زندگی 202

اسم دختره هست جولیا و اسم برادرش هست رایتو.خب این دختر ۱۸سالشه و از ۱۱سالگی شروع به کشتن مردمو بچه ها کرد و با برادرش هم دست شد برادرش ۲۱ سالشه اون هیچوقت توی شرایط سخت کمک خواهرش نکرد با اینکه هم دستشه چون اینا اصلا چیزی به نام رحم نمی شناسن و با این قضیه مشکل ندارن شاید با خودتون بگید که پلیس اصلا دنبال اینا نیست؟!چرا هست اینا هر سال از یه کشور به یه کشور دیگه میرن و هزاران نفر رو مجروع میکنن یا میکشن ولی خدایی خیلی این دوتا خوشگلن کسی صورت واقعیه اینارو ندیده گریم میکنن هر بار با یه قیافه ی جدید فقط اینا اینجوری بزرگ شدن هیچوقت محبت ندیدن😞و همینطور رایتو از ۲سالگی بخاطر ضربه ی که پدرش به او زد تا ۷سالگی در بیمارستان تو کما بوده و وقتی از بیمارستان بیرون اومد کسی از مراقبت نمیکرد و مسخرش میکردن که این باعث شد اون دنبال این کارا بره و خواهرش را در یه حادثه عجیب غریب پیدا میکند و بزرگش کرد عین خودش

جولیا:رایتو دقیقا 1 سال شده که تو این کشور هستیم باید بریم تا گیر نیفتادیم،رایتو:نگران نباش فردا قاچاقی سوار هواپیما توکیو به کره میشیم،جولیا:چی ما دیگه تو خطر هستیم یه بلیط بخر بهتره،رایتو:من میرم تومیخای بمون،جولیا:اما اگه اکسیژن کم اوردیم چی،رایتو:فکر انوجا هم کردم،جولیا:اها باشه پس من میرم چیزایی که دزدیدیم و جم کنم بعدش میرم بیرون سمت منطقه ممنوع با قربانیا کار دارم،رایتو:ببینم مرده باشن میکشمت من ازشون باید یه چند تا سوال بپرسم،جولیا:حتما😏

از زبان جولیا:به منطقه ممنوعه رفتم که دیدم یکی از زندانیا داشت فرار میکرد،جولیا:کجا میخای فرار کنی ها😈بیا اینجا اون چاقو هم که رو زمینه برام بیار،قربانی:چ چش چشم،از زبان جولیا:چاقو رو گرفتم و چشم شو از کاسه دراوردم👁پر دستم شده بود خون چشمشو گرفتم و پرت کردم سمت یکی از قربانیا،جولیا:اگه همه شما سعی بکنین فرار کنید من چشای همتونو در میارم

از زبان جولیا:برگشتم خونه پیش رایتو،جولیا:رفتم منطقه ممنوعه یکیشون قصد داشت فرار کنه حسابشو رسیدم،رایتو:نکشتیش که،جولیا:نه فقط یه درس درس حصابی بهش دادم

رایتو:دختر تنبل صبح شده پاشو باید اماده بشی،جولیا:الان اماده میشم یه دیقه وایسا گریم کنم راستی دیروزز پیش قربانیا رفتی،رایتو:اره رفتم همشونو کشتم،جولیا:چی میخاستی ازشون بپرسی؟!میگفتی من بیام باهات،رایتو:نمی تونم بگم اصلا واسه همین ترو باخودم نبردم

از زبان جولیا:خب ما قاچاقی وارد هواپیما شدیم و رسیدیم من به سمت مسافر خونه رفتم و واسایلم گذاشتم و رفتم بیرون به سمت یه کوچه متروکه رفتم که یکی افتاد دنبالم من چاقومو داوردم که بزنم به اون یهو چشام تار شد و غش کردم وقتی بیدار شدم همون کسی که افتاد دنبالمو دیدم خیلس خوشگل بود

بهم گفت تو همون دزد هستی انچنانم عالی نیستی اسم من الکسه،از زبان الکس:میخای چیکارت کنم ها

خب یگین ببینم ادامه بدم یا فقط به درد داستان عاشقانه میخورم😂😂🤣🤣

تو نظرات بگین حتما 🥰😘

بچه ها دلمو نشکونید اگه اسمت متینه و ۱۵ سالته حتما تو نظرات بگو کن اسمت متین است باشه دنبال یکی هستم اخه😞😢😭😭