
سلام سلام👋🏻ناظر عزیز لطفا منتشر کنید🙏🏼خدمتتون پارت جدید💕هالووینتون مبارک😊راستش من گفتم شاید رمان تا ۳،۴ پارت دیگه تموم بشه اما حس میکنم نمیشه و حالا حالا ها ادامه داره😄
مرینت:خیلی ارامش خاصی داشتم که یهو به خودم اومدم! صدای چلیک!اومد!امیلی:اخی عزیزای من😊چقدر بهم میاید😍منم یه عکس گرفتم😄مرینت:تا اینو فهمیدم سرخ شدم و ادرین رو از خودم جدا کردم...یه لحظه انگار رفتم توی یه دنیای دیگه...ادرین:خب اقای دوپن نمیخوام زیاده روی کنم...اما برای اینکه دیگه خیالمون راحت باشه منو مرینت میخوایم تاریخ عروسیمون رو مشخص کنیم😊مرینت:منه بی خبر با سر تایید کردم😐تام:خنده ی ریزی کردم و گفتم:باشه باشه پسرم میدونم ذوق دارید😄گابریل:حس میکنم یه ۸،۹ ماه دیگه خوبه تا اون موقع میتونن کاراشون رو بکنن اماده واسه ی زندگی مشترک بشن و ...ادرین: باباااااا خیلی دیر نیست؟😓 گابریل:خب حداقل باید یه کارایی بکنین مثل خریدن خونه،شما هنوز که واسه ی یه زندگی مشترک امادگی کامل رو ندارید! ادرین:به خدا داریم😓زودترررر...تام:ادرین جان منم با حرف پدرت موافقم!بالاخره مرینت قراره خانم خونه هم بشه واسه ی مرینت هم خب سخته دیگه😄توی این ۹ماه هم تولد ۱۹سالگیش برگزار میشه هم یکم ترفندای خونه داری رو از مادرش یاد میگیره😄مرینت:بابایی من کل عمرم تو شیرینی فروشی بودم یعنی میخواید بگید هیچی بلد نیستم؟😠ادرین:برای دلبری دستم رو گذاشتم دور کم*ر مرینت و به خودم نزدیکش کردم و گفتم:خانوم من خیلیم کاربلده😌
مرینت:از حرفش خجالت کشیدم...تام:نمیخواد اینقد ازش طرفداری کنی😄البته خودم میدونم پرنسس من خیلی کاربلده ولی خب هنوز خیلی چیزا هستن که بلد نیست دیگه...ادرین:خواستم به باباش بگم پرنسس خودمه اما از سر احترام چیزی نگفتم.😄گابریل:دیگه بلند شدم و گفتم بهتره که ما بریم،،،اقای دوپن چنگ خانم دوپن چنگ،از تصمیمی که برای تک دخترتون گرفتید پشیمون نمیشید...قول میدیم😊تام:ممنون اقای اگرست...ادرین:دیگه همه بلند شده بودن و رفتن منم خواستم برم که مرینت دستم رو گرفت و با خجالت و خواهش گفت:میشه پیشم بمونی؟ ادرین:یخورده کار داشتم اما نمیتونستم بهش نه بگم...جدا از اون خودمم دلم میخواست پیشش باشم...به مامان گفتم:من یخورده پیش مرینت میمونم بعد خودم میام. امیلی:خیلی خب پسرم😊مرینت:تا مامان باباش رفتن با دویدن کشوندمش تو اتاقم...ادرین:چیه چی شده؟ مرینت:با ذوق عجیب غریبی که داشتم با لحن جیغو و لوسی گفتم:هیچی ولی خیلی خوشحالمممم😆ادرین:رفتم نزدیکش و گفتم:جونممم به این خنده های قشنگت😍مرینت:خجالت کشیدم و سرم رو بردم پایین و یواشکی خنده ی ریزی زدم...ادرین:فهمیدم داره میخنده...چونشو گرفتم بالا سمت خودم و گفتم:چرا دیگه از شو*هرت خجالت میکشی؟وقتی میخندی سرتو پایین نکن اینجوری منو از خنده هات محروم میکنی!میخوام تمام مدت اون صورت قشنگ تر از ماهت برام بخنده😊مرینت:ادرین؟ ادرین:جونم؟ مرینت:پریدم بغ*&#لش و گفتم:خییییییلی دو*ستت دارم😊ادرین:منم در اغوش کشیدمش و گفتم:من بیشتر😊(زیادی دارن لوس بازی در میارن😂)
