
سلام من اومدم با پارت هفت دوستان خواهش میکنم حمایت کنید این فقط لایک ها و کامنت های شماست که به من امید میده
داستان همچنان از زبان ادرین) : گفتم باشه اومدم و قطع کردم به مرینت گفتم من میرم حرف زدن باشه برای بعد گفت باشه رسیدم شرکت نینو اومد جلوم گفتم بیا بریم اتاقم و بر دمش تو اتاق گفتم خب کار کی بوده
گفت کار همین خانم راسی گفتم مطمعنی گفت آره و یه فایل صوتی گذاشت با صدای لایلا (اینایی که میگن صدایی که نینو ضبط کرده ) دوپنچنگو به یه بهونه از اتاقش بکش بیرون و مدارک و بزار یه جا باشه که آقای اگراست راحت بتونه ببینه اما اون دختر نه (منظورش مرینت ) اگرم ندید وارد فاز دوم نقشه میشیم بتچا تحدید مجبورش میکنیم قرار داد شو با شرکت اگراست به هم بزنه
و فایل تموم شد گفتم اینو کی ظبط کردی گفت بعد از این که تو رفتی داشت پشت یه دیوار تلفنی حرف میزد نییخوای اخراجش کنی گفتم چرا اما اول باید با پدرم صحبت کنم و به سمت اتاق پدرم حرکت کردم و غزیرو باهاش در میان گذاشتم با اخراج لایلا موافقت کردمنم بر گشتم اتاقم نشستم پشت میزم گفتم خانم راسی میشه بیاینن و اومد فرم استا فا رو گذاشتم جلوش گفت میخواین اخراجم کنید
گفتم بله ما تو این شرکت به کارمند خیانت کار احتیاج نداریم گفت از چی حرف میزنید گفتم انکار نیازی نیست بعد به نینو اشاره کردم که اون فایل و پخش کنه و پخش کرد (حالا بعدا میفهمید لایلا چرا اون مدارکو دزدیده )خانم راسی هم ناچار امضا کردو رفت پدرم اومد تو گفت فردا باید به یه سفر بری هماهنگی مراسم شو مد انجام شده گفتم منظورتون همون مراسمی که آقای دوپنچنگ برای هماهنگیش رفته بود گفت آره گفتم باشه آماده میشم
از زبان مرینت: امروز قرار بود به یه سفر برم یه سفر خسته کننده یه پیراهن یقه قایقی پوشیدم و یه دامن طوسی تا زانوم رفتم صبحانه خوردم بعد از صبحانه به پدرم گفتم نمیخواین کلید عمارتی که تو لندن داریم و بهم بدین گفت متاسفانه در حال تعمیر گفتم یعنی باید با پسر آقای اگراست تو یه خونه بمونیم گفت آره گفتم باشه و رفتم چمدون مو آوردم و از همه خداحافظی کردم و راننده شخصی منو رسوند فرودگاه دیدم ادرین یه گوشه وایستاده رفتم سمتش سلام کردم و رفتیم سوار هواپیما شدیم من یکم از پرواز میترسیدم ادرین گفت از پرواز میترسی گفتم یکم گفت این جوری که رنگت پریده بعید میدونم یکم باشه گفتم همیشه یکی دستمو نمیگرفت و ادرین دستمو گرفت و اون یکی دستشو دور شونم حلقه کرد و هوا پیما بلند شد خلاصه رسیدیم لندن و رفتیم عمارت اگراست که تو لندن داشتن وارد شدیم به ادرین گفتم اتاق کجاست گفت طبقه بالا پنج تا اتاق هست یکی شو انتخاب کن گفتم باشه و رفتم سمت پله همین که پامو گذاشتم رو اولین پله پام پیچ خورد ادرین منم گرفت گفت خوبی گفتم آره خواستم بلند شم نتونستم ادرین یه دستشو دور کمرم حلقه کرد و یه دستشو برد زیر زانوم و از پله ها بالا رفت رسیدیم به یه اتاق فهمیدم اتاق ادرین چون بوی عطرش همه جا پیچیده بود شاید سالی یه بار این جا نیومد اما بازم بوی عطرش همه جا را پر کرده بود
دوستان تروخدا لایک کنید و کامنت بزارید این اسلاید اخروی سه بار تایپ کردم تایپ نمیشد تازه مامانمو میگه آنقدر نرو توگوشی از اون روز چند بار دعوام کرده اما من فقط به خاطر شما تند تند پارت میدم پس حمایت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون خیلی خوب دوست دشتنی خیلی خیلی ذهن خلاقی داری که میتونی انقدر خوب این ماجرا هارو بنویسی دستت درد نکنه بازم ممنون واسه ایت دستانای خیلی خیلی خوب 😍😍😘😘
عالی بودی بی نظیر بود داستانات لایک هم شدی البته لاک هایت زیاد بود گمون نکنم لایک من ارزش زیدی داشته باشه
منم همین فکرو می کردم
اهان
خیلی عالی بود بعدی
مشغول نوشتن شم
ممنون
خیلی قشنگ بود لایک کردمـ 💜😘 راستی عاشق پروفایلتم 🤤 میگم میشه یه تست در مورد عکسای خنده دار و جوک بذاری 😂
اگر بتونم میزارم اجی
اگر بتونم میزارم اجی
باشه😘❤
اول خوندم کامنت اول دادم لایک اول کردم
ممنون بابت حمایتت