عشق سیاه سفید

الان داری چیکار می کنی انگار تب داری ...نه ....چیکار می کنی ...هیچ.....نگاه می کنم ....داری زیادی نگاه هم می‌کنی ....کمه ...چرا ....یع تصمیم ...گرفتم ...دیگه نمیرم ایتالیا.چرا؟....باتو بیشتر خوش میگذره ... جدی ...اره ....

اره ...من اونم مثل زوج های عادی دیگه بودیم که عاشق میشن دعوا می کنن ..تصمیم گرفتم برای تفریحی بریم برای تفریحی کره بلیط رزرو کردم شب بود رسیدم داخل هتل که رزرو داشتیم موندیم صبح پاشدم تمصیم گرفتم برا صاحل ..با اینکه سرد بود قشنگ بود ...بعدش رفتیم داخل کوچه قدم بزنیم ولی نتونستم غذا نخوریم استادیم کنار یه ایستگاه یه خانم با چرخ دستی بود کل غذا هاش امتحان کردیم برام جالب بود ... شب داشتیم بر می گشتیم بارون گرفت چتر نداشتیم رفتیم زیر استیگا اتوبوس کاترین بله دستم گرفت کشید بدو بدو رفتیم هتل خیس آب بودیم موش آب کشیده ...روانی خیس شدیم ...خوش گذشت ...

وای کل لباس خیس شد .. آمدیم کره یاد آوری می کنم ....یاد آوری می کنم آمدیم توسط تو خیش شدیم ..فردا میرم کجا ...شهر بازی ...نه ...اره ... صبح شد دوباره پا شدیم رفتیم شهر بازی ...کاترین واقعا میخوای ترن هوایی سوار شی ...اره...رفتیم ترن هوایی ...دیوید حالش بد بود ...پیاده شدیم ...حالم بده کاترین چرا میخندی ...دنیا عوض شده ....بس کن ...حالم داره بهم میخوره سرم گیج می‌ره ...بیا آب ...تو تیر اندازه می کنی از تر ن هوایی می ترسی ...اره همه یه ترسی دارن حتی خودت ...اره بیخال ...رفتیم ماشین سواری ...بعدم رفتی تیر اندازی ...دیدم دیوید تفنگ گرفت ... دقیقاً همش به هدف میخورد یهو همه نگاه کردن ....تفنگ از دست دیوید گرفتم من بلدم ....منم زدم به هدف ...معلوم شد مال خودمی ....الان این که عروسک ..میخوای چیکار ..‌‌...برا بچه ام ‌‌....جلو دهنش گرفتم بس کن ....بعد رفت یک لباس مخصوص کره پوشی دیم عکس گرفتیم ...رفتیم نودل بخوریم .....اون چند شب بهترین شب زندگیم با دیوید حساب می کنم چون فقط من اون بودیم کل کره ...متونم بگم اونجا کسی من اون نمشناخت ...راحت بدون فکر اینکه یه لحظه به چیزی میترسم فکر کنم

صبح بود داشتیم چمدون می بستیم یهو زل زدم به آب دریا ...دیوید کاترین ....چرا نشتی زل زدی به صاحل ...دلم نمیاد برم ... قشنگنه ....ممنون ...بخاطر اینکه یه هفته ...بی برو برگشت ...باهام بودی ....چت شد یهو ...دلم تنگ میشه ...باز میایم ...با تو با بی تو ....اینجا باز یه چیز انگار جا گذاشتم ...بغلش کردم گفتم ... منو تو قوی اینم ایم ...پرواز نه یه ساعت مونده ....بریم ....وقتی با ماشین رد می‌شدیم ....انگار یه دلهره تو دلم بود ترس نگرانی

بعد چند ساعت رسیدم لندن ....رفتم خونه لباسام عوض کردم رفتم دکتر نوبت داشتم برای بیماری ...رفتم داخل ....حرف که دکتر میزد ترس تو دلم بود ...از چیز که می ترسیدم سرم آمد ...من یا باید عمل شیم ‌‌‌‌‌...یا سه ماه دیگه بمیرم ...قبلا برا مهم نبود بمیر یا زنده باشم الان دلیل مهم بود با گریه از بیمارستان آمد بیرون تصمیم گرفتم دیوید نمی بینم تا راحت تر قبول کنه که من نیستم ساکن جمع کردم رفت اردوگاه مورد علاقه مادرم جایی که همیشه باهاش بودم ...دیوید زنگ زدم کاترین جواب نمی داد ..رفتم دم در خونش جایی مورد علاقه اش ....پرتگاه ...شرکت هیچ جا نبود سخت بود برام دو روز نبود ...سر درد داشتم مثل دیونه ها تو کوچه خیابون دنبالش بودم

رفتم شرکت ...دنیل چک کردی نبود ...کجاست ... مطمعن ی همه جا گشتی اره ...دیوید ...چیه نرو اصبابم ...خوردش خورد هست ...یه جا هست ...کجا اردوگاه..کدوم همون که کاترین با مادرش می‌رفت اونجا .....کجاست ....آدرس همون جاست ...چند کیلمتر راه دویست ...هواست بده از اردوگاه سر از بیمارستان در نیاری ...چرت نگو ....هواست باشه ...باش ...اصبی ..بود احساساتم قاطی شده بود ....نمی دونم چطور رسیدم اونجا ...فقط دنبال یه اسم بود کاترین پیریس ...شماره اتاق پیدا کردم دیدم کلی در زدم دیدم باز کرد ....اینجا برو داخل ...چرا رفتی مغز یه روز داره منفجر میشه ...چرا رفتی ...دلیل خودم دارم ...خب بهم بگو ....برو اگه بری هردمون اذیت نمی شیم ....من اذیتم اصلا تو چرا بدون مشورت ول کردی رفتی ...باید می‌گفتی یه روز ..مثل روانی شدم ....من فقط دو ماهماه دیگه زنده ام ...دکتر گفت یا عمل یا مرگ تو چیکار کردی ...رفتم ...ممکن زیر عمل بمیرم ..چرا بخاطر خودت رفتم که اذیت نشی الان برو بهتر خودت اذیت نمی شی..ساکن برداشت میرم تو برو با سلام ...میای دستم گرفت کشید بردم پایین ولم کن ولم کن می گم ..فقط بیا ..دادمیزنم ...بزن ....بزن ...

بزن منتظری ...نشستم ...تو ماشین ....کجا ...هرجا ...مهمه ...عمل می کنی ..عمل نمی کنم ..می کنی ..نمی کنم ....می گم انجام میدی ... نکنم ...زور می کنم ....لجباز نکن ...مثل خودت ...یه ساعت رسیدم دم بیمارستان پیاده شدیم کجا میری بیا ...دیوید نوبت عمل گرفت آمدیم بیرون تو چیکار کردی ..میخوای من بکشی ...دارم از مرگ نجاتت میدم نمی خوام نمی تونم ...از همه چیز بدم میاد تو که خودت بردی دوختی من باید انجام بدوم درسته ....تو ریس من نیستی ...متوجه آیی ..فکر نکن ..بعد یکی دو ماه از دشمن شدی عشقم ...ولم کن دست بهم نزن ...همه تون یه طورین حتی تو ولم کن می‌خوام راه برم مغزم داغ کرده سوار شو دیوید برو کل مردم دارن نگاه می کنن برو می هم وام با منجالابی که درست کردی کناربیام ...

همین..طور که قدم میزدم متوجه نشدم که رسیدم دم خونه دیدم ماشین دیوید دم دره ....در باز کردم با کلید رفتم داخل ...کاترین ...هیچی نگو ...ببخشید ...چی رو ببخشم اینکه داری دستی دستی میکشیم...نمیری قول میدم دکتر گفت از بهترین روش استفاده می کنه ....از بین ده نفر شاید چهار نفر سالم بیرون بیان ...تو عوض چهار نفری ....دیگه خسته شدم جدی میگم ‌‌....از اینکه برای اینم دست پا بزنم ...کاترین ...بله رفتی بردی دوختی نوبت عمل گرفتی چیزی زدی ...چرا میخندی بهم فشار میاری ... ببخشید ...بخشیدم ولی اگه بکشیم خودت اذیت میشی باشه ... گم کاترین بشین ولم کن بشین اگه نشینم ..می شونمت ...بیخال من شو خوب الان که داری میکشیم ... اتفاقا چون بخیالت نیستم دارم می کشتم ..در میزنن باز کن ...فیلز بود ...دیونه شدی حال حوصله این یه رقم ندارم ...می خوای عمل کنی می بینم خبرا زود رسیده ...می خوای بمیری ...بیا جواب دیوید ..کار توعه بله می خوای بکشی ....کاترین نکن می‌کنه ...بخاطر جونش می کنه

دیوید دیونه بازی در نیار می خوای بکشیش ...فیلز خوبه یک ماه دیگه جلوی چشمون بمیره ...حداقل عمل شه فیلز من خودم می‌خوام دیوید بیخیال الان حالت خوب نیست فعلا برو باز حرف میزنیم باشه ..‌.ولی کاری نکنید که پشیمون شید ..قرص سر درد کجاست تا از دست همه تون سکته نکردم ...دیوید قرصات بخور ....بله ریس ...اصلا حال تو ندارم

رفتم بخوابم که تلفنم زنگ خورد