مرینت:ازش جدا شدم و گفتم:نظرت چیه به نینو و الیا هم خبر بدیم؟😊ادرین:موافقم منم خیلی وقته ندیدمشون...مرینت:به الیا زنگ زدم...الو الیا جوووونم! الیا:به به خانوم!چه عجب از شما هم یه خبری شد! از بعد از اون مراسم دیگه پیدات نشد...وایسا ببینم😳تو مرا اینقدر صدات خوشحاله؟😳توی این ۸ماه اصلا اینقدر صدات خوشحال نبوده! مرینت:خب این یه سوپرایزه😁دست نینو رو بگیر و بیا خونه ی ما همه چی رو میفهمی😌الیا:پس قضیه خیلی خفنه که دیگه میگی نینو هم بیاد! مرینت:خب راستش نینو رو واسه یکی دیگه میخوام😁الیا:منظورت چیه؟ مرینت:نوچ نوچ نمیگم😁😌الیا:خیلی خب من دیگه نمیتونم تحمل کنم ۱۰دقیقه دیگه منو نینو اونجاییم!مرینت:باشه بو*س بو*س بابای😄ادرین:به منم بگو!مرینت:چیو؟ادرین:چرا اخر تماس هامون به من نمیگی بو*س؟😓مرینت:این بچه رو ببین لوس شده واسه من😂😑خواستم برم سمتش که دلداریش بدم که یهو! ادرین:ایول گول منو اورد😈تا اومد سمتم کشیدمش تو ب*غ&@لم و هی قلقلکش دادم😂مرینت:ااا ادرین نکنننن🤣ادرین:بگو قول میدی به منم اخر تماس هام بگی بو*س بو*س تا ولت کنم..مرینت:توروخدا ولم کن🤣نه عمرا نمیگم این فقط بین منو الیائه🤣ادرین:خیلی خب خودت خواستی😈بیشتر قلقلکش دادم😂مرینت:دلم درد گرفته بود گفتم ببب باااااشه میگمممم فقط ولم کننننن😂😂😂
ادرین:ولش کردم ولی نزاشتم از ب*&#لم بره بیرون...گفتم:خیلی خب ع*شقم😊در اصل دلم میخواست یکم برام بخندی😊مرینت:یه چندلحظه بهش خیره شدم و بعدش گفتم تو بهترین منی😊(یکم لوسش کردم گفتم شاید شما هم یکم بیشتر حال کنین😂) *دینگ دیییینگ* مرینت:دویدم در رو واسه الیا باز کردم ولی برای اینکه بریم تو اتاقم سوپرایزش کنم دستم رو گرفتم پشتم که حلقم رو نبینه...الیا:دیگه چه دختره پر رو شده که دیگه دوست جونشو بغ@ل نمیکنه😠مرینت:دلیل داره😁نینو سلام چشماتو ببند بالا واست سوپرایز دارم...نینو:واسه من؟🤔مرینت:بعله😌نینو چشماشو بست و رفت توی اتاقم در رو واسش باز کردم و رفت تو گفتم:میتونی الان چشماتو باز کنی...نینو:چیزی که دیدم رو باور نمیکردم...اون ادریننننن بودددد🤩دویدم سمتش و ب@غلش کردم و گفتم:هیچ معلوم هست کجایی داداش؟خیلی بی معرفتی که رفیقتو تنها میزاری🤧ادرین:من متاسفم نینو واقعا شرایط خوبی نداشتم😓(قابل توجهتون ادرین بعد از اینکه کارن اومد دیگه نینو رو ندیده که یعنی ۸ماهه ندیدش)الیا:خوشحالم میبینمت ادرین...وووو وایساااا ببینم توی اتاق مرینت چیکار میکنی؟😃😳مرینت:رفتم جلوش و دستم رو گرفتم جلوش و حلقم رو بهش نشون دادم
