده .... کتنوار : دیگه دفاع بسه ....وقت حملست!!!.... اینو بگیر مایورا.....مایورا به خاطر ضربه عصام که به کتفش برخورد کرد محکم روی زمین افتاد ....... ______________________________ ریوکو : با چند ضربه شمشیر تمام توهماتی که ولپینا از مردم مختلف درست کرده بود تا منو گمراه کنه ، نابود کردم .....
ولپینا : لعنتی !!... خیلی سریعه....تابه خودم بجنبم ریوکو شمشیرش رو کنار گردنم قرار داد و منو بین خودش و دیوار پشت سرم قفل کرد...... فالووووو کنییید😐😐😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عــالــی بــیــد
ممنون 😍
خواهش😊
عالییییییییی
مرسی 🌸
عالی بود 💙💙
من خودم هم رمان مینویسم هم خیلی رمان دیگران رو خوندن رو دوست دارم تازه شروع کردم
یه سر به پیچم بزن 💖
بعد اینکه برا شماهام مشکل داره برسی تستاتون 😭
مرسی عزیزم
برای منم گاهی اوقات تست ها دیر برسی میشه راستی دنبال شدی لفطا دنبالم کن 😄
موفق باشی
ببخشید تو یکی از کامنت ها گفتم لفطا منظورم لطفا بود 😁
اوکی عزیزم الان دنبالت میکنم 💙
عالی بود بعدی پیلیزززززززززززززززززز
هالوین مبارک
مرسی 😙
سعی میکنم زود بزارم پارت بعد رو
مقسی
عالی بود
پارت بعد
راستی هالووینتم مبارک
خسته هم نباشی
ممنون
پارت بعد رو سعی میکنم زود بزارم
درس های مدرسم خیلی زیاده😢
ارا موافقم من کلاس هفتمم سرم خیلی شلوغه و لی حواسم به تست هات هست
ممنون❤❤
راستی بچه ها 😄
هالوین همتون مبارک 🎃