
سلام گوگولیا خوبین انشالله همیشه سلامت باشین اینم از پارت ۸ لایک و نظر یادتون نره فقط بخاطر کت نوار و لیدی باگ 🥺🥺🥺🥺🥺🥺😍😍😍😍😍😍😍🐾🐞
نویسنده 📝:فردا شد حالا میریم به سمت خونه ی آدرین 🏰از زبان آدرین:از شب تا صبح تو فکر لیدی باگ بودم. پلک⚫:داشتم به تلویزیون تماشا میکردم که دیدم مایورا داره از پشت بوم ها مثل قورباغه😂 میپره ام ادرین!! ادرین🐾:بله ؟ پلک:بیا بیا اینجا انگار طاووس باز هم بال هاشو در آورده ادرین:چی مایورا؟؟😨 خب پلک وقت شکار طاووسه پلک تبدیل گربه ای 🐾💥💥رفتم کنار مایورا و گفتم به به طاووس خانم چرا اومدی بیرون فکر نمیکنی یه شکار چی که درست جلوت است و ممکنه شکارت کنه 😏مایورا🦚:خب فکر نمیکنم یه گربه طاووس رو شکار کنه😈 کت:بگی یا نگی من خودم تو گروه گربه سانان هستم و بهش حمله کردم مایورا:دیدم یهو کت مثل شیر🦁 بهم حمله کرد که یه لگد محکم زد به شکمم😖
مایورا پرت شدم و افتادم زمین یهو شکمم درد گرفت درد خیلی زیادی داشتم 😖😖کت نوار🐾:مایورا چش شده چرا بلند نمیشه انگار به شکمش ضربه ی خیلی بد و خطرناکی زدم خواستم معجزه گرش رو بردارم چه حسی اومد تو دلم گیج شده بودم😣نمیدونم چی شد حال گرفتم معجزه گرش رو نداشتم مایورا🦚:منتظر چی هستی چرا نمیای معجزه گرم رو بگیری 👿کت:امروز نه ولی یه روز قراره بفهمم کی هستی بهتره آرزو کنی هیچوقت اون روز نرسه🤬🤬😠و رفتم مایورا:😳😨😧😦 نویسنده :کت رفت خونه و تغیر شکل داد که پلک⚫:آدریییییییین🤬🤬🤬🤬ای احمق ای نادون چرا معجزه گر ش رو بر نداشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ادرین:پلک نمیدونم یه حسی بهم دست داد نمیدونم 😒😒😞😓😓😩😣😣بزارش برای فردا نویسنده📝:خب حالا بریم به سمت خونه ی مرینت از زبان مرینت🐞:
داشتم به حرف های دیروز کت نوار فکر میکردم بیچاره کت 😓😓😓من چی کار کردم من این همه دلش و شکستم هی با یویو میزدم سرش ولی اون اعصبانی نمیشد من خیلی بدَم 😖😖😖باید دیگه این کار هارو کنار بزارم تیکی تو میدونستی تیکی🔴:چیو؟ مرینت:که کت نوار مادر نداره تیکی🔴:خب آره ولی بهت نگفتم چون ممکن بود به هویتش پی ببری ممکنه تحت تاثیر شدوهاکمات قرار بگیره مرینت:اووو باش که یهو دیدم یکی شرور شده که آلیا بهم زنگ زد آلیا در تلفن:مرینت یه ابر شرور اینجاست زود تغیر شکل بده من دارم بچه ها رو به جای امن میبرم اگه به من یا نینو احتیاج داشتی زنگ بزن مری:باش آلیا فقط زود باشین برین به مدرسه اونجا جاتون امنه الیا:باش بای 🤫 مرینت:تیکی اسپاس آن 🐞💥💥💥
از زبان آدرین:هی داشتم به خودم میگفتم که حالا این قضیه رو چجوری به لیدی باگ بگم که دیدم یه ابر شرور هست گفتم پلک آماده ای ؟؟ پلک؟ پلک؟ پلک ؟پلک پلک پلک پپپپپپپپلللللللللللللک؟؟؟😑😑😑😑😑😑پلک⚫:زهرمار🤣🤣 ادرین:آماده ای ؟ پلک:او او مشترک مورد نظر خاموش میباشد 🤐🤐ادرین:خاموش نباش وقت تغیر شکله پلک کلوزت💥💥💥 رفتم دیدم لیدی باگ داره میجنگه لیدی🐞:پیشی اومدی ؟ کت:نه لیدی:آفرین بریم کت:کجا خونه خاله اینا 🤣🤣 لیدی :اره شیرنی هم میبریم کت:باش بریم دیر میرسیم لیدی :کت مسخره بازی بسه مراقب باش نویسنده: قدرت شروره این بود که به هر کسی شلیک کنه اون به کارتون تبدیل میشه. کت نوار :اون شروره کیم بود دیدم که لیدی باگ از گردونه ی خوش شانسیش استفاده کرد یه شامپو بود حواس لیدی باگ پرت شده بود کارتون شرور به لیدی باگ شلیک کرد لیدی باگ مراقب باش و من خودمو هل دادم و به من خورد

لیدی باگ🐞:از گردونه ی خوش شانسی استفاده کردم یه شامپو داد داشتم به همه جا نگاه میکردم که ببینم باهاش چی کار میشه کرد که کت نوار گفت مراقب باش منو هل داد و من افتادم تا چشمام رو باز کردم دیدم😳😳چی چی کت نوار کجاش چی این کیه؟ ؟؟ جان السا😱😱 کت یا السا:چشمام رو باز کردم که عه از کی من لباس آبی دارم چی موی من که این رنگی نیست ها چی شده اَاَاَاَاَاَاَ این چه وضعشه چرا اینطوری شدم ها من السا شدم 😱😱😱😱😱😱به دستام فشار دادم دیدم از دستام یخ تولید میشه❄❄لیدی :کت تویی؟؟😨😳 کت،السا:آره فقط قیافه ام عوض شده وایی کت این لباس این مو این کفش ها خیلی بهت میان پیشی 😂😄😄😏😏😏😏😏😏😏😏کت،السا🐾❄:الان میخوای اعصبانیم کنی حالا چه دیدی ببین بجای پنجه یخ در آوردم 😏😎😎😎لیدی:احسنت😏😏😒😒

نویسنده:بچه ها کت الان السا شده پس برای همین فقط السا مینویسم)السا:دیدم کارتون شرور داشت به لیدی باگ هم شلیک میکرد با تمام قدرتی که در دستام و پاهام داشتم استفاده کردم و پامو کوبیدم زمین و از کنار پاهام یخ اومد بیرون کلاً همه جا یخ شده ❄و کارتون شرور سُر خورد و افتاد زمین لیدی باگ :همینه السا ؟السا کت دارم صدات میکنم السا:نمیشه کت صدام کنی به اسم جدیدم هنوز عادت نکردم😑 لیدی :بهتره عادت کنی همینطوری سرگرمش کن منم میرم بالای برج اونجا که اومدی دیگه خودت میدونی دیگه السا:آره بانو تو برو نویسنده:السا با دستاش هی یخ هارو به این طرف و آن طرف پرت میکرد کارتون شرور :اههههه سرم گیج رفت آخه چرا تورو به السا تبدیل کردم شدوهاکمات🦚🦋:زود باش معجزه گرش رو بگیر👿👿😡😠🤬🤬🤬
لیدی باگ🐞: زود رفتم بالای برج ایفل و شامپو رو ریختم زمین و دیدم السا و کارتون شرور دارن میان اینجا زود رفتم کنار السا❄:لیدی باگ با دستش نشون داد که شامپو کجا ریخته شده بود آخه شامپو بی رنگ بود و از شامپوی ریخته شده کنار رفتم و الکی گفتم آخ پام نویسنده: کت الکی گفت و کارتون شرور اومد و لیدی باگ با یویو السا رو کشید و کارتون شرور لیز خورد و آکوما که کارتون شرور افتاد زمین شکست لیدی باگ🐞 :همه چی رو درست کردم خدافظ پروانه کوچولو دیدم کت به خودش تبدیل شد لباسش عوض شد و موهاش ناپدید شد کت:به خودم اومدم آخریش تموم شد لیدی باگ:کت حالت خوبه ؟کت:آره لیدی باگ:خوشحالم باز هم همین شکلت رو میبینم دلم برای این قیافه ات تنگ شده بود و پریدم بغلش کردم کت:لیدی اومد جلو و پرید بغلم 😳😳
یهو که پرید بغلم کم مونده بود بیوفتم ولی خودمو نگه داشتم منم بغلش کردم منم واسه خودم تنگ شده بود لیدی باک:عجب جمله ای گفتی هااا اینو استوری کنم تو اینیستا کت:آره بکن . خب تموم شد امید وارم خوشتان بیاد تورو خدا نظر و لایک فراموش نشه و منتظر پارت ۹ باشین باشه خدا نگهدارتان 🤩🤩😍😘😘😍😍🤩😘🤩😍😍😘😘😘عزیزای دلم و یادتون باشه به استوری لیدی باگ نگاه کنین😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود ♥️
دو هفته شد بعدی کو
والا خیلی وقته گزاشتم🙁🙁☹ هنوز تو صف هست
میشه داخل مسابقم شرکت کنی؟
حتما مسابقه ات چی هست حالا
عالی
عالیییییی پارت بعد رو زود بزار😍😂
چشم