الیا:او لالااااا😍😳به به مبارکککککک🤧رفتم سمت ادرین و با یه پوزخند گفتم:اگه خواهرمو اذیت کنی من میدونم و تو😠ادرین:خیلی خب بابا حواسم بهش هست😂نینو:این دخترا رو نمیشه همینجوری بهشون راحت بگیری داداش😁باید یکم اذیتشون کنی تا پر رو نشن😄ادرین:اره راست میگی ولی مرینت با همه ی دخترا فرق داره...چون دختر نیست فرشتست😍(یعنی خوشم میاد همه جوره ازش دفاع میکنه😎)الیا:خیلی بدی نینو😒نینو:باشه بابا ببخشید عزیزم😂ادرین:البته از حق نگذریم حتی اگه فرشته هم باشن لوسن😌😎مرینت:ادریننننن😠رومو به صورت قهر اونوری کردم. ادرین:الهی دورت بگردم شوخی کردم ع*شقم😄رفتم سمتش و گفتم:مگه قرار نبود اخم نکنی؟من طاقت نمیارم🤧مرینت:حالا که اصرار داری باشه😎الیا:بفرما نینو یاد بگیر تو اصن از این چیزا به من نمیگی😒نینو:خب چیکار کنم دو*ستت دارم دیگه چرا باید مثل این رفیق لوسم مسخره بازی در بیارم😂ادرین:واقعا که😒مگه تقصیر منه تو احساس نداری با دو*ست د*خترت قشنگ حرف نمیزنی؟😒مرینت:هی نینو وای به حالت یه کاری کنی الیا یه اخم کوچیک به صورتش بیاد😠نینو:بابا چتونه چرا همه حمله کردین به من؟😐خب چیه ببخشید...من حرفای رومانتیک بلد نیستم خو😕الیا:اشکال نداره ع*شق بی احساس من😙😂نینو:😐😐الیا:خب اقای اگرست چی شد که دوست جونی من به تو جواب مثبت داد؟😆ادرین:دلشم بخواد😎مرینت:ادرین راشتشو بگو منم میخوام بدونم چجوری دل منو اسیر خودت کردی؟😌💕(چرا از این بدبخت میپرسی خودت یعنی نمیدونی؟😂)
ادرین:لابد محو جذابیتم شده؟😎مرینت:بچه پر رو رو نگا😐الیا:خیلی خب بچه ها باید این خبر رو به کل بچه های مدرسه بدیم...همه رو جمع میکنیم توی همین اتاق😌مرینت:اتاقم میترکه که😐الیا:دیگه دیر شده😂(یه کلیک کرد روی موبایلش و تماس چندنفره با همه ی بچه های کلاس گرفت...توجه!به غیر لایلا😂)الیا:بچه ها همیگی جمع شید خونه ی مرینت اینا...سریععععع!وبعدش قطع کردم...(بعد از رسیدن بچه ها)ادرین:خیلی دلم واسه ی همتون تنگ شده بود😊بقیه:ما هم همینطور🤧الیا:حالا بعدا صحبتای دوری رو بکنین😂حرفای خییییلی مهم تری داریماااااا...(اینو که گفت با باوزش یه ضربه ی کوچیک به مرینت زد)مرینت:خخ خیییلی خب بابا میگم😂ادرین:میشه من بگم؟😊مرینت:خدا عمرت بده ارهههه😂ادرین:خب خواستیم بهتون بگیم که...منو مرینت قراره با هم ازدوا*ج کنیم😊رز:الهیییییی مبارکتون باشه پونی کوچولو های خوشکل😍(همون رز همیشگی😄ازش خوشم میاد خیلی پر انرژیه😊) کلویی:زیاد ناراحت نشدم و گفتم:خب...مبارک باشه ادرین جونم...و همینطور تو مرینت😔😊مرینت:یخورده دلم واسش سخوت ولییییی...دیدم نیاز به دل سوزی نیست یه کی رو واسه خودش پیدا کرده اونم کییییی؟😳للل لوووووکااااا😐😄میلن:کی به مرینت علاقه مند شدی ادرین؟ ادرین:من بهش علاقه مند نشدم...مرینت:چچچ چیییی😳ادرین:من دیو*ونش شدم😊مرینت:یه لحظه کل بدنم سست شد فکر کردم واقعا؟😄🤧(بعد از رفتن بچه ها...الیا و نینو هم رفتن)ادرین:دیگه شب شده عزیزم من برم؟ مرینت:.....(یخورده ناراحت شد و سرشو انداخت پایین)ادرین:چی شد یهو؟ دیدم داره گریه میکنه ولی خیلی کم...
نتیجه چالش داریم💕امیدوارم خوشتون اومده باشه🙂لطفا نظرات و یا ایراداتتون رو راجع به داستان بفرمایید و اگر خوشتون اومده لطفا لایک کنید❤🙏🏼
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشر کنید ممنونم❤🙏🏼نوشتن این پارت خیلی سخت بود خواهشا منتشر کنید😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج چ:برای من قراره اتفاق بیافتد🤯
یعنی من عاشقتم عشق داستان به این قشنگی ندیدم
ای خداااا مرسی خوشکلم🤧😍
اجو من از اسم ژاکلین خیلی خوشم میاد میشه برای بکی از رمانام بزارمش؟اخه گفتم شاید بزارم یه سریا بیان بگن ژاکلین کپیه اسمش ولی اصلا مثل رمان تو نیست اخلاق شکلش کای فرق داره
معلومه که نه اجی جونم منو تو که این حرفا رو نداریم هرکاری دوست داری بکن...منم حسابی حمایتت میکنم:)
ممنون اجو
عالی بود عزیزم😍😘
آجیه خوشگل خودمی
زودتر پارت بعدی رو بذار
ممنون اجی جونم....تو بررسیه از دیشب:(
معرکه بود اجی 😍♥خسته نباشی خیلی زحمت میکشی☺️🥳
ج. چ: اره یه بار تو کلاس قرانمون همه کلاس غرق سکوت بودن حتی معلممونم حرف نمیزد یهو نوشت یاا ای الناسسسسسس، حالا من کلا هنگ کرده بودم 😐
ممنون اجی خوشکلم❤خب خسته شده بود🤣🤣
اجی فرنوشا بد*بخت شدم 5 تا تست جدیدا
گذاشته بودم ولی همش رد شد چیز بدی هم نزاشته بودم اگه
اینجوری پیش بره دیگه تست نمیزارم
اجی هر تستی میزاری بیا بهم بگو اسمش چیه خودم برم نگاه کنم
سلام عالی بود اجی جونم پارت بعددددددددددددددددد
چ ج : همین امروز دختره یه ویس گرفته بود یعنی دستش خورده بود مادره
داشت دعواش میکرد میگفت اح*مق بزنمت له*ت کنم مغز فندوقی یعنی کل کلاس ترکیدن
من حتی ویسشو تو پیام های ذخیره شده ذخیر کردم همه استیکر خنده فرستاده بودن
ممنون اجی جونم....وااای خدا دلم واسش سوختتتت
عالییییی بود👌🏼👌🏼👌🏼
ممنونم
اصلا یه وضعی بودا
عالی ج چ:همه ویس پر کردن وسط کلاس گفتند هارمانم بابا نرده چا
واااای شما دیگه کی هستین:| خوش به حالتون
خخخ ما پسریم عاسق ازاریم
اره اشکالی نداره ولی حواستون باشه دخترا رو ازار ندید!
نه باو بروتو اپارات بنویس چالش هارمانم یه پسره هست اسمش امیره گذاشته کلاس ماهم عین ویدئو ی اونه