اینم قسمت 17 داستان راستی دوستان قسمت 30 میراکلس منتشر شده ♥ عکس روی تصویر عکس دختری هستش که قراره توی قسمت 18 وارد بشه و قراره گفته بشه که کیه ( فرد مهمی توی داستان هستش ) پس قسمت بعدی رو از دست ندید کامنت ها فراموش نشه♥
از پنجره اتاقم پریدم پایین و برگشتم جنگل که دیگه از دویدن خسته شدم وکناد یکی از درخت ها ایستادم خیلی ناراحت بودم چون به هر کسی که در مورد نیمه بودنم میگفتم باور نمیکرد حتی در مورد کای هم وقتی از کسی میپرسیدم میگفت که همچین کسی وجود نداره فقط خوناشاما میدونستن یادم افتاد دفتری که از توی باغ برداشتم هنوزد سدت اون یارو هستش و سریع رفتم به طرف خونه اون یارو رفتم داخلش یه تیکه چوب نوک تیز رو برداشتم رفتم داخل اون خونه نه صدایی میومد نه چیزی کتاب هم روی میز بود برش داشتم تا برگشتم اون یارو پیداش شد و گفت دلت براپ تنگ شده بود عروسک؟ چوب رو فرو کردم توی قلبش یکم معتلش کرد ولی اون دونبالم اومد پس دوباره رفتم توی خیابون و شروع به دویدن به طرف همون ساختمونی که قبلنا گرفته بودنم رفتم اونجا رفتم داخل همون طبقه و همینطوری پشت درش ایستادم یکی از نگهبانا گفت اینجا چیکار میکنی؟ گفتم اومدم رئیس اینجارو ببنم گفت ایشون اینجا نیستن و بعد گفت که برم! گفتم من تا اونو نبینم از اینجا نمیرم? ایندفع گرفدتم و پرتم کرد توی اسانسور? و دمکه رو زد که آسنسور بره پایین منم سریع دستم رو گداشتم لای در آسانسور و نزاشتم درش بسته بشه و دوباره برگشتم داخل ساختموک ایندفع گفتم نمیتونم حداقل اینجا بمونم؟ گفت اصلا گفتم نمیشه اینجا وایسم؟ گفت عبدا !? گفتم مگه تینجا جایی نیستش که دراکولا یا خوناشاما رو نگه میدارید گفت نه خانم جواب انگاری شما هنوز در تخیلات کودکیتون موندید اینجا یک مکان اداری هستش گفتم من خودم از پنجره اینجا خودمو پرت کردم پایین? گفت خانم جوان اگه همین الان اینجارو ترک نکنید مجبور میشم به پلیس طنگ بزنم? اخم کردم و اونر و گفتم شایدم واقعا اینا همشون خواب باشه?
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
خوب بود واقعا عالی
عالی بود حرف نداشت????
ممنون که دوباره کای رو زنده کردی??
میشه بگید وقتی داستان اول منتشر بشه دیگه فسمت های بعد زود منتشر میشه یا نه؟
یه سوال دیگه اگه تست بسازیم به اینترنت بستگی داره که تایید بشه یا نه؟؟
1- هروقت که برسی بشن منتشر میشن
2- فکر نکنم
عالی بود پارت بعدی رو زود بزار
عالی بود لطفا بعدی رو زودتر بزار
به نظر من کسی که توی عکسه همین طور که از کای شنیدم رنگ طوسی چشم مخصوص یه نوعی از خوناشاماس پس احتمالا از خوانواده یا فامیلای کلارا باشه من بیشتر فکر می کنم که خواهر کلارا باشه اگه اینطور باشه خیلی داستان باحال می شه مخصوصا اگر یه قدرت خاص هم داشته باشه و بتونه کلارا رو دوباره به خوناشام تبدیل کنه ( وای ترو خدا بعدی رو بزار می خوام بدونم ادامش چی می شه لطفا زود به زود بزار )
عالییییییییییی عاشق داستانتم پارت بعدی رو بزار
راستی خیلی خوب کاری کردی کای رو زنده کردی (البته من می دونستم زنده اس??) اما کاش کلارا موهاشو نمی زد یکی هم اینکه خیلی خوب مامان بزرگ رو پیچوندن??
عاشق داستانتم(می دونم گفتما اما دوباره می گم تا تاکید بشه)
❤❤???
این دختره همون کسیه که کلارا رو از توی آتش نجات داده؟
عالی بود.?
ولی من نتونستم بفهمم عکس عکس کی
میشه یکی بهم بگه
مثل همیشه عالی بود منتظر قسمت بدیشم.?
عالییییی
مرسی که لوکا رو برگردوندی
عکسه هم چشماش طوسی است
فامیل کلاراست؟؟
???
بی صبرانه منتظرقسمت بعدیم❤
زووووود بزار.ناراحت نشی ولی من از این بیشتر از لیدی باگ خوشم اومد با اینکه من عاااااااشق لیدی باگم
وای بخدا من اولین نفر بودم دیشب ۶ دقیقه بود که من اومدم بخونم تا ۳ تا سوال پیش رفتم ولی در اومدم