عشق سیاه سفید

داشت تو بغلم گریه می کرد می گفت فرار کن نمیری آرامش کردم کمکم خودم خوابم بر د ...کاترین صبح بیدار شدم ...دیدم دیوید کنار دارد کشیده .....این چرا اینجایست ...دیوید ..تو خوبی ...اره چطور ...تب نداری ....دست گذاشت رو پیشونیم

تب داری ....واقعا اره ....بعد کابوس ...که می بینم اینور میشم .....دیشب اذیتت کردم ...نه ....وای وقتی تنهایی چیکار می کنی ....تا صبح گریه می کنم ....ترسیدم چیزیت شه ‌‌‌....دوباره آمد دست گذاشت رو پیشونیم .. بهش گفت مشکل از اینجا نیست ...دستش گذاشتم رو قلبم .... واقعا ..مشکل از اینجاست ...اره ‌‌‌‌‌... چته آنقدر سرد اصبی برخورد می کنی

...چیزیم نیست .... مطمئن ....اره ...میرم برات یه ...چیز درست کنم ...نه نه .....رفتم ....دم آشپز خونه.... داخل نمیری .... چرا دلم نمیاد ....بیا برو انور ....شما پسرا دل ندارین ....چرا داریم ...فقط بعد مجبوریم. ...بعد چندسال ...قلب ...دلمو ...به یکی اهدا کنیم ...مسخره بازی در نیار داری تو تب میسوزی ... آنطور لجباز می کنی ....رفتم استراحت کنم ...دیوید ...آشپز خونه ام. نترکونی

من استادم ‌‌‌‌‌...امید وارم همین طور که می گی باشه ...تو چرا بجای ...مهندس ...دکتر یا آشپز نشدی ....قسمت بود با تو درگیر شم ....دیوید تو عاشق منی ....نه که تونستی ....خدا بهم رحم کنه ...چرا ...چیزی تو می خوای به خوردم بدی ...امیدی به زندگی ندارم ‌....

دیدم داره بارون می یومد ...رفت پشت پنجره سریع ..پالتوم برداشتم ....رفتم بیرون ....کجا میری ...کاترین ....دیوید رفتم ...دنبالش ...دیدم نشسته رو پله ..یهو زدی بیرون ...دارم بارون نگا می کنم ..قشنگیه نه ....اره ....نشست پیشم وقتی بارون می بینم ...احساس آرامش می کنم ...با خودم می گم اگه دیگه این بارون نبینم چی ....یهو ..هم زمان ...باهم گفتیم ....دوست دارم ...ذهنم خوندی ....بیا بریم داخل ..بدتر نشی ...نه ..دیدم دیوید زد به شونش ...گفت ..بیا ....منظورت چیه ...کشیدم تو بغلش ...

اوایل که آمده بودم لندن از اینجا خوشم نمی یومد ...ولی بعدش ...که تغییر فصل ها رو دیدم ...نظرم عوض شد ..ولی از یه چیز خوشحالم ...که تو رو دیدم .... دیوید خانواده مشکل درست کنن ....منو تو .‌...یه گوشه این دنیای سیاه سفید باهیم ‌‌....

اوایل که آمده بودم لندن از اینجا خوشم نمی یومد ...ولی بعدش ...که تغییر فصل ها رو دیدم ...نظرم عوض شد ..ولی از یه چیز خوشحالم ...که تو رو دیدم .... دیوید خانواده مشکل درست کنن ....منو تو .‌...یه گوشه این دنیای سیاه سفید باهیم ‌‌....

بارون بند آمد رفتیم داخل ...تو آشپز خونه ...بودم ...یه فکر شیطلانی به سرم زد ...شیر آب باز کردم ...آب پاشیدن به دیوید ....کاترین چیه ....شروع کردیم ...بهم آب پاشیدن .... خیس آب شدیم ....یهو لیز خوردیم افتاد زمین ...چی شد ...خوردم زمین ...خوبی کاترین ....عالیم ...خیس شدی ...توهم ...تا حلا آنقدر بهم خوش نگذشته بود ...بچه شدیم ....بودیم ... موهات ..‌‌لباسات...دیوید ...بامزه. شدی ... خودتو دیدی ...نه ...آشپز خونه ام نابود شد .... اشکال ندارن ....در می زدن کیه ...وای نه ‌..دیوید تو برو ..باشه رفتم ...درو باز کردم دیوید فیلز ...تو چرا خیسی ...کاترین کو ‌....

کاترین تو چرا خیس ...باز باهم دعوا کردین ...یه روز نمی تونم بزارم شما دوتا پیش هم باشید ...فیلز چی می گی ...ما داشتیم باهم شوخی می کردیم ....تو چرا تب داری بدنت داغه ....کاترین می کشمت ..رفتم پشت دیوید قایم شدم ...فیلز ولش کن ..دیوید تو چرا بچه شدی ...فیلز بخدا دعوا نمی کردیم ...در می زنن ..دیوید تو نرو ..این منو می کشه ...رفتم درو باز کردم ...دنیل بود ....دادش چرا خیسی ...به تو چه ...داری با کاترین زندگی می کنی...ببند کاترین گفت از حقوق هروتون کسر میشه ...چرا ساعت کارای داری با رییس بحث بی می کنی دیوید تو یه چیز. بگو ...ریس اونه ...یعنی چی آخه ...اعتراض داری ...یک ماهش کنم ‌‌....

بریم دنیل ...تا اخراج نشدیم ...‌پدرومحکم بستن رفتن ...منو دیوید زدیم زیر خنده ...تا اسم حقوق میاد خنگ میشن ...دیوید بریم ایتالیا ...چرا ...یکم از اینجا دور شیم ...باشه ...برای آخر هفته بلیط بگیر ... ممنون ....لباسامون عوض کردیم ...سوپ جهانی آماده شد ...‌د بوید من لب به این می زنم ...چرا می ترسم ...بخور ...خوردم دیدم خوشمزه بود من که می خواستم بکشمت چرا داری میخوری ...واقعا خیلی خوشمزه اس ...ببخشید ..بعد که خوردم دیدم یهو دیوید بوسیدم ....