12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Sogol 💜 انتشار: 3 سال پیش 11 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های برو بچ چطورین ؟ اینم پارت چهار امیدوارم دوست داشته باشین
بعد از خرید...
من:خب اینم از این. یه چیزی بردار بخور تا غذا درست میکنم گشنه نمونی.
جین:آشپزی بلدی؟
من:پـــَـــ چی من سابقه نداشته غذام خوشمزه نشه اصن غذایی رو که من میپزم عمرا نخوریش!بذار غذامو بپزم گچتو هم باهاش میخوری
نیم ساعت بعد...
من(با قیافه ای نچندان راضی):بفرمایین!
جین:بله بله کاملا پیداست که سابقه نداره غذات خوشمزه نشه😂😂😂(سه ساعت داشت ریسه میرفت)
الا:جیــــن دستم به دامنت تا از گرسنگی نمردم یه چیزی درست کن!
من:باشه حالااااااا یه بار غذام بد شدا ببین چیکار میکنی!
یک ساعت بعد...
جین:اینم دست پخت سرآشپز سوکجین. فقط مراقب باشید موقع خوردن دهناتون خونی نشه(منظورش اینه انگشتاتونو میخورین😂)
الا(در حالی که داره غذا میخوره):الحق که لقب سرآشپز برازندته
من:راست میگه خیلی خوشمزست. چجوری با یه دست هم به همون خوبی اشپزی میکنی؟
جین:باید آشپزیو بلد باشی حالا چه یه گچ چه دو تا گچ
من:ببند اونو خواهشا!
-تق تق!(صدای در نبود ولی صدای کسیه ک پشت در بود😂)
من:مهمون دعوت کردین؟
جین:آره من به کوک گفتم بیاد.
الا:چیییییییییییییی چراااااااااااااااااا یعنی منظورم اینه(خونسرد)برای چی؟
جین:(اشاره به من)این گف
الا:(خطاب به من)ببین تا نگرفتم ع هفت ور جرت بدم بعد سیفونو بکشم روووووت دیگه از این کارا نــکن!!!!
من(در حالی ک دارم غشششش میکنم😂):چیه خبببببب میخوام بخندم تقصیر من چیهههههه؟!؟
-تق تق!
الا:اون در لامصبو باز نمیکنی!
من(در حالی ک ابرو میندازم بالا😂):آ آ آ آ
الا:دست به دستگیره نزن!
-پق!(صدای باز شدن در😂)
جونگ کوک:سلامممم!
من:خوش اومدی!بیا بشین. (زود میرم میشینم کنار جین که بشینه کنار الا😂)
کوکی:اشکالی نداره بشینم اینجا؟
الا:(با صورت قرمزش😂)معلومه که اره یعنی چیز ببخشید منظورم نه بود بشین
جونگ کوک:ببخشید یه ذره دیر کردم مشکل برام پیش اومد
الا:الهی بمیرم برات چیز ببخشید اشتباه شد.
من( زمانی که سرم در یخچال است😂):ناهار خوردی؟
کوکی:نه.
من(غذاها رو قایم میکنم تو کابینت):عه عه دیدی چی شد هیچی نداریم. من که وضعم اینه جین هم تازه غذا درست کرده حوصلشو نداره الــا باید زحمتشو بکشه.
الا:چی؟ من؟من که اصن اشپزی بلد نیستم!
من:شکست نفسی نکن بابا آشپزی میکنی عالی!بدو بدو بیا.
الا میاد پیش من و زیر لب بهم میگه:ببین به اون یارو بگو تا یه چند ماه دیگه نمیتونی تست بدی چون اون یکی دستتو خودم میشکونمممممم!
به معنای واقعی کلمه به زور جلوی خندیدنم رو گرفته بودم و رفتم نشستم تا غذا پختنش تموم شه
اندکی بعد...
کوک:اوومممممممم خیلی خوشمزست!
الا:نه بابا اونطوریا هم نیست خودت خوشمزه ای نه ببخشید منظورم اینه ادویش خوشمزش کرده.
چهل و پنج سوتی بعد...
ساعت هشت شب....
جین:خب دیگه من و تهیونگ بریم.
من:میموندین حالا من هنوز جای خندیدن دارم آییییییییی(الا با لگد میزنه تو دلم)یعنی منظورم خدافظ.
جونگ کوک:خدافظ.
جین:شب بخیر!
رفت بیرون و درو بست.
منم بعد اینکه مطمئن شدم رفتن،تا سر حد مرگگگگگ گرفتم به خندیدن😂.
الا هم داشت هر چی فش بلد بود بارم میکرد منم اون وسط داشتم ریسه میرفتم😂
الا:ای بیشعور الاغ روانی .............(اینجاهاش دیگه قابل پخش نیست😂)این چه کاری بود کردییییییی ............... کثافت آشغااااااااالللللل ............(ادامه دارد😂)
من:سرزنشم نکن بابا خیلی حال میدههههه
الا:که حال میده آرههههه(با دمپایی میفته دنبالم😂)
سه هفته بعد. بعد از رفتن به دکتر واسه باز کردن گچم
*عاشق حرف زدن با خودمم.
من:حوصلم سرررررررر رفت چیکار کنم؟(به ذهنم میرسه زنگ بزنم به جین)نه نه نه بذار ببینم یه روزمو بدون اون چجوری میتونم سپری کنم!خب اول نقاشی!
دقایقی بعد...
من:ن ن خوشگل نشد اووووووف حوصلمو سر بردی. قدم بعدی،رمان!
مجدداً دقایقی بعد...
من:خب این یکی هم حوصله سر بر شد. ویولون!
یک قطعه بعد...
من:فوووووووت آشپزی؟
و یاد حوصله خوشگلم میفتم.
من:خب یه کار دیگه میکنم. مورد علاقه ترین کارممممممممم!
من(در حالی که از فرط حوصله سر رفتگی با مبل یکی شدم):خب ظاهرا همه سریالای کره ایو دیدم. قدم بعدی...
-میووو
من:صدای چی بود؟
-میووو
من:خب انگار از پشت در میاد.
رفتم درو باز کردم.
من:خدایااااااااااا! تو چقد کیووووووووتی!
یه بچه گربه رو دیدم که جلوی در بود و داشت جلوی در سر و صدا میکرد تا بهش غذا بدن.
من:وایسا برات یه چیزی بیارم.
رفتم کل یخچالو گشتم و بالاخره یه پاکت شیر پیدا کردم. ریختمش توی یه ظرف و گذاشتم براش که بخوره.
زبون کوچولوشو میکرد توی شیر و خیلی آروم شیرشو میخورد. منم همینجوری بهش زل زده بودم و از کیوتیش لذت میبردم. یه لحظه حواسمو جمع کردم و چشمم به زخم گوشش افتاد.
من(در حالی ک دارم نازش میکنم):آخی کتکت زدن؟بیا بریم دامپزشکی.
لباسامو پوشیدم(معمولا لباس پوشیدنم پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشه😂)بغلش کردم و بردمش دامپزشکی.
.......
دکتر:حالش خوبه مشکلی نداره.
من:دکتر به واکسنی چیزی احتیاج نداره چون میخوام گربه خودم شه
دکتر:چند تا واکسن نیاز داره. براش میزنم
فروشگاه.
من:خب کیوت کوچولو موقع خریدهههههههههه!خب ببین از این هودی کوچولو خوشت میاد؟مثل هودی خودمه،صورتی کمرنگ. یه بارونی هم برات بر میدارم.
-میووووووو
من:خب اینو برات میخرم. بین این اسباب بازیا کدومشونو دوست داری؟این جوجه هه خوبه؟شایدم این خرگوشه رو دوست داری.
خرگوشه رو میگیره تو بغلش و به طرز خیلی فجیعی کیوت میشهههههه!
من:اگه از این صحنه عکس نگیرم میمیرم
چند دقیقه بعد...
داشتیم قدم میزدیم.
من:خب همه چی برات خریدم. فقط مونده اسمتو انتخاب کنم. چه اسمی بهت میاد؟ صدات میکنم کیوری. اوووومممم آره بنظرم خیلی خوشگله. دوست داری کجا بریم؟
داشتم میرفتم ک دیدم کیوری وایساد.
من:به همین زودی خوابیدی؟هه تو باید به جا من بچه شوگا میشدی. (بغلش میکنم)خب ظاهرا باید بریم خونه.
گذاشتمش سر جاش.
اینم از این پارت تا پارت بعد بدرود عزیزانم ❤️❤️❤️
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)