های گایز اینم از اتفاق خوب پارت شش بریم بخونیم
همینطور داشتم گریه میکردم که احساس کردم دستم داره لیسیده میشه. سرمو از توی دستام آوردم بیرون و یه نگاه به کیوری کردم.
من:مرسی..هق هق..ولی حتی کیوتی..هق بی اندازه تو هم هق هق تو این زمان کمکی نمیکنه.
به زور خودمو بلند کردم و انداختم توی تختم و شروع کردم تا جایی که میتونستم گریه کردم. بعدش بلند شدم و برای کیوری غذا ریختم و دوباره نشستم توی اتاقم و به یه گوشه زل زدم.
من(تو فکرم):چیکار کنم برگرده؟من اشتباهی کردم؟نکنه مشکلی هست؟آخه تا دیروز که هیچی نبود.
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
وووااااییییییی من چقدر خندیدم
ولی انصافا کوکم بلاست ها
عالی بود
پارت بعد را لطفا زود بزار
مرسی
چشم حتما😂
(وی آجی سازنده و نویسنده است چون سازنده جواب کامنت های شما را نداده است جواب کامنت شما را میدهد😐😂🌫️)
مرسی کیوتم 💜
حتما
فقط نزار پارت بعدو تا بری اون دنیا
شوخیبود عالی بسیار عالی
اینقد خوشحال شدم یکی کامنت داده😂🌫️😐
خود سازنده ک نمیاد پیام بده نویسنده میاد پیام میده😂😐🌫️
مرسی آجی
مگه از جونم سیر شدم پارت بعد رو نزارم ؟😂