
ماه خونین یه وانشات عاشقانه و درام جذاب برای طرفدارای خوناشام (از جمله خودم 👈🏻👉🏻) تعداد پارت:ده پارت
×صبحانه بخور بعد برو سرتق +مامان دیرم میشه این استاده رو که دیدی لج با من با اون اخلاق سگیش ، تو دانشگاه یچیزی میخورم لپ مامان رو بوس کردم و سریع از خونه بیرون زدم ؛ وقتی وارد کلاس شدم اکیپ خودمون رو دیدم که مثل همیشه ردیف آخر کلاس رو قرق کردن ، محمد تا من و دید دست تکون داد ×به به خانوم ، ستاره سهیل شدی دیگه تحویل نمیگیری ، دانشگاهم نمیای +بخدا حال کلاسای مسخره دانشگاه رو ندارم امروزم اومدم چون این مرتیکه سگ اخلاق مینداختم این واحد اگه سر کلاسش غیبت میکردم
خودم رو کنار فاطیما رو صندلی انداختم و شروع به حرف زدن کردیم که یکدفعه یکی از بچه های کلاس با رقص و بشکن وارد شد ؛ همه منتظر بودیم ببینیم چی شده ×بچه ها خبر خوش دارم قراره از طرف دانشگاه بریم اردو دانشجویی همه جیغ میزدن و خوشحال بودن و اون روز حتی اخلاق سگ استاد هم برامون مهم نبود . . .
چند روزی گذشته بود و فردا صبح دم دانشگاه قرار بود سوار اتوبوس بشیم ، چون تو ماه آبان بودیم و هوا یکم خنک شده بود داشتم لباس گرمم جمع میکردم ، که مامان وارد اتاقم شد ×ا/ت اونجا مراقب خودت باش ، شبا هم خودت رو خوب بپوشان سرما نخوری ، آت و آشغال هم نخور +چشم دورت بگردم مواظبم بچه که نیستم ×کاش نمیرفتی دلم شور میزنه +چیزی نیس قربونت برم بیا بخوابیم صبح زود باید بیدار بشم فردا صبح سوار اتوبوس شدیم و ردیف آخر و گرفتیم ؛ خدایی اکیپمون تک بود تو دانشگاه یه تیم پنج نفره که از من ، فاطیما ، محمد ، شیما و علی تشکیل شده بود و مثل همیشه من سینگل اکیپ بودم و بقیه جفت داشتن
+از الان بگم اونجا بخواین نامزد بازی در بیارین من میرم فاطیما : تو بری کی برامون دلقک بازی در بیاره +بیشعور محمد : خانمم راست میگه +اوق خانمم ، اوق با این حرف من همه خندیدن . تا مقصد کلی مسخره بازی در آوردیم ، محمد و علی برامون رقصیدن و کل اتوبوس رو روی سرمون گذاشتیم اما حیف که خوشی من قرار بود به زودی تبدیل به جهنمم بشه جهنمی که هیچ راه فرار و عفو و بخششی نداشت . ساعت نزدیکای دو بعد از ظهر بود که به ویلایی که قرار بود مستقر بشیم رسیدیم
حمد : خداروشکر استاد جاری ویلا داشت و به دانشگاه اجازه داد که اینجا بمونیم و اگر نه باید تو خوابگاه جدا جدا می موندیم علی : اره خدا خیرش بده اتاق ها تقسیم شدن و هرکی به اتاقش رفت . +بچه ها استاد جاری چه پولداره ، اینجا ویلاس یا قصر فاطیما : مطمئنا قصره آخه کدوم ویلایی به این بزرگیه و بیست و سه تا اتاق داره شیما : خدایی به عمرم همچین چیزی ندیده بودم فکر می کردم اینا فقط تو فیلماس +کدومتون حاضره باهاش ازدواج کنه ؟؟ پولدار ، زشت ، پیر ، چاق و تازه طبق چیزایی که شنیدم زنش هم غیب شده و کسی نمیدونه کجاس فاطیما : خاک تو سرت ا/ت که به چیا فکر میکنی شیما : ما شانس نداریم یهو سر و کله زنش پیدا میشه +وای اره دقیقا

منتظر پارت های بعدی باشید 🖇⚡این وانشات متفاوته چون توی کره نیست و خیلی تصورش براتون راحت تره لایک و کامنت و فالو یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قربونت برم من عشقم نفسم جیگرم عاشقتم جوووووون ادامه بده❤❤❤❤
عالیییی بود نیلییییییییی.از طرف خودم و هیم(حالا کی گفته من جا هیم صحبت کنم😐😐)ولی عالییی بود