
سلام مجدد. خدمت شما پارت چهار🙃💕
کت نوار:اینکه با ستاره ها شکل کسی که ع،اش،ق،شیم رو تصور کنیم. لیدی باگ:چقدر قشنگ....که یهو کت نوار نشست روی زمین و بهم گفت هی بشین کنارم و بیا اینکار رو با همدیگه بکنیم.لیدی باگ:نشستم کنارش و گفتم ولی اخه چجوری؟ کت نوار: خیلی سادست، به اسمون نگاه کن و با کمک ستاره ها کسی که عا،شق،شی رو تصور کن. لیدی باگ:به اسمون نگاه کردم و تنها کسی که تونستم ببینم ادرین بود . کت نوار: تونستی اینکار رو بکنی؟لیدی باگ: اوهوم. با اینکه اسمون سیاهه اما چشمای قشنگ اون هنوز داره میدرخشه. کت نوار:یک کوچولو ناراحت شدم ولی به روی خودم نیوردم.چون خوشحال بودم که حالش بهتر شده بود. خودمو جمع و جور کردم و گفتم خب اون چه شکلیه؟لیدی باگ:امم یکم دستپاچه شدم و گفتم خب اون چهره ی خیلی زیبایی داره اما....کت نوار:اما چی؟ لیدی باگ:اممم خودت که بهتر میدونی هویت هامون باید مخفی بمونه🤦♀️🤷♀️کت نوار: واقعا نمیتونم درک کنم چرا نباید هویت همو بدونیم اما نمیخوام تحت فشارت بزارم😞لیدی باگ: دیدم بازم ناراحت شد برای همین بحث رو عوض کردم و ازش پرسیدم
لیدی باگ:واو پیشی اینجا خیلی قشنگه. راستی گفتی راه حلی که مادرت بهت میگفت برای بهتر کردن حالت چی بود ؟کت نوار:اینکه با ستاره ها شکل کسی که ع،اش،ق،شیم رو تصور کنیم. لیدی باگ:چقدر قشنگ....که یهو کت نوار نشست روی زمین و بهم گفت هی بشین کنارم و بیا اینکار رو با همدیگه بکنیم.لیدی باگ:نشستم کنارش و گفتم ولی اخه چجوری؟ کت نوار: خیلی سادست، به اسمون نگاه کن و با کمک ستاره ها کسی که عا،شق،شی رو تصور کن. لیدی باگ:به اسمون نگاه کردم و تنها کسی که تونستم ببینم ادرین بود . کت نوار: تونستی اینکار رو بکنی؟لیدی باگ: اوهوم. با اینکه اسمون سیاهه اما چشمای قشنگ اون هنوز داره میدرخشه. کت نوار:یک کوچولو ناراحت شدم ولی به روی خودم نیوردم.چون خوشحال بودم که حالش بهتر شده بود. خودمو جمع و جور کردم و گفتم خب اون چه شکلیه؟لیدی باگ:امم یکم دستپاچه شدم و گفتم خب اون چهره ی خیلی زیبایی داره اما....کت نوار:اما چی؟ لیدی باگ:اممم خودت که بهتر میدونی هویت هامون باید مخفی بمونه🤦♀️🤷♀️کت نوار: واقعا نمیتونم درک کنم چرا نباید هویت همو بدونیم اما نمیخوام تحت فشارت بزارم😞لیدی باگ: دیدم بازم ناراحت شد برای همین بحث رو عوض کردم و ازش پرسیدم
تو هم ع،ش،ق زندگیت رو تصور کردی؟کت نوار:نه فقط محو تو شده بودم. لیدی باگ:ای پیشی شیطون!😜 خب الان تصور کن.کت نوار:خب...کردم. لیدی باگ:اون چه شکلیه؟کت نوار:چشمای ابی که میتونی توی اونا غرق بشی. موهای سرمه ای مثل اسمون شب کریسمس.لیدی باگ:واو عجب دختری🙄☺کت نوار:یعنی هنوز متوجه نشدی اون دختر رویایی خودتی؟ لیدی باگ:یکم سرخ شدم و بهش نگاه کردم هیچی نگفتم.چند دقیقه با هم به اسمون نگاه کردیم و بعد از یکم سکوت گفتم من دیگه باید برم.از روی زمین بلند شدیم و بعدش گونش رو بو،سی،دم و بهش گفتم ممنون پیشی جون خیلی خوب بود. کت نوار:نیاز به تشکر نیست تو هروقت نیاز به من داشتی من کنارتم . لیدی باگ:ممنون پیشی☺(رفتن خونشون)مرینت:از بالکن اومدم توی اتاقم و گفتم تیکی اسپاتس اف . تیکی:حالت بهتره الان . مرینت:اره تیکی خیلی حالم بهتره. دراز کشیدم که بخوابم . تا اومدم چشمام رو ببندم عکس ادرین روی دیوارم رو دیدم
توی ذهنم گفتم واقعا برای چی ادرین منو رد کرد؟!😭مگه دختری که اون ع،ا،ش،ق،شه چه شکلیه؟اگر بفهمم شاید تونستم راحت تر با خودم کنار بیام.نکنه کاگامیه؟نه نه اون نمیتونه کاگامی باشه اونا قهر و اشتی زیاد داشتن.نکنه کلویی باشه؟وای نه ادرین از ادمایی که انقدر لوس و بی ادبن خوشش نمیاد.آه...من هیچوقت نمیفهمم کسی که ادرین ع،اش،ق،شه کیه و باید کنار بیام😞بهتره بگیرم بخوابم😞(صبح شد)ادرین:باید برم مدرسه.واقعا احساس فوق العاده ی دارم دیشب خیلی خوب بود با بانوم.اما واااای نه پلگ باید امروز با مرینت روبرو بشم. نه نه نه نه من واقعا احساس بدی دارم نسبت به کاری که باهاش کردم.پلگ:نگران نباش ادرین دخترا همینه مثل پنیر وقتی که بهش جواب رد بدی دیگه از دستشون میدی و نمیتونی باهاشون روبرو بشی🙄🤪 ادرین:اما پلگ مرینت دوست منه نه یه دختر عادی ما هر روز با هم روبرو میشیم و من مطمئنم که هیچوقت رابطمون مثل قبل نمیشه...آه باید باهاش کنار بیام اونم دختر عاقلیه و مطمئنم باهاش کنار میاد😞مرینت:وای تیکی من مطمئنم که رابطم با ادرین مثل قبل نمیشه. تیکی:اشکال نداره مرینت امروزم یه روز عادیه و میگذره. مرینت:باشه😞 داشتم میرفتم مدرسه اما سرم رو پایین گرفته بودم که با ادرین مواجه نشم. ادرین:خیلی نگران بودم که یه وقت مرینتو ببینم. مرینت:داشتم راه میرفتم که یهو به سرم خورد به یه چیزی نزدیک بود بخورم زمین که دیدم یهویی یکی بازوهامو گرفت. سرمو بالا بردم و دیدم لوکائه . انگار اومده بود تا جولیکا رو برسونه.
لوکا:حالت خوبه؟ مرینت: اممم. سلام لوکا تو اینجا چیکار میکنی.؟ لوکا:بازوش رو ول کردم و ادامه دادم امروز جولیکا یکم پاهاش درد میکرد برای همین من رسوندمش! مرینت:اهان . چه خوب شد دیدمت الان چطوره؟ لوکا:خوبه رز کمکش کرد تا از پله ها بره بالا. مرینت:خب ممنون که حواست بهش هست میبینمت. لوکا:میبینمت. ادرین: مرینتو دیدم که با لوکا دارن صحبت میکنن. خوشحال شدم که حالش بهتره. نینو:اوه رفیق بازم دیر کردیاااا!ادرین: اینقدر گیر نده رفیق بریم تو کلاس. مرینت:داشتم میرفتم تو کلاس که الیا اومد پیشم و دستم رو محکم گرفت و من دووند سمت کلاس و گفت وقت برای حرف زدن نداریم بازم دیرت شد. ادرین:اومدم مرینتو دیدم ولی نتونستم هیچ واکنشی نشون بدم و نشستم. مرینت:داشتم دوباره محو ادرین میشدم که الیا یه نیشگونم گرفت تا خودمو جمع و جور کنم. وقتی به خودم اومدم توی دلم گفتم ادرین تا زمانی که نزدیکم باشه منو جذب خودش میکنه پس باید ازش فاصله بگیرم. به خانوم بوستیه گفتم میشه برم پیش لایلا بشینم؟بوستیه:بله عزیزم ولی زود باش. ادرین توی ذهنش:متوجه شدم مشکلش منم چون مرینت بکشیش هم پیش لایلا نمیشینه. خیلی ناراحت شدم چون مرینت هیچ وقت از من دوری نمیکرد😞😞
مرینت:نشستم پیش لایلا وای خدا شروع کرد. لایلا:اوه مرینت جونم چه اتفاقی افتاده؟😒 مرینت:تا زمانی که تو با من صحبت نکنی هیچ اتفاقی نمیوفته(بچه ها یعنی اینکه نمیخواد لایلا باهاش صحبت کنه)(کلاس تموم شد)مرینت:رفتم توی دستشویی که با تیکی صحبت کنم بهش گفتم تیکی خیلی برام سخته که از ادرین دوری کنم اما چاره ای ندارم تیکی:درک میکنم. راستی مرینت کلاس شمشیر بازی رو چیکار میکنی چون اقای دارژانکورد(مربی شمشیر بازی) گفته که مربی تو ادرینه. مرینت:وای نهههه تیکی اینو به کل یادم رفته بود.تیکی:اشکالی نداره هیچ عکس العملی نشون نده . مرینت مجبورم😞😞😞ادرین:اوه نه امروز باید با مرینت شمشیر بازی یاد بدم.خیلی خب من مجبورم.نکنه اون نخواد.(کلاس شمشیر بازیشون شروع شد)ادرین:اممم سلام مرینت. مرینت:سلام...لطفا شروع کنیم. ادرین:خیلی خب ببین باید پای چپت رو بیاری جلو . مرینت هم اینکار رو کرد. (کلاسشون تموم شد)من بهش کلی حرکت دادم که انجام بده و انجام میداد اما حتی یک کلمه هم باهام حرف نزد.😞خیلی خب نمیتونه اینجوری ادامه پیدا کنه🤕رفتم توی رختکن دخترا و دیدم لباسش رو پوشیده بود و دارشت کلاهشو در میاورد. مرینت میتونیم خصوصی صحبت کنیم. سرشو طرفم برگردوند و گفت:اممم ، البته ولی لطفا همینجا من باید برم سر کلاس هنر. ادرین :باشه زیاد وقتتو نمیگیرم...راستش خواستم بگم.....
خب اینم پارت جدید خدمت شما. لطفا نظرات و ایراداتون رو در کامنت ها منتشر کنید و اگر خوشتون اومده با لایک هاتون خوشحالمون کنید💕🙏🏻🙃
ناظر محترم تستچی لطفا منتشر کنید🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رفت تو لیست منتخبم ❤
ناموسا؟😐
لیدی به کت گفت که عشقش اونو رد کرده
کت یخورده هم به این فکر نکرده منظور لیدی شاید دیروز توی پارک مری و آدرین باشه؟😐
خب توی یک روز خیلیا شکست عشقی میخورن😐
البته در اینکه ادرین خنگه شکی نیس❤😐
خیلی خوبببببببببب
پارت بعدی رو کی میزاری؟
معذرت سوییتی. گوشیم خراب بود تازه درست شد برای همین پارت بعدی رو تازه گذاشتم. تو صف بررسیه
عالی بود
میسی
عالی بود
سوییت خودمی